«پاتک زید» یادآور حماسهآفرینی رزمندگان یزدی در دفاع مقدس
به گزارش یزدرآوا به نقل از روابط عمومی حوزه هنری استان یزد: به مناسبت 25 مهر؛ سالگرد پاتک پیروزمندانهی زید که با مقاومت و جانفشانی رزمندگان تیپ 18 الغدیر یزد در سال 1363 به وقوع پیوست، مصطفی زمانیفر ـنویسنده و پژوهشگر دفاع مقدسـ به بازخوانی گوشههایی از این ماجرا پرداخته است.
از خُردسالی در یک محلّه باهم بزرگ شده بودند. رابطهشان طوری شکل گرفته بود که اگر یک روز همدیگر را نمیدیدند، حسابی دلتنگ میشدند؛ خیلی خیلی صمیمی و نزدیک به هم. حتّی تنبیه سر کلاسشان هم دوتایی بود.
وقتی شلوغکاری میکردند و نظم کلاس را به هم میریختند، معلّم از آنها میخواست که هردو بروند نزدیک دیوار و پشت به کلاس بایستند تا زنگ بخورد. سالهای کودکی و نوجوانی و درس و مدرسه گذشت. اوایل جوانیشان تقدیر این شد که با انقلاب همراه شوند و نام خود را در طومار سربازان امام خمینی(ره) ثبت کنند.
وقتی جنگ تحمیلی صدّام علیه جمهوری اسلامی ایران در شهریور 1359 شروع شد، هیچ تکلیفی را واجبتر از لبیک به ندای حضرت روح الله ندانستند و راهی جبههها شدند. طولی نکشید که هردو به کسوت پاسداری درآمدند. آتشِ معرکهی جنگ، داغ داغ بود و آنها هم در این میدان هرچه توانایی داشتند، دریغ نمیکردند. مهرماه 1363 اما انگار ماجرا با بقیهی روزها فرق داشت.
محمدعلی ضیاءقاسمی حال رفیق دیرینهاش را اینطور وصف میکند: «آن روز پشت بیسیم اعلام شد که آماده باشید. به احتمال زیاد باید بیایید داخل خط. عراق قصد حمله دارد. نیروها را آماده کردیم. محمود، سوار موتور از راه رسید.
حمامرفته و مرتّب بود. یک دست شلوار فرم سپاه و پیراهن بسیجیِ نو به تن داشت. به محض رسیدن به او دست روی دستش گذاشتم و گفتم: «محمود! نور شهادت روی صورتت افتاده! خبریه؟» طبق معمول خندید و جواب داد: «نه بابا! رفتم حموم.» من هم خندیدم و فکرم را متمرکز انجام مأموریت کردم. یک درصد هم در ذهنم نمیآمد که آخرین روزی باشد که خندههای محمود را میبینم.» 25 مهرماه سال 1363، محمود برای همیشه از پیش محمدعلی و بقیهی رفقایش رفت و دیدار به قیامت افتاد.
ماجرا از این قرار است که در صبح این روز، نیروهای بعثی بعد از ریختن یک آتش اولیهی بسیار سنگین روی مواضع رزمندگان تیپ 18 الغدیر یزد در خطِ معروف به زید، به خود جرأت دادند و پیشروی کردند. تصوّر دشمن این بود که با غافلگیری میتواند خط را تصرف کند و به اهداف خود برسد.
در ساعات ابتدایی حمله شاید موفق بودند امّا سرعت عمل و دلاوری شیرمردان تیپ 18 الغدیر، جلو پیشروی نیروهای دشمن را گرفت. در نهایت تعدادی از آنها به سزای عمل خود رسیدند، عدهای تسلیم شدند و جمعی هم راه فرار را در پیش گرفتند. این واقعه از آن به بعد، به پاتک زید یا پاتک کوشک معروف شد.
نیروهای گروهان محمود پاگردکار که بلافاصله بعد از دستور فرماندهی، خود را به خط رساندند، کاری کردند کارستان. محمدمهدی فرهنگدوست در این جریان، نقشی بسیار تأثیرگذار و فعّال داشت. او در هدایت درست و مؤثّر نیروها، از جان و دل مایه گذاشت و خودش دوشادوش بچهها تا انتها جنگید. همهی رزمندگان چه تعدادی که از قبل در خط مستقر بودند و آنهایی که بعد از شروع حملهی دشمن، جان خود را کف دست گرفتند و جلو گلولههای بیامانِ بعثیها سینه سپر کردند، در این پیروزی سهیم بودند. درست است که محمود پاگردکار و بیش از 25 نفر از بهترین فرزندان این آبوخاک، سربلند و سرفراز، شهد شیرین شهادت را نوشیدند امّا اجازه ندادند هجوم دشمن از این نقطه، باعث تصرّف خط و پیشروی آنها شود.
پاتک پیروزمندانهی رزمندگان دلاور تیپ 18 الغدیر، آنقدر اهمیت داشت که در مراسم تشییع جنازهی شهدا در یزد، محسن رفیقدوست که آن زمان وزیر سپاه بود، عنوان تیپ پیروز الغدیر را به این یگان اعطا کرد.
بهانهی نوشتن این چند خط، گرامیداشت یاد و خاطره شهدای مظلوم پاتک زید و زندهنگه داشتن واقعهای بود که شاید در این زمان کمتر کسی آن طور که شایسته است به آن میپردازد. از این به بعد یادمان باشد هرکدام از ما که به قطعهی شهدای خلدبرین یزد رفتیم، سراغی هم از شهدای پاتک زید بگیریم و حماسهشان را ارج نهیم. یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد.
انتهای پیام/س*
گفتگو
| |
| |
| |
| |
|
گزارش
| |
| |
| |
| |
|