ID : 20663726

بازیگر زن 38 ساله و مجرد کشورمان سرپرستی یک دختر را به عهده گرفت +عکس


آرزو افشار بازیگر 38 ساله کشورمان که مجرد می باشد, سرپرستی دختری را برعهده گرفته و با یکدیگر زندگی می کنند

به گزارش یزدرسا به نقل از جام نیـوز، حتما شنیده‌اید كه آمار و ارقام ثبت احوال نشان می‌دهد این روزها آمار ازدواج پایین آمده و مسئولان از تجرد قطعی درصدی از دختران خبر می‌دهند. در این میان دخترانی هستند كه با مجردی خودشان كنار می‌آیند و عده‌ای دیگر آرزوی ازدواج و مادر شدن به حسرت زندگی‌شان تبدیل می‌شود. اما چندی پیش قانونی تصویب شد كه به دختران مجرد اجازه می‌دهد مادر شدن را تجربه كنند و كودكی را به فرزندی بپذیرند.

آرزو افشار یكی از چهره‌های هنری است كه توانسته به كمك این قانون مادری خوشحال و مجرد باشد.

او از سال 72 بازیگری و فعالیت در عرصه تئاتر، تلویزیون و سینما را آغاز كرده و در سال‌های اخیر بسیاری از مردم نقش‌آفرینی او را در سریال آوای باران به خاطر دارند و بازی كوتاه اما درخشان او در نقش شایسته در سریال «همه‌چیز آنجاست» فراموش‌نشدنی است.  این روزها آرزو به عنوان مدرس رشته بازیگری در دانشگاه مشغول به كار است و با دختر نازنینی كه به‌تازگی به فرزندی پذیرفته است، روزهایی سرشار از مادرانه‌های شاد را سپری می‌كند. درواقع او اولین بانویی است كه به كمك قانون اعطای حضانت به دختران بالای سی و پنج سال توانسته كودكی را به سرپرستی قبول كند. همراه او و دخترش شدم تا بیشتر درباره سبك تازه زندگی‌شان گفت‌وگو كنیم.

در مدرسه بازیگوش بودم

متولد تهران هستم. در خردسالی كودك مظلومی بودم که این مظلومیت در عكس‌های آن دوران به خوبی مشهود است ولی با ورود به دبستان چهره دیگری از من دیده شد. بسیار بازیگوش و پرجنب و جوش شدم؛ البته این شیطنت من محدود به زمان حضور در مدرسه بود و در منزل همچنان دختری ساكت و آداب‌دان بودم. در راه بازگشت از مدرسه با همكلاسی‌هایم سر و صدا راه می‌انداختیم و زنگ درها را می‌زدیم. همكلاسی‌های زرنگ و مودبم را اذیت می‌كردم و مدافع سرسخت فوتبال بودم كه در آن زمان خیلی جلب توجه می‌كرد. علاقه‌ای به درس خواندن نداشتم اما همیشه در دل رویای پزشك شدن را می‌پروراندم و البته این اتفاق آرزوی همیشگی مادرم نیز بود.

كلا یك جا نشستن برایم سخت بود. همه اینها باعث می‌شد تا پایان دوران تحصیلاتم، هرگاه در مدرسه هر خرابكاری اتفاق بیفتد ابتدا نام من آورده شود؛ حتی اگر من هیچ نقشی در آن اتفاق نداشتم و بعد مادرم برای شفاعت یا توضیح دادن به مدرسه دعوت می‌شد. مادرم كه همیشه چهره آرام مرا در منزل به یاد داشت، ابتدا متعجب می‌شد و در اولین واكنش می‌گفت: «محاله آرزو این كار رو كرده باشه!» مادرم برای تخلیه انرژی‌ام، مرا در كلاس‌های ورزشی چون ژیمناستیك و بسكتبال ثبت نام كرد و این تنها فعالیتی بود كه به آن علاقه‌مند بودم.

با كمند امیرسلیمانی به یك مدرسه می‌رفتیم

در شیفت صبح مدرسه‌ای كه من درس می‌خواندم كمند امیرسلیمانی تحصیل می‌كرد. از همان زمان دبستان، دیدن محبوبیت او بین مردم و هم‌مدرسه‌ای‌ها برایم جذاب بود. دوران راهنمایی به فریماه فرجامی علاقه‌مند شدم. سینما رفتن را دوست داشتم و هر ماه از مادرم قول می‌گرفتم كه دختر خوبی باشم و او هم به عنوان جایزه مرا به سینما ببرد. مادرم با وجود اینكه علاقه‌ای به این حوزه نداشت با من همراه می‌شد و فیلم‌هایی چون هامون، نرگس، هنرپیشه و. . . را چند سئانس با من تماشا می‌كرد و دو بار هم صف‌های طولانی جشنواره را به خاطر من تحمل كرد. از مادرم واقعا ممنونم. از همان زمان علاقه من به بازیگری پررنگ و پررنگ‌تر می‌شد و البته علاقه‌ام به فوتبال و به‌خصوص بازی‌های جام‌جهانی و طرفداری از تیم ایتالیا  به قوت خود باقی بود.

