ID : 11938972
انتقاد شدید وبلاگ نویس اصلاح طلب از اصلاح طلبان یزدی؛

بازخوانی پرونده«تدبیر و امید» و چینش مدیریتی آن در استان یزد


...از فردای آن روز غنائم تقسیم شد؛ پاک طینت از بهزیستی به استانداری نقل مکان کرد؛ مجید جوادیان زاده از ارشاد به استانداری رفت تا در فرصت پیش آمده؛ آمارهای افسردگی را بررسی کند، طالبی از دفتر اجتماعی شال و کلاه کرده به دفتر غلامحسین دشتی نقل مکان کرد.

به گزارش یزد رسا به نقل از عصر فرهنگ، رضا بردستانی در وبلاگ شخصی خود نوشت:

 

روز دوازدهم فروردین، پرده ای دیگر از بی تدبیری بخشی از فعالین سیاسی استان که برای رفع خستگی از امورات اقتصادی! سری هم به سیاست می زنند؛ به نمایش در می آید. این بخشی از فعالین سیاسی(اما شما بخوانید اقتصادی) استان یزد نه تنها در چینش افراد آن قدر دستشان خالی است که دیگر همه ترفندهایشان برای همگان رو شده است که این بار برای تجلیل و بهانه ای برای سر پوش نهادن بر فعالیت های سیاسی-اقتصادی خود هم کفگیرشان به ته دیگ خورده است!این ادعایی قابل اثبات است شما کافی است جایگاه علمی و شخصیتی پروفسور رضا داوری اردکانی و دکتر جلالیان یزدی را با یکدیگر مقایسه کنید؛ یکی رئیس فرهنگستان علوم و دیگری دکترای علوم آزمایشگاهی که ذوق شعر نیز دارد، ثروتمند نیز هست پس شرح غزلیات حافظ نیز انتشار می دهد اما به قول وبلاگ نویسی معزز این حضرت به زودی تجلیل شونده؛ حتی برخی از شعرهایی که سروده است را در مراسم تجلیل خودش نیز نمی تواند بخواند!

 

بازگشتی کوتاه خواهیم داشت به ماجرای قبلی، ماجرایی که منجر به فرو ریزی بنیان های شایسته سالاری در سیستم مدیریتی استان یزد شد و هر کس هر بر جای مانده ای بر ذهن داشت را با خود همراه کرد تا موقتا بر جایگاهی که عاریتی است بنشاند. یک سال و اندی قبل و تنها دو هفته بعد از رونمایی از بی تجربه ترین و کم پیداترین استاندار تمامی اعصار سیاسی یزد! همایش تجلیل از پروفسور رضا داوری اردکانی ـمردی که اگر می دانست در دام چه کسانی و با چه اهدافی گرفتار آمده است یزدی بودن خود را نیز انکار می کرد!ـ به کوشش کانون یزد تبار(یعنی سفید-یعنی اولیا و یعنی کلانتری) و با همکاری خانه فرهنگ خاتمی(یعنی تابش)، دانشگاه یزد(یعنی باز هم سفید و یعنی باز هم اولیا) و انجمن فلسفه و اندیشه یزد(یعنی مجید جوادیان، یعنی محمد علی طالبی، یعنی داود پاک طینت، یعنی جمعی از دوستان گرد هم آمده در موسسه ای خیریه) روز 30 آبان در یزد برگزار شد. از این و پا و آن پا کردن بانویی که آن روزها فکر می کردیم سنگ شوهر بر سینه می زند اما بعدها فهمیدیم خود نیز آرزومندی از جمع آرزومندان است تا مشاورانی که حالا چندماهی است نه تنها وقت سرخاراندن ندارند که شاید کم کم راه استانداری را نیز فراموش کنند را در آن روز دیدیم و شنیدیم و بر خاطر سپردیم تا بعدها یعنی همین روزها اگرخواستیم بنگاریم چیزهایی یادمان مانده باشد!

 

آن روزها فضای رسانه ای استان یزد پر شده بود از عباراتی که همگی با یک واژه آغاز می شد:«باند...»، و اما وقتی پرده از چهره واقعی آن جلسه تجلیل فرو افتاد همگان دیدند آن چه«باندش می خوانند چسب زخم هم نیست چه رسد به باند!». از فردای آن روز غنائم تقسیم شد؛ پاک طینت از بهزیستی به استانداری نقل مکان کرد تا در مدت زمانی که طالبی ساکن دفتری است که روزگاری صحرایی ساکن آن بود؛ عکس یادگاری بگیرد و جملات قصار بگوید و خود به خوبی می داند غیبت بیش از دو روز طالبی در استانداری چندان برایش خوشآیند نخواهد بود؛ مجید جوادیان زاده از ارشاد به استانداری رفت تا در فرصت پیش آمده؛ آمارهای افسردگی را بررسی کند و با رفتن به این کارخانه و آن سازمان یزد را بهتر بشناسد، طالبی از دفتر اجتماعی شال و کلاه کرده به دفتر غلامحسین دشتی نقل مکان کرد تا همگان بفهمند چینش تدبیر و امید در یزد تابع هیچ نظم و قاعده ای نیست، و در این میان شاید تنها بازنده سربلند این قشون کشی کسی نبود جز سید حسینی که تنها سیبلی بود که راحت تر از بقیه مورد اصابت تیرهای پرتابی قرار می گرفت زیرا او تنها کسی بود که مورد حمایت چتر حمایتی رسانه های نزدیک به تیم رسانه ای طالبی نبود رسانه هایی که در یک توافق پنهان پذیرفته بودند از نزدیکان طالبی حمایتی همه جانبه داشته باشند چه ان رسانه معروف به اصلاح طلبی باشد چه نزدیک به اصولگرایی و چه متمایل به جهت وزش باد موافق! و به همین سبب نه اخبارش پوشش داده می شد و نه آن چنان که باید حمایت رسانه ای می شد. و شما خود حکایت ها بخوانید که وقتی با سید حسینی چنین کنند تکلیف بابایی و امثال بابایی روشن تر از روشن است!

