محتوا محتوا

صبح تفت گزارش می دهد:

محتوای حفظی، آفت نظام آموزش و پرورش


هر چند در سال‌های اخیر شاهد تغییر و تحول در نظام آموزش و پرورش هستیم، اما هنوز در بحث تأمین محتوا با نظام آموزش استاندارد جهانی فاصله بسیار داریم.

به گزارش خبرنگار صبح تفت، یکی از ارکان مهم در نظام آموزش و پرورش، کتاب‌های درسی و محتوای آن‌هاست. کتاب‌های درسی به عنوان وسیله آموزشی فراگیر، زمینه‌ساز تحقق اهداف کلی و آموزشی هستند. مفید و کاربردی بودن محتوای کتب درسی جزو تأثیرگذارترین عوامل ایجاد انگیزه و علاقه در دانش‌آموزان برای ادامه تحصیل و یادگیری است.

هر چند در سال‌های اخیر شاهد تغییر و تحول در نظام آموزش و پرورش هستیم، اما هنوز در بحث تأمین محتوا با نظام آموزش استاندارد جهانی فاصله بسیار داریم. زیرا بیشتر از آن‌که مبانی آموزش داده شده، در زندگی فردی و اجتماعی دانش‌آموز کاربرد داشته باشد و دانش‌آموز را به فکر فرو برده و به پژوهش وادار کند، همچنان آموزش با همان روش‌های قدیمی، حول محور کتاب درسی خلاصه می‌شود و همچنان به آموزش صرف مطالب، به روش پرسش و پاسخ و سخنرانی معلم در کلاس اکتفا شده است.

 گردش علمی، فعالیت در آزمایشگاه، حل مساله و آموزش کارگاهی، به ندرت مورد توجه و استفاده در نظام آموزشی قرار می‌گیرد. هنوز هم بسیاری از مسؤولان مربوطه اعتقاد دارند که ذهن دانش‌آموزان مانند ظرف خالی ست که باید با دانش و معلومات متفاوت و جور واجور پر شود. در حالی که این فرایند یاددهی و یادگیری در نظام آموزشی جهان تغییر کرده و این نگاه سنتی به سیستم آموزشی به فراموشی سپرده شده است. آن‌ها در آموزش‌های خود از روش‌های اکتشافی و حل مساله، استفاده از آزمایشگاه و انجام فعالیت علمی‌و عملی توسط دانش‌آموز استفاده می‌کنند. به همین منظور بیشترین هزینه در نظام آموزشی، صرف تجهیز آزمایشگاه‌ها، کارگاه‌ها و انجام پژوهش می‌شود.

علاوه بر این در بسیاری از کشورها، کتاب‌های درسی طوری طراحی شده‌اند که یادگیری بر اساس نقاشی و طراحی صورت می‌گیرد. همچنین در سال‌های بالاتر تحصیل محتوای کتاب‌ها براساس ارائه موضوع با کم‌ترین و خلاصه‌ترین مطلب اما با عمق بیشتر و پرورش روحیه تحقیق و مهارت‌های پژوهشی تألیف می‌شوند و کم‌ترین تاکید بر حفظ طوطی‌وار مطالب کتاب را شاهد هستیم. اما در ایران دانش‌آموز از همان کلاس اول ابتدایی با پنج کتاب اصلی سر و کار دارد که براساس خواندن و نوشتن صرف تألیف شده است. در مقاطع بالاتر هم شاهد همین رویه هستیم. البته ممکن است این همه تاکید بر محتوای حفظی تقسیم نادرست و ناعادلانه سرانه آموزش و پرورش در کشور باشد. چرا که اگر مؤلف نیز بخواهد مطالب کتاب را پژوهشی و براساس آموزش تجربی و آزمایشگاهی تألیف کند، به خاطر کمبود امکانات در بسیاری از مدارس مناطق محروم، این کار بی‌فایده و غیرکاربردی خواهد بود.

گذشته از این، در ایران برخی از محتوای کتب‌ درسی متناسب با سن دانش‌آموزان نیست. کتاب‌های درسی دارای حجم بسیار بالا و مطالب سنگین هستند و در بسیاری از موارد مطالب برای دانش‌آموزان قابل فهم نیست. اصطلاحات برخی درس‌ها آن‌قدر تخصصی و سنگین است که به جای رفع شبهه، بیشتر ایجاد سؤال حاشیه‌ای می‌کند و کلاس درس را از بحث اصلی خارج می‌کند. به همین جهت معلمان مجبور می‌شوند برای فهماندن مطالب به دانش‌آموزان وقت بیشتری را صرف کند. در نتیجه برای تمام کردن کتاب وقت کم می‌آورند. در نهایت معلم متهم به کم کاری و دانش‌آموز متهم به تنبلی و کم هوشی و بی استعدادی می‌شود.