 

 وقتی واقعیت را فهمیدم

شروع جدی این حرفه برای من با ثبت‌نام در كلاس بازیگری و بازی در یك تئاتر دانشجویی شروع شد. وقتی با معدل پایین در رشته تجربی دیپلم گرفتم، هم‌زمان در كنكور هنر و تجربی شركت كردم و در رشته مامایی و تئاتر پذیرفته شدم كه البته من تحصیل در رشته نمایش را انتخاب كردم و برخلاف انتظار همه به‌زودی دانشجوی ممتازی شدم. سپس تحصیلاتم را در مقطع كارشناسی‌ارشد ادامه دادم و بلافاصله مدرس دانشگاه و مولف در این رشته شدم كه تاكنون نیز ادامه دارد و بازیگری را هم كم و بیش دنبال می‌كنم. همیشه زندگی قهرمانان ورزشی و بازیگران و هنرمندانی كه زندگی سختی داشتند، برایم جالب بود. افرادی چون تام كروز، باجو و. . . در زندگی با وجود موانع فراوان همیشه پرتلاش ظاهر شده‌اند. خیلی دیر متوجه شدم یك فرزندخوانده هستم و می‌توانم بگویم این تنها وقتی بود كه چندین سال، زمان را برایم متوقف كرد. از كار و ادامه تحصیلم دست كشیدم و خیلی به من سخت گذشت. بالاخره با این مساله كنار آمدم. از همان زمان كودكان بی‌سرپرست و بدسرپرست دغدغه جدی زندگی من شدند.

قدردان زحمات مادر خوانده‌ام هستم

من در برقراری ارتباط با شاگردانم در دانشگاه بسیار موفق بوده و هستم و تمامی آنها خانواده بزرگ مرا تشكیل می‌دهند و عزیزان من هستند. بعد از آگاهی از مساله فرزندخواندگی‌ام، تصمیم گرفتم برای كودكان بی‌سرپرستی كه از جنس خودم هستند، مفید بوده و جزیی از این خانواده باشم. بعد از بازی در سریال آوای باران و شناخته شدنم به عنوان یك بازیگر، در سخت‌ترین شرایط زندگی‌ام، تصمیم گرفتم صادقانه مساله فرزندخوانده بودن خودم را در جامعه عنوان كنم؛ چرا كه بعضی از رازپوشی‌ها و كتمان كردن‌ها آزارم می‌داد. به نظر من پدر و مادرها بزرگ‌ترین لطف خدا برای ما هستند و همه ما بالاخره این نعمات را دیر یا زود از دست می‌دهیم. اگر خداوند مقدر فرماید این اتفاق زودهنگام برای ما رخ دهد، باید تسلیم اراده او باشیم و این افراد حق با عزت و بدون ترحم زندگی كردن را دارند و می‌توانند با كمی توجه به انسان‌های بزرگی تبدیل شوند و ما نباید برای اینكه محروم از این دو نعمت ارزشمند بوده‌ایم، شرمنده باشیم.

مادرانه‌های آرزو

من همیشه قدردان زحمات مادرخوانده‌ام هستم كه برایم عزیزتر از تمام مادران دنیا بود. ما سال‌های زیادی را در كنار هم خوش بودیم و با همه وجود دوست‌شان داشتم. در مسیر زندگی‌ام از اساتید عزیزم آقایان امین تارخ و امیر دژاكام، علی پویان و خانم كابلی بسیار سپاسگزارم كه هر كدام فصل جدیدی را برای رسیدن به موفقیت برایم باز كردند.

آشنایی با پارمیدا

تابستان دو سال گذشته در تئاتر شهر چند نفر از مدیران بهزیستی به تماشای تئاتر آمده بودند. از فرصت استفاده و علاقه خودم را به همكاری با سازمان اعلام كردم. توسط دكتر نصیری به شیرخوارگاه آمنه معرفی شدم و شروع به آموزش تئاتر به كودكان كردم. در تاریخ شش شهریور سال 92 در جشن ماهانه شیرخوارگاه، دختری چند ماهه را دیدم كه شباهت فوق‌العاده‌ای به عكس‌های دوران نوزادی من داشت. حس عجیبی در قلبم متولد شد. با همه وجودم عشق را تجربه كردم. بعد از چند ماه عضو داوطلب شیرخوارگاه شدم و در حال حاضر از فعالان بهزیستی به شمار می‌روم و امیدوارم علاوه بر نگهداری این عزیزان، بتوانم فعالیت‌های فرهنگی و هنری گسترده‌تری را برای‌شان انجام دهم.

