شناسه : 6259332

بازخوانی جنگ 22 روزه غزه


جنگ 22 روزه غزه برای اولین بار نوعی از بازدارندگی را بین ارتش صهیونیستی و دولت حماس و جنبش مقاومت اسلامی فلسطین پدید آورد.

این جنگ همانند جنگ 33 روزه ارتش صهیونیستی علیه لبنان نقطه عطفی در تاریخ تحولات فلسطین و منطقه محسوب می‌شود و برای اولین بار نوعی از بازدارندگی را بین ارتش صهیونیستی و دولت حماس و جنبش مقاومت اسلامی فلسطین پدید آورد. از این‌رو بازخوانی این جنگ برای بررسی و ارزیابی تحولات جاری فلسطین و چشم‌انداز آن نیز مفید و ضروری می‌باشد. وجه تسمیه نام عملیات رژیم صهیونیستی نام سرب گداخته را برای جنگ 22 روزه انتخاب کرد. انتخاب این اسم بیانگر شدت عمل و سرکوبی بود که صهیونیست‌ها در یک برنامه از پیش طراحی شده آن را در دستور کار قرار داده بودند و تصمیم داشتند آن را در حمله به غزه عملی سازند. بر همین اساس صهیونیست‌ها در این جنگ از به کار‌گیری هیچ سلاح ممنوعه‌ای دریغ نورزیدند و حتی آثار آن امروزه نیز در تولد کودکان ناقص‌الخلقه در برخی از نواحی غزه مشاهده می‌شود. در مقابل اسماعیل هنیه (نخست‌وزیر قانونی فلسطین و رهبر حماس) در آغاز هجوم وحشیانه صهیونیست‌ها به غزه، این نبرد را «نبرد فرقان» نامید؛ یعنی نبردی سرنوشت ساز که حق و باطل را جدا می‌کند. این نبرد به خوبی نشان داد چه کسانی در دفاع از مظلومان صادق هستند و چه کسانی با دشمنان اسلام همدستی می‌کنند. انتخاب این عنوان بیانگر همدستی تشکیلات خودگردان و عناصری از فتح و همچنین برخی از کشورهای سازشکار با رژیم صهیونیستی در حمله به غزه بود و در واقع اسماعیل هنیه با انتخاب این عنوان می‌خواست از تلاش برخی از کسانی که درصدد بودند از پشت به حماس خنجر بزنند، پرده بردارد و در عین حال بر حقانیت و ابعاد و مسئولیت‌های دینی حماس در این نبرد سرنوشت‌ساز تأکید بکند. مقطع زمانی جنگ 22 روزه غزه سران رژیم‌صهیونیستی در حالی حمله به نوارغزه را در 27 دسامبر 2008 آغاز کردند که وقایع مرتبط و مؤثری را در روزهای بعدی پیش‌رو داشتند. 9 ژانویه 2009 موعد پایان ریاست محمود عباس (ابومازن) بر ریاست تشکیلات خودگردان بود. 11 روز بعد (20 ژانویه 2009) موعد خداحافظی بوش و ورود اوباما به کاخ سفید و سپس 10 فوریه 2009 (45 روز بعد از شروع جنگ در غزه) انتخابات زودهنگام سراسری اسرائیلی‌ها برگزار می‌شد. از این‌رو رژیم صهیونیستی تلاش می‌کرد از واپسین روزهای حاکمیت جمهوریخواهان و بقایای نومحافظه‌کاران حداکثر استفاده و بهره‌برداری را بکند. همچنین حزب حاکم کادیما به رهبری وقت ایهود اولمرت نیز به‌رغم اینکه تا آغاز جنگ 22 روزه خود را در پشت نقاب صلح خواهی پنهان کرده بود اما با توجه به در پیش بودن انتخابات پارلمانی پیش رو و رشد گرایش‌های افراطی‌طلبی در جامعه صهیونیستی از طریق این جنگ درصدد بود افکار عمومی را به سوی خود جلب کند و به همین علت هم خانم تزیپی لیونی رهبر جدی حزب کادیما از نتانیاهو رهبر حزب رقیب لیکود یک کرسی بیشتر رأی آورد اما‌ به عنوان نخست‌وزیر انتخاب نشد. به عبارت روشن‌تر رژیم صهیونیستی زمان حمله به غزه را به گونه‌ای انتخاب کرده بود که بتواند از مرحله گذر سیاسی در امریکا حداکثر استفاده را به عمل آورد. البته براساس برآوردهای اولیه، اسرائیلی‌ها می‌پنداشتند جنگ طی چند روز به اتمام رسیده و نوارغزه را به ابومازن می‌سپارند