از چـاله ۹۶ به چـاه ۸۸ نیفتید
به گزارش یزدرسا، حجم اظهارنظرها درباره عملکرد اخیر احمدینژاد بالا رفته است. او با سرعت زیادی برخلاف مواضع گذشتهاش ساختارهای رسمی نظام سیاسی حاکم را زیرسوال میبرد. در روزهای اخیر با شدت قابل تاملی «پاس گل»های جناب احمدینژاد توسط جریان ضدانقلاب استفاده میشود.
اتفاقات اخیر غیرقابل پیشبینی نبود، رئیسجمهور سابق ایران که دولتش با شعار عدالتخواهی بر سرکار آمد در جریان تحولات سیاسی مهم 10 سال اخیر ایران نقش تعیینکنندهای ایفا کرد. طرح شعارهای عدالتخواهانه و انقلابی در جریان انتخابات 84 و دولت نهم و پس از آن اتفاقات سال 88 در حال حاضر بهترین فرصت را برای کسانی که با ایدههای طرحشده در آن سالها (که کمتر اجرایی شد) مشکل مبنایی دارند، ایجاد کرده است. در تحلیل فرصتطلبی ضدانقلاب پنج نکته مهم قابل طرح است.
اول اینکه انحراف احمدینژاد از شعارهای پیشین قطعی است، او دیگر نمیتواند ذیل پرچم انقلاب اسلامی و عدالتخواهی سیاستورزی کند، او دیگر نمیتواند با خیل عظیم مردمی که به آرمانهای انقلاب اسلامی وفادارند دیالوگ کند، چون رسما چارچوبهای قانونی که با آنها نظام سیاسی کشور شکل گرفته را نفی کرده. چرا طرح این مطالب مهم است؟ چون اینها دقیقا همان مشکلی است که فتنه سال 88 در کشور ایجاد کرد.
کارنامه مردود کسانی که سال 88 تمام خطوطقرمز نظام را پایانیافته اعلام کردند با هر عملکرد منفی از سوی احمدینژاد قابل گذشت نیست، شاید برخیها مصلحتسنجیهای سیاسی دارند و از اعلام موضع شفاف درباره این دوگانه جعلی معذورند؛ اما حداقل ما معتقدیم «سیاهی فتنه» با «سیاهی بهاری» قابل پاک شدن نیست. احمدینژاد در مسیر باطلی است که برخی سال 88 تا انتهای آن رفتند. برای افکارعمومی تمیز و تحلیل وقایع سخت نیست، فقط بهانهها تفاوت دارد چه آنکه کسی بعد از شکست در انتخابات قانونی زیر میز بزند با کسی که به دلایل ماورایی پیرو یک «درخت» شود و علیه ارکان قانونی قیام کند، با هم فرقی نمیکنند. «صورت» اعمال فرق دارند اما «سیرت»ش خیر.
دوم اینکه برخی صاحبان تریبون که اتفاقا از موضع درست و برای دفاع از اصل انقلاب اسلامی به صف منتقدان احمدینژاد پیوستهاند، نباید در دوگانه جعلی ضدانقلاب گیر کنند. نقد احمدینژاد اگر به تایید «موسوی» بینجامد میشود «پختن دیگ نذری با برنج دزدی!»
گفته شده حتی موسوی به کاندیدای تاییدشده نظام رای داده اما احمدینژاد رای باطله به صندوق انداخته است. اشاره این تحلیل ضعیف احتمالا به برخی خبرهای تایید نشده روز انتخابات است که میخواستند افرادی را برای رای دادن به آقای روحانی تهییج و از سوی دیگر به نظام دهنکجی کنند. میخواستند بگویند با حصر موسوی و کروبی جریان فتنه زنده است. حالا اینکه از فشار سنگین جریان ضدانقلاب در ماجراهای اخیر احمدینژاد اشتباه کنیم و به چاه تطهیر موسوی بیفتیم جای توجیه ندارد. نباید در نیت درست و انقلابی این دسته شک کرد اما رای احتمالی موسوی (به هر کاندیدایی) همان معنی رای باطله احمدینژاد را میدهد. دو طرف میخواستند به حاکمیت پیام مشترکی بدهند.
مگر کسی توقع داشت احمدینژاد به رقیب جناب روحانی رای بدهد؟ در آن صورت وی چه موضوعیتی داشت؟ رای به روحانی هم که امکان سیاسی نداشت. برای نقد احمدینژاد نسخه جدیدی نیاز نیست، چون وی همان دستورالعمل کسانی را اجرا میکند که آتشزنندگان پرچم امامحسین(ع) در عاشورای سال 88 را «مردان خداجوی» نامید. حالا ظاهر حرفها فرق دارد، باطنش که یکی است.
سوم اینکه برخی که در توجیه رفتار احمدینژاد برآمدهاند، میگویند به مسائلی اعتراض دارد و میگوید، اما برخلاف این اظهارات میبینیم شباهت زیادی بین اردوکشیهای خیابانی سال 88 و وقایع اخیر وجود دارد. اگر موسوی در آن سال به اسم رای به خیابان آمد، احمدینژاد هم به اسم احقاق حقوقش روبهروی دادسرا میرود و تندترین شعارهای ساختارشکنانه را سر میدهد. مسیر تکراری است. چه فرقی میان این رفتارها وجود دارد؟
با دوگانهسازی جعلی ضدانقلاب در مسیر تحلیلها اشتباه نکنیم، سال 88 دوگانه موسوی- احمدینژاد نبود، آن سال ستادهای انتخاباتی تا 22 خرداد اعتبار داشتند و پس از آن صحنه تغییر کرد. نتیجه انتخابات هم نهایتا بهعنوان یک بهانه تا اواسط تیر موضوعیت داشت. اصل و اساس نظام حاکم هدف بود که البته در تبلیغات کتمان میشد. حالا احمدینژاد با بهانه قراردادن انتقادها به قوه قضائیه و مسائل اقتصادی به میدان آمده؛ عدالتخواهی با نفی اصل نظام و ساختارهایش، مثل شرکت در انتخابات و نفی نتیجه نهادهای رسمی است.
چهارم اینکه برخی در جریان تحلیلها درباره وضعیت فعلی احمدینژاد، پردههای جدیدی از روششناسی سیاسی را رونمایی کردند. میگویند ما «باطن» احمدینژاد را میدیدیم و شما نه. بزرگواری هم فرمودهاند: «باید اعتراف کنم موسوی باطن احمدینژاد را دیده بود.» اینکه چگونه از اینجا به بعد باید با سیاست «نوستراداموسی» به تحلیل وقایع رفت واقعا جای سوال است. با دستگاه «باطنخوانی» مهندسی انتخابات را که دیده بودند، پس چرا به این رقابت ناجوانمردانه تن دادند؟
این اظهارات که با هشتگ «ما میدانستیم» رواج دارد، رد است؛ جریان ضدانقلاب نمیتواند مدعی شناخت احمدینژاد از روز اول باشد، چون آن روزها که او (با هر نیتی) شعارهای انقلابی میداد و به نفع نظام سیاسی حرکت میکرد این جریان مخالف وی بود اما حالا که او تازه شبیه خودشان شده، در دو سطح با این پدیده رفتار میکنند: سطح اول پوشش وسیع با مقدار زیادی از خوشحالی بابت مواضع «احمدینژاد متاخر»(به آرشیو بیبیسی مراجعه کنید) و سطح دوم استفاده از کارنامه ضعیف احمدینژاد در دو سال پایانی دولتش برای حمله به گفتمان عدالتخواهی.
فرهیختگان