برخی مطالب آموزشی در کتاب‌ها دوبار، و گاهی بیشتر در دوران تحصیل تکرار می‌شوند. یک بار به صورت مختصر در دوره ابتدایی و به صورت مبسوط‌تر در دوره متوسطه اول و دوم و گاهی هم در دانشگاه.

همچنین سخت بودن و حاشیه‌ای بودن برخی مطالب باعث می‌شود دانش‌آموزان موقع فراگیری و جواب پس‌دادن دچار استرس شوند و نتوانند به راحتی پاسخگوی سؤالات معلمان و اطرافیان باشند.

می توان گفت علت وجود نقدهای بسیار به کتب درسی این است که اکثر مؤلفان کتاب‌های درسی، اساتید دانشگاه هستند و معلمان نقش آن‌چنانی در تألیف کتاب‌ها ندارند. بسیاری از مطالب بدون در نظر گرفتن توانایی معلمان در ارائه مطاب و علاقه و نیاز دانش‌آموزان نوشته می‌شوند. همین امر باعث می‌شود از سودمندی و کاربردی بودن محتوای مطالب کاسته شود.

در حالی که اگر در تألیف کتاب‌های درسی از مؤلفانی کمک گرفته شود که سابقه معلمی و ارتباط با دانش‌آموزان را داشته‌اند و با نیازها، شرایط و امکانات موجود در کلاس و مدرسه و تفاوت‌های فرهنگی هر منطقه، آشنایی کامل دارند، به طور حتم ویژگی‌های عقلانی، سنی، ذهنی و علایق دانش‌آموزان در نظر گرفته می‌شود و راحت‌تر می‌توانند عکس العمل آنان را نسبت به هر قسمت از محتوای کتاب حدس بزنند. بنابراین مطالب تألیف شده با واقعیت‌ها و نیازهای دانش‌آموزان سازگاری بیشتری دارد و معلمان در انتقال مفاهیم و دانش‌آموزان در یادگیری آن‌ها کمتر دچار دردسر و سردرگمی‌می‌شوند.

 همچنین اگر در تأمین محتوا نه تنها معلمان بلکه خود دانش‌آموزان مشارکت داشته باشند، این امر هم باعث ایجاد اعتماد به نفس و انگیزه بیشتر در یاددهی و یادگیری مطالب کتاب‌های درسی می‌شود و هم مطالب چون بر اساس نظر و مشورت دانش‌آموزان بوده از سودمندی بیشتری برخوردار خواهد بود.

ممکن است یکی دیگر از عوامل عدم کارایی و کاربردی بودن محتوای کتاب‌های درسی، تأثیر کنکور بر نظام آموزش و پرورش باشد. زمانی که قرار باشد دانش‌آموز در ماراتنی به نام کنکور شرکت کند به طور حتم شیوه یاددهی و یادگیری در مدارس به خصوص در مقطع متوسطه تحت تأثیر شرایط کنکور قرار می‌گیرد و تمام تلاش‌ها بر این است که بتوان از مطالب درسی تست مناسب استخراج کرد. این روند موجب می‌شود تا نگاه پژوهشی و نگرشی در تأمین محتوای کتاب‌های درسی مورد غفلت قرار گیرد و بر عدم سودمند بودن مطالب تاثیرگذار باشد.

در چنین شرایطی است که دانش‌آموز بعد از فارغ التحصیلی وقتی به خود می‌آید می‌بینند که در طول دوران تحصیل خود فقط مقداری محفوظات ذهنی مانند فرمول، واژه و تعریف را فراگرفته‌ است که در حل مشکلات فردی و اجتماعی او هیچ کاربردی ندارد. همین وضعیت باعث می‌شود که به خاطر عدم یادگیری مبانی کاربردی و اصول اساسی و بدیهی در مدرسه، جامعه و فرد هزینه‌ها و خسارت‌های جبران‌ناپذیر و سنگینی را بپردازند.

از سوی دیگر وقتی کتاب‌های درسی ما به صورت از بر کردن، بدون هیچ گونه تجزیه و تحلیل و آزمون و خطا تألیف می‌شوند، به جای اینکه دانش‌آموزان با روحیات برون گرا، اجتماعی و پژوهشگر بزرگ شود، ناخودآگاه دارای روحیه‌ای درون گرا و فردی می‌شود.

امید است با تدوین نقشه جامع علمی‌کشور و دور شدن از روش‌های ترجمه‌ای سایر کشورها با اختصاص دادن اعتبارات مناسب برای تجهیز امکانات آموزشی و تغییر نگرش آموزشی متناسب با استانداردهای جهانی، به روش یادگیری جدید و کاربردی‌تری دست یابیم.

انتهای پیام/م*




Your Rating
Average (2 Votes)
The average rating is 4.0 stars out of 5.