که این چنین نشد و بنابراین آنان سه روز قبل از ورود اوباما به کاخ سفید (20 ژانویه) بالاجبار آتش‌بس را در 17 ژانویه به طور یکجانبه پذیرفتند. اهداف اعلامی و غیر اعلامی حمله رژیم صهیونیستی دو هدف را برای عملیات سرب گداخته اعلام کرد. یکی آزادی گلعاد شالیت نظامی اسرائیلی است که از چند ماه قبل طی یک عملیات چریکی به اسارت نیروهای حماس درآمده بود و این امکان را برای این جنبش فراهم کرده بود که همانند حزب‌الله در لبنان، رژیم صهیونیستی را به آزادی تعدادی از زندانیان حماس وادار سازد که تحمل همین شبیه‌سازی برای این رژیم سخت بود و دوم جلوگیری از پرتاب موشک‌های حماس به فلسطین اشغالی و نابودی توان موشکی حماس بود، اما جدا از این اهداف اعلامی همچنان‌که در بخش قبلی نیز گفته شد، رژیم صهیونیستی چند هدف غیراعلامی نیز پیگیری می‌کرد. یکی از این اهداف غیراعلامی ترمیم وجهه ارتش و حزب حاکم کادیما و تقویت موقعیت آن در انتخابات پارلمانی پیش‌رو بود. با توجه به اینکه این رژیم در زمان حاکمیت حزب کادیما در جنگ 33 روزه لبنان متحمل اولین شکست تاریخی شده بود بنابراین از طریق عملیات سرب گداخته در پی جبران این شکست و زدودن آثار روانی آن برآمد. همچنین از آنجا که این رژیم تصور می‌کرد روی کار آمدن اوباما مانعی در سر راه اجرای عملیات نظامی آن ایجاد می‌ کند بنابراین با توسل به سیاست پیشدستانه درصدد بود از فرصت باقیمانده حداکثر استفاده را به عمل آورد. تاکتیک‌‌های نظامی طرف‌های درگیر ارتش رژیم صهیونیستی در جریان جنگ غزه نیز همانند جنگ‌های گذشته از تاکتیک جنگ برق‌آسا و اصل غافلگیری استفاده کرد تا بتواند در کمترین زمان بیشترین بهره را بگیرد. دو مرحله برای این جنگ پیش‌‌بینی شده بود در مرحله نخست که به مدت یک هفته ادامه یافت جنگنده‌های F16 ساخت امریکا حدود 300 ساختمان اداری، دولتی، حزبی و خدماتی مربوط به حماس را که از قبل شناسایی کرده بودند، منهدم و با خاک یکسان کردند. ساختمان‌ها را به گونه‌ای ویران و منهدم کردند، گویی اینکه در منطقه زلزله آمده است. در مجموع گفته می‌شود حدود 5 هزار ساختمان منهدم و تمام زیربناهای نوار غزه ویران و بیش از 2 هزار میلیارد تومان خسارات مستقیم به مردم فلسطین وارد شده است. در مرحله دوم، نیروی زمینی ارتش اسرائیل با فراخوان 60 هزار نفر نیروی ذخیره و با استعدادی در حد 7 تیپ، حمله به نوار غزه را آغاز کرد تا بتواند کل سرزمین غزه را اشغال و به تصرف خود درآورد. پس از گذشت دو هفته از حملات پی‌درپی نیروهای ویژه به نام «گولانی» و واحدهای زرهی ارتش اسرائیل به نوار غزه که از شش محور انجام شد، اما آنها تنها توانستند در زمین‌های کشاورزی و دشت‌های صاف و با تخریب منازل مردم در این منطقه، پیشروی اندکی کرده و به دروازه شهرهای بزرگی همچون غزه، خان یونس و رفح برسند. در واقع هر چه جنگ طولانی می‌شد اسرائیلی‌ها نگران‌تر می‌شدند و به شکست دیگر نزدیک می‌شدند. در مقابل حماس بر خلاف رژیم صهیونیستی بر فرسایشی شدن جنگ تأکید داشت، زیرا با گذشت زمان هم نیروهای حماس خود را باز می‌یافتند و از شوک غافلگیری روز نخست جنگ خارج می‌شدند و هم مخالفت‌های جهانی علیه جنایات ارتش صهیونیستی گستره بیشتری می‌یافت و هزینه‌های سیاسی را بر آن و امریکا وارد می‌کرد.



رای شما
میانگین (0 آرا)
The average rating is 0.0 stars out of 5.