ID : 36283815
چه بود و چه شد

نگاهی به چهارشنبه سوری در یزد قدیم


چهارشنبه‌سوری و روزهای منتهی به نوروز به ویژه در استان یزد، ماهیتی جذاب و آرام داشته که در نوع خود آرام‌بخش و نشاط‌آفرین بوده؛ نه دلهره‌آور و خطرناک.

به گزارش یزدرسا، هر ساله با نزدیک شدن به روزهای پایانی سال، دلهره‌ای عجیب بسیاری از خانواده‌ها را دربرمی‌گیرد؛ ‌دلهره اقدامات خطرناک به بهانه چهارشنبه‌سوری که به طور معمول پیامدهای تلخ و دردناکی به دنبال دارد؛ از جان‌باختن گرفته تا ضایعاتی چون کورشدن، قطع دست و پا و ... .

این در حالی است که پیشینه چهارشنبه‌سوری و روزهای منتهی به نوروز به ویژه در استان یزد، ماهیتی جذاب و آرام داشته که در نوع خود آرام‌بخش و نشاط‌آفرین بوده؛ نه دلهره‌آور و خطرناک.

آتش برافروختن

در ایام باستان، در چهارشنبه سوری در فضای باز هیزم جمع می‌کردند و با غروب خورشید، آتش می‌آفروختند و شعر می‌خواندند  و معتقد بودند با این کار به سوی سلامتی و تندرستی حرکت می کنند.

آن‌ها خاکستر باقی مانده از آتش را دور نمی‌ریختند، بلکه به جلوی خانه‌های مردم می‌بردند و در می زدند و در جواب صاحبخانه که می‌پرسید کی هستی و از کجا آمده ای و چه آورده ای ؟ می‌گفتند: من هستم، از عروسی آمده‌ام و تندرستی آورده‌ام.

در آتش  اسپند می‌ریختند و اعتقاد داشتند که با این کار  از چشم زخم مصون می مانند.

سیب زمینی کلوخک

همچنین از باقی مانده آتش‌، مراسم «کلوخک» را برگزار می کردند. کلوخک این‌گونه بود که مقداری سیب‌زمینی زیر آتش باقی مانده قرار می‌دادند تا پخته شود و می‌خوردند.

قاشق زنی

در رسمی دیگر، برخی پارچه بلندی بر سر و روی خود می‌کشیدند تا شناخته نشوند و به در خانه دوستان و همسایگان خود می‌رفتند. صاحبخانه از صدای قاشق‌هایی که به کاسه‌ها می‌خورد به در خانه می‌آمد و به کاسه‌های آنان آجیل و شیرینی، شکلات، نقل و پول می‌ریخت.

این آیین قاشق‌زنی احتمالاً نشات گرفته از این عقیده است که ارواح نیک درگذشتگان در رستاخیز آخر سال به میان زندگان بازگشته و به شکل افرادی که رویشان پوشیده‌است به خانه بازماندگان سر می‌زنند و زندگان برای یادبود و برکت به آنان هدیه‌ای می‌دهند.

آجیل مشکل گشا

همچنین دور هم جمع می شدند و آخرین دانه‌های نباتی مانند: تخمه هندوانه، تخمه کدو، پسته، فندق، بادام، نخود، تخمه خربزه، گندم و شاهدانه را که از ذخیره زمستان باقی‌مانده بود، روی آتش بو داده و نمک می زدند و می‌خوردند. آنان بر این باور بودند که هر کس از این معجون بخورد، نسبت به افراد دیگر مهربان‌تر می‌گردد.

احتمالا اصطلاح نمک‌گیر شدن و نان و نمک کسی را خوردن و در حق وی خیانت نورزیدن، از همین باور سرچشمه گرفته‌است.

کوزه نو

در اقدامی دیگر داخل کوزه‌های کهنه سکه می‌انداختند و آن را از پشت بام به پایین پرت می‌کردند و معتقد بودند برخی اشیای کهنه را باید از بین برد تا نحسی آن‌ها از بین برود. نیازمندان، سکه‌های داخل کوزه پس از شکسته شدن را برمی‌داشتند. این سنت احتمالاً بر یک اصل بهداشتی نیز متکی بوده‌است

زیرا ایرانیان قدیم بر این باور بوده‌اند که ظروف سفالین را بیش از یکسال در خانه نباید نگاه داشت و چون سال به پایان خود نزدیک می‌شد و شب سوری می‌رسید، ظروف سفالین را که در خانه داشتند، می‌شکستند. دلین این کار اینست که ظروف سفالین چون لعاب ندارند، بزودی چرکین و آلوده می‌شوند و چون قابل شستن و پاک کردن نیستند یگانه چاره برای دفع زیان آن، شکستن آن است.

پایان پیام/م




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.