انتخابات 96 و تنها راه پیش روی اصلاحطلبان
یزد رسا به نقل از عصرسیاست؛ اثبات اینکه حسن روحانی گزینه مطلوب اصلاحطلبان برای ریاست جمهوری نیست، کار چندان دشواری نیست. روحانی نه در خرداد 92 گزینه مطلوب اصلاحطلبان بود و نه عملکرد او در سه سال اخیر به گونهای بوده که موجب شود جریان اصلاحات وی را گزینه مورد نظر خود بداند. این را حتی در برخی از اظهار نظرهای اصلاحطلبان هم میتوان یافت. مواضع انتقادی عارف در قبال دولت و گلایههایی که او بعضا به زبان میآورد از جمله آن است. به عنوان مثال او چند روز قبل در انتقاد به دولت گفت: «اگر بخواهیم نسبت به فرصتهایی که در این چند سال از دست دادیم تمرکز کنیم سؤالات زیادی وجود دارد. به خصوص اینکه چرا از فضایی که در اسفند 94 در کشور و به خصوص در تهران اتفاق افتاد استفاده نشد و این جای سؤال جدی دارد و باید تأسف خورد که تا چه زمانی باید فرصت سوزی کنیم؟... نمیتوان چهار سال گذران امور کرد و بعد دوباره از مردم رأی خواست. ما یک تعهدی نسبت به رأی مردم داریم و باید با کمک حامیان تفکر اصلاح طلبی پاسخگوی رأی مردم باشیم.» این در حالی است که صادق زیباکلام هم که از حامیان روحانی محسوب میشود، نمیتواند انتقادهایش را به زبان نیاورد و ضمن انتقاد از عملکرد اقتصادی دولت میگوید: «معتقدم کارنامه آقای روحانی در حوزههای سیاست داخلی، اجتماعی و فرهنگی حتی از اقتصاد هم ناموفقتر است.»
اما این عدم مطلوبیت روحانی برای اصلاحطلبان دلیلی نیست که آنها غیر از او گزینهی دیگری برای انتخابات پیش رو داشته باشند. هرچند در مواردی انتقادهایی از اصلاحطلبان نسبت به روحانی شنیده میشود و برخی رسانهها از عبور اصلاحطلبان از روحانی سخن میگویند، اما اینها مباحثی است که صرفا برای رسانهها است و کاربردش در همان حد رسانهها است و هیچگاه واقعی نمیشود. در واقع اصلاحطلبان علیرغم قمپزهایی که بعضا در میکنند، در حال حاضر در وضعیتی نیستند که بخواهند به طور مستقل در مناسبات سیاسی ایفای نقش کنند و کاندیدای مستقل در انتخابات مطرح کنند. این واقعیتی است که خود آنها هم به خوبی به آن رسیدهاند و اظهارات آنها به درستی موئد این واقعیت است. تاکید افرادی چون محمدرضا خاتمی، سعید حجاریان، عباس عبدی و ... بر لزوم حمایت از روحانی در انتخابات آینده بیانگر این واقعیت است.
در واقع جریان اصلاحات در شرایط فعلی چارهای جز حمایت از روحانی ندارد. عملکرد این جریان در یک دهه اخیر موجب این مسئله شده است. علاوه بر افراطیگریهای آنها در دوران حاکمیتشان بر دولت و مجلس، شکستهای پیدرپی در انتخاباتهای مختلف، نقش آنها در فتنه 88 و... از جمله دلایلی است که موجب شده اصلاحطلبان این روزها قدرتی برای بسیج اجتماعی و نقشآفرینی مستقل در مناسبات سیاسی نداشته باشند. انتخابات ریاست جمهوری سال 92 و حمایت اجباری اصلاحطلبان از حسن روحانی متعلق به جریان راست و همچنین انتخابات اسفند 94 و قرار گرفتن آنها زیر چتر بخشی از اصولگرایان و دولت، از نمونههایی است که اوضاع آشفته این جریان را نشان میدهد. در اسفند 94 اصلاحطلبان خود را پیروزی میدان نامیدند و بالاترین موفقیت موردنظرشان به وجود آمد، اما نهایت این پیروزی چیزی شد که الان در هیئت رئیسه مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی میبینیم.
عدول جریان اصلاحات از هویت خود و تحقیری که آنها این روزها تحمل میکنند، واقعیتی است که خودشان هم به آن اذعان دارند. به طوری که محمدرضا عارف در این باره میگوید: «در برخی مواقع ترجیح منافع ملی بر منافع جریانی بویژه در جریان انتخابات مجلس دهم و به خاطر رد صلاحیتها باعث شد از هویت خودمان خوب دفاع نکنیم و گاها از آن عبور کنیم.»
همچنین عبدالله ناصری میگوید: «اصلاحطلبان با توجه به شرایط خطیر کشور و شرایط منطقهای و بینالمللی ایران، آرمان ها و مطالبات حداکثری خود را زمین گذاشتند. چون در این ساختار و شرایط، امکان تحقق آنها را منتفی میدانستند... بسنده کردن به مطالبات حداقلی در شرایط حساس تاریخی، رویکردی بود که اصلاحطلبان به آن قناعت کردند. در سال ۹۶ هم اصلاحطلبان همین استراتژی را دنبال خواهند کرد. البته ترجیح اصلاحطلبان آن است که به خواسته ها و مطالبات ملی و حداکثری خود توجه بیشتری کنند. طبیعتا در سال ۹۴، اصلاحطلبان منافع حزبی و جناحی را بسیار کاهش دادند و بر منافع ملی متمرکز شدند.»
انتهای پیام/س*