محتوا
قاری بینالمللی قرآن که خیلی زود به درجه «عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ» رسید
به گزارش یزدرسا، شهید حسن دانش قاری بینالمللی قرآن کریم و از اعضای کاروان قرآنی جمهوری اسلامی ایران در حج 1394 بود که در جریان فاجعه منا به شهادت رسید.
برای اولین بار از استان یزد
وی میگوید: «از سال 73 حضور در جلسات قرآن را شروع کردم» حسن دانش در سال 1391 در مسابقات بینالمللی قرآن کریم کشور تونس رتبه اول رشته قرائت را به خود اختصاص داد. در آن سال تنها نماینده جمهوری اسلامی ایران برای اولین بار از استان یزد در این مسابقات شرکت و رتبه اول مسابقات را کسب کرد.
او همچنین در اسفندماه ۱۳۹۳ در سی و هفتمین دوره مسابقات بینالمللی قرآن کریم جمهوری اسلامی ایران به رتبه نخست بخش قرائت دست یافت. حسن دانش در خرداد ماه سال 1494 نیز در مسابقات بینالمللی ایران رتبه اول را کسب کرد.
شهید حسن دانش پیرامون تلاوت قرآن میگوید: «به نظر من نماد قرآن تلاوت قرآن(قرائت) است و برای ورود به فضای محتوایی قرآن باید از فضای تلاوت قرآن در جامعه از یک نوع فرع و مسأله پیش پا افتاده و این که به تلاوت قرآن در قبل از اذان اکتفا شود باید به اصل و دغدغه جامعه تبدیل شود و مسؤولین باید به اهمیت این مسأله پی ببرند و از خود شروع کنند و در تصمیمگیریهای خود به قرآن اهمیت بیشتری بدهند، در غیر این صورت ما به هدفمان نمیرسیم».
وی همچنین معتقد است: «فعالیتهای قرآنی باید با اخلاص و با هدف مقدس و معین آغاز شود و در کنار فعالیتهای قرآنی کسب معرفت نسبت به آیات الهی و خودسازی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است تا تأثیرگذاری آن بیشتر شود.»
فاطمه باباییزاده همسر شهید حسن دانش درباره ویژگیهای اخلاقی شهید میگوید: «محیط خانه ما خیلی شاد بود، حسن مردی مهربان و شوخطبع بود و همین به من جرأت میداد که حسابی با او شوخی کنم. همسرم با تمام مشغلههای کاری که داشت هرگاه از وی برای کارهای منزل کمک میخواستم، هرگز از کمک کردن دریغ نمیکرد و واقعاً مرد دوست داشتنی بود.»
وی میافزاید: «با همسرم قرار گذاشته بودیم هر شب یک صفحه قرآن و تفسیر بخوانیم و بحث کنیم، تا جایی که میشد سعی میکردیم قرارمان فراموش نکنیم، منزلمان همیشه با صوت زیبای همسرم طنینانداز بود تا فرصت پیدا میکرد شروع با نتخوانی برای گرم کردن صداش میکرد، مهمتر از بحث تلاوت عمل به آیات قرآن بود که به جرات میتوانم بگویم که در زندگی ما وجود داشت.»
توصیف شهید حاجیحسینی کارگر از شهید حسن دانش
محسن حاجیحسینی کارگر از دوستان حسن دانش که به همراه او در فاجعه منا شهید شد، دو ماه قبل از حادثه در توصیف حسن دانش گفته بود: «حسن دانش پسر متدین و باصفایی است و به نظرم یکی از دلایلی که ایشان در مسابقات قرآنی اول شد نیت خالصی بود که او داشت.
او نیتش این بود چون تا کنون در استان یزد کسی رتبهای کسب نکرده بود و با توجه به اینکه افراد مستعدی در استان بودند رتبه او انگیزهای برای بقیه در استان شد و اینکه در سالهای آینده ما در استان یزد نفرات خوبی را میبینیم به واسطه این موفقیت آقای دانش است.»
همسر شهید دانش نیز در این باره میگوید: «همسرم برای موفقیت در مسابقات قرآن تلاش زیادی میکرد البته هدف وی مطرح شدن و دیده شدن در سطح دنیا و کشور نبود بلکه میخواست به شاگردانش بفهماند که یک قاری شهرستانی هم میتواند در سطح کشور و یا حتی بینالمللی هم بدرخشد و از اینکه به هدفش رسید بسیار خوشحال بود و موجب شد که شاگردانش هم پشت کاری بیشتری پیدا کنند و به دور از دغدغه و با اعتماد به نفس در مسابقات شرکت کنند. من از اینکه همسرم در مسابقات رتبه کسب کرده بود بسیار خوشحال بودم و همیشه برای موفقیت وی همراهش بود.»