من و پارمیدا ماه‌ها و فصل‌ها را در شیرخوارگاه در كنار هم گذراندیم و هر روز به هم وابسته‌تر می‌شدیم. من به دلیل مشكلاتی كه داشتم، باوجود میل باطنی‌ام موفق به ازدواج نشدم اما خیلی دوست داشتم مادر شوم و البته بعد از دانستن راز زندگی‌ام دوست داشتم فرزندی را پذیرا شوم. با دكتر منتظر شبر، رئیس شعبه خانواده بهزیستی موضوع را مطرح كردم و از طریق ایشان فهمیدم قانونی برای بانوان بالای 35 سال تصویب شده است. من پیگیر این مساله شدم و آنقدر پافشاری كردم كه سعادت داشتن دختر نازنینم، پارمیدا، بعد از 16 ماه تلاش پی‌درپی نصیبم شد. پارمیدا در حال حاضر دو سال و نیم دارد و سه ماه است كه ما با هم زیر یك سقف زندگی می‌كنیم. دختری كه بی‌اندازه بازیگوش و شیرین است.

راه پرفراز و نشیب تا سرپرستی پارمیدا

در ابتدای راه، رئیس محترم سازمان بهزیستی، دكتر بندپی با توجه به شرایط خودم و نیز واجد شرایط بودنم دستورات لازم را صادر كرد و رئیس محترم استان تهران، دكتر دلبری عزیز هم بسیار تلاش کرد تا این قانون به مرحله اجرا درآید. همچنین مدیران محترم بهزیستی دكتر غفاری، دكتر الوند و دكتر میرشاه ولد از حامیان این مهم بودند. ولی كار ما سخت بود چون اولین‌بار بود این اتفاق می‌افتاد و گاهی سلیقه‌ها مانع اجرا شدن قانون می‌شد. به هر حال من این روزها خیلی خوشحالم و امیدوارم لیاقت داشتن این فرشته خدا را داشته باشم.

آرزوهای من برای دخترم

دوست دارم دخترم بازیگر شود. به‌تازگی او یك قسمت از سریال نوروزی شبكه نسیم را همراه خودم بازی كرده است ولی در نهایت آرزویی را كه در كودكی‌هایم برای آینده خود داشتم  برای او دارم و دلم می‌خواهد یك پزشك متخصص شود. در نهایت دوست دارم به هر آنچه آرزو دارد، برسد و همیشه او را حمایت خواهم كرد. سعی می‌كنم او را طوری تربیت كنم كه همواره حامی و مشوق كودكان بی‌سرپرست باشد.

پارمیدا از ابتدا آگاه است كه یك فرزندخوانده است و من دوست دارم كه همیشه با عزت در كنار هم زندگی كنیم. او برایم عزیزتر از تمام فرزندان عالم است و خدا را به خاطر داشتن او سپاس می‌گویم و ممنون از تمام عزیزانی هستم كه به ما در تشكیل این خانواده یك نفر و نصفی كمك كردند. من و پارمیدا در آغاز هر هفته برای‌شان دعاهای زیبا  کرده،  این دعاها را روانه زندگی‌شان می‌كنیم.
« باید تاكید كنم علاوه بر دخترم كه زندگی من است و آشنایی با او را مدیون شیرخوارگاه آمنه هستم، در این مكان مقدس با بانویی به نام شمسی خزرلو آشنا شدم كه از مربیان دلسوز این مجموعه است و برای من مادری كرد.»

تك والدی برای همیشه؟

با وجود اینكه از قانون زنان مجرد برای سرپرستی طفل استفاده كردم اما هرگز نمی‌خواهم تا پایان عمر این قانون شامل حال من و فرزندم شود. از آنجا كه خودم با همه وجود درد نداشتن پدر را تجربه كرده‌ام، امیدوارم در آینده، اگر مقدر باشد، پدری وارد زندگی دخترم شود كه لیاقت داشتن این فرشته را داشته باشد و اگر هم این اتفاق نیفتد، با تمام وجود هر آنچه در توانم هست را برای خوشبختی دخترم به كار می‌گیرم. با همه وجود امیدوارم خداوند همان‌طور كه ما را برای هم خواست، در آینده نیز بهترین‌ها را برای‌مان بخواهد و دخترم صالح و سالم رشد كند.

برنامه آینده

مادر بودن بزرگ‌ترین و ارزشمندترین تجربه زندگی است. برای من كه دست تنها هستم، این مساله كمی مشكل و البته بسیار شیرین است و امیدوارم به لطف خدا در این امر بهترین باشم و دخترم را به خوبی تربیت كنم تا در آینده باعث افتخار من و كشورش شود. می‌خواهم فعالیت در عرصه بازیگری و نیز تدریس در دانشگاه را همچنان ادامه دهم و با فصل جدیدی كه در زندگی‌ام آغاز شده است سعی می‌كنم بهتر و مهربان‌تر باشم.
 

انتهای پیام/ص




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.