 

حالا و پس از گذشت یک سال و اندی اگر فردی سؤال کند سرشناس ترین چهره سیاسی استان یزد کیست؟ چه پاسخی خواهد شنید؟ این شاید مهم ترین دغدغه ذهنی تمامی گروه ها و طیف های سیاسی فعال، نیمه فعال و حتی سکوت اختیار کرده باشد. چهره سیاسی در ادبیات رسانه ای یک تعریف دارد، در ترمینولوژی سیاسی تعاریفی دیگر اما آن چه در این یادداشت به دنبال آن هستیم تعریفی عام از یک چهره سیاسی تأثیر گذار بر لایه های پیدا و پنهان جامعه است چهره ای که قدرت و مقبولیت را از جامعه به امانت گرفته باشد و چندان با تغییر وزن سیاسی طیف های مؤثر در تعاملات مدیریتی دچار فراز و فرودی محسوس نشود. هرچند پاسخ به این سؤال اندکی دشوار و برای عده ای تقریبا ناممکن باشد اما این سؤال چالشی بزرگ در فضای سیاسی این روزهای استان یزد را به خود اختصاص داده است. برخی اگرچه حتی بدون لحظه ای تأمل ممکن است به برخی نام ها متمایل شوند اما برای اطلاع آن عده و نجات دیگران از انحراف ذهنی باید خاطر نشان کنیم منظور پرسشگر از طرح این سؤال دقیقا اینگونه است:

 

سرشناس ترین چهره سیاسی استان یزد که در این استان ساکن است و در بین همین مردم زندگی می کند کیست؟ جبهه و حزب سیاسی مورد علاقه اش کدام است و چه تعداد از آحاد جامعه وجود وی را مایه آرامش درونی همه قشرهای فعال اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه فعلی استان یزد می دانند؟ حضورش در جمع های سیاسی خنده بر لب می نشاند یا پوزخند و تمسخر؟ همراهی با او فایده ای دارد یا باعث ریزش محبوبیت و مقبولیت می شود؟ و هزاران سؤال دیگر.

 

سال 1394 اکنون به انتهای دومین هفته آغازین خود نزدیک می شود؛ سالی که برای همه احزاب سیاسی سالی سرنوشت ساز است اما این سال سرنوشت ساز برای نواصلاح طلبان یزدی و اصولگرایان یزدی بدون رهبر! سالی دردآور خواهد بود زیرا جایگاه برخی افراد آن چنان سست و شکننده است که طاقت و توان آنان شاید تا شهریور امسال نیز همراهی شان نکند ولی آن چه بسیار مهم است اذعان به یک حقیقت مسلم است و آن اعتراف به اشتباه ترین و ناشیانه ترین تصمیمی است که منجر به سپردن سکان استانداری یزد به میرمحمدی شد تصمیمی که چه بخواهیم چه نخواهیم اقتدار را به هیچ انگاشت و استقلال مدیریتی در یزد را برای مدتها به اغماء برد  اغمایی که در انتخاب مدیر کل صنعت معدن و تجارت لرزه بر اندام سیاسیون افکند همان اغمایی که منجر به استعفای بابایی و پذیرش ان از سوی میرمحمدی شد حتی اگر استاندار در معروفترین دفترخانه یزد آن را با دوازده امضا تکذیب کند همان اغمایی که در روز رأی گیری برای جناح های سیاسی نزدیک به اصلاح طلبان یزدی کار را به ائتلاف و انصراف نیز کشانید.

 

نگاهی گذرا بر دومین رونمایی از برخی چهره هایی که هنوز میز و صندلی هم سایز با قد و پهنای خود نیافته اند؛ خیلی از ابهامات را روشن خواهد کرد روز دوازده فروردین می توان آنانی که«باند»«باند»شان گوش فلک را کر کرده است و خود را فعال سیاسی می نامند و ما آنان را کم از یک«چسب زخم»می دانیم را رصد کرد که در کدامین صندلی، ردیف چندم و در کنار چه کسانی خواهند نشست؛ در کنار یاران قدیمی یا نیروهایی تازه کار، عجول، کم صبر و حوصله و مترصد ورود به صحنه. روز دوازده فروردین اما آن چه خودنمایی خواهد کرد؛ ترکیب میهمانانی است که دعوت نشده قدم بر مجتمع نام آشنای«راه و ما»می گذارند، مجتمعی که هرچه نشست و تجمع این چنینی است را پذیرا است؛ مجتمعی که شاید بعدها در تاریخ سیاسی یزد حرف های زیادی برای گفتن داشته باشد.




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.