12 روز زجرآور
همسر شهید دانش درباره شهادت وی اینگونه میگوید: «پنجمین بار بود که سعادت زیارت کعبه نصیبشان میشد که این بخاطر کسب رتبه مسابقات بینالمللی بود و از اینکه بار دیگر به مکه مکرمه میرود بسیار خوشحال بود.
قبل از رفتن به عارفه و مائده (دو دخترم) گفت: "مراقب مادرتان باشید و به حرفش گوش بدهید تا من برگردم" او با خنده سفارش مرا به فرزندانمان میکرد و حالا برعکس آن اتفاق افتاده و من باید در نبود او مراقب دو دخترم باشم.
در مکه که بود دائما تماس میگرفت و احوال ما را جویا میشد دلتنگی برای خانه و خانواده در گفتارش کاملا مشخص بود و میگفت: "بارها سفر رفتهام و از شما دور بودم اما نمیدانم چرا این دفعه این قدر دلتنگتان شدهام، هر روز تقریبا تماس میگرفت.
آخرین تماس همسرم سهشنبهشب -شب قبل از فاجعه منا- ساعت 21:30 بود که مفصل با هم به صورت تصویری صحبت کردیم، بچهها هم که بسیار دلتنگ بابا شده بودند با پدرشان صحبت کردند.
در روز عید قربان با بچههایم خانه مادر شوهرم بودیم تا بعد از ظهر همان روز از حادثه منا خبر نداشتم همین که خبر را شنیدم بیقرار بودم، دلشوره عجیبی داشتم اصلا نمیخواستم به ندیدن دوباره همسرم فکر کنم. تنها چیزی که مرا در آن لحظه آرام میکرد شنیدن صدای همسرم بود، تا ساعت 9 شب منزل مادر شوهرم بود اما دیگر طاقت نیاوردم و سریع به خانه مادرم رفتم، دیدم اسامی مفقودین در تلویزیون زیر نویس میشود. گریه میکردم و جملهها و صحبتها همسرم در ذهنم مرور میشد دلیل دلتنگیاش را پیدا کرده بودم.
هرگز نمیخواستم به ندیدن دوباره حسن فکر کنم اما سرنوشت به خواست من رقم نخورده بود دائما با مسئول کاروان تماس میگرفتم، زمانی که خبر شهادت حاج محسن حاجحسنی کارگر را شنیدم دیگر امیدم و ناامید شدم اما اطرافیان به من امید می دادند، 12 روز مفقودی حاج حسن زجرآورترین روزهای زندگیم بود و چندین بار راهی بیمارستان شدم شوکه شده بودم نمیتوانستم نبودشان را باورکنم. صبح روز جمعه نام حاج حسن در لیست مفقودین اعلام شد و وقتی خبر شهادتش قطعی شد از سختترین لحظههای زندگیم بود.»
آخرین دیدار در امامزاده جعفر
همسر شهید دانش درباره آخرین دیدارش با شهید نیز میگوید: «ساعت 11 شب بود که پیکر مطهر همسرم را به یزد آوردند اصرار داشتم که باید حسن را ببینم زمانی که او را دیدم، آرام شدم چهره او با من حرف میزد.
فردای آن روز که قرار بود مراسم خاکسپاری برگزار شود با خواهرام به امامزاده جعفر(ع) رفتم، امامزاده خلوت بود داخل قبر همسرم خوابیدم، خادمها آمدند، اطراف مرا گرفتند و گفتند: بلند شو، هوا سرد است سرما میخوری، گفتم: همسرم میخواهد اینجا بخوابد، پس باید ببینم که جای همسرم خوب است یا نه؛ حدود دو ساعت در قبر خوابیدم، بیحال بودم حتی نمیتوانستم فریاد یا گریه کنم؛ چقدر خانه آخرت کوچک است. داخل قبر مانند کودکی که در بغل مادرش خوابیده آرام شدم، آرامشی از جنس زندگی و وقتی حسن در خانه بود را تجربه کردم واقعا تجربه شیرینی بود. میخواهم با خودش محشور شوم.»
انتهای پیام/