بیا امید ابراهیمی باشیم
به گزارش یزدرسا، حتما اشتباه است اگر فکر کنیم ضربه سر شیرجهای دقیقه 95 عزیز بوهدوز که کم از گل زیبای علی دایی به کویت در جام ملتهای 96 نداشت ما را از حاشیه به متن گروه مرگ آورد و حتما خطاست که فکر کنیم چاشنی شانس خواب را از سرمان پراند و از تونل وحشت 20 دقیقهای اول بازی با مراکش ما را رهاند و سرحال و خوش و خرم به خیابانها کشاند.
بیبیسی فارسی را فراموش کنید که پایین فیلمهای شادی شما کپشن میزد «شادی مردم تهران، رشت، مشهد، زاهدان، اهواز، تبریز، کرج و... پس از گلبهخودی مراکشیها». بیبیسی فقط گلبهخودی عزیز مراکشیها را دید اما امید ابراهیمی را ندید که سرش را جلوی توپ گذاشت، بیبیسی دوست ندارد زخم پهلو و جای استوک مراکشیها را روی دنده امید ابراهیمی ببیند، بیبیسی دوست ندارد چیزی از وحید امیری بگوید، آخر وحید آنقدر دوید که آخر بازی نا نداشت از زمین بلند شود، بیبیسی دوست ندارد اشک شوق بیرانوند از دومین کلینشیت تاریخ ایران در جامجهانی را به ما نشان دهد، بیبیسی دوست ندارد بازی درخشان روزبه چشمی را بعد از آنهمه هجمه و عملیات روانی ناجوانمردانه ضریب بدهد، بیبیسی نمایش اقتدار پورعلیگنجی، فرمانده جدید قلعه دفاعیمان را دوست ندارد، بیبیسی از طارمی فقط حاشیههای گوشش را میپسندد، بیبیسی چشم دیدن مجید حسینی، جوانترین ایرانی حاضر در جامجهانی را هم ندارد، بیبیسی وقتی خوشحال میشود و به ماجرا آب و تاب میدهد که در فوتبال هم تحریم شویم، بیبیسی وقتی شاد میشود که نایک، خرید چارقهایش را هم از ما دریغ میکند، بیبیسی حتی اگر پا بدهد از کیروش هم خوشش نمیآید خصوصا وقتی علیه نایک میگوید، میدانی چرا؟
چون بیبیسی فارسی همان است که مجبور میشود مراسم ازدواج پسر ملکه را سهساعت زنده پخش کند، بیبیسی همان است که تروریستهای داعش را پیکارجویان اسلامگرا میخواند، بیبیسی همان است که دوست ندارد شادی من و تو را با هم نشان دهد، بیبیسی همیشه دوست دارد من و تو جدا باشیم، من در میدان انقلاب و تو در میدان آزادی، من علیه تو باشم و تو ضد من، بیبیسی دوست ندارد شادی این ملت را حتی به بهانه فوتبال ببیند، بیبیسی شادی همراه با افتخار من و تو را دوست ندارد، بیبیسی دوست ندارد من و تو ما بشویم، راستش این وسط بیبیسی دست تنها هم نیست.
امروز همه میدانند ما شادیم، شب برد تاریخی سنپترزبورگ همه دیدند به خیابان آمده بودیم ولی راستش را بخواهی صبح روز بازی خیلیها دوست نداشتند که آخرش ما شاد باشیم، اگر هم دوست داشتند باور نداشتند. جماعتی دوست نداشتند و این وسط همهکار کردند، هرکدام به فراخور حالش به دمی یا درمی یا قلمی یا قدمی. جماعتی با سستی و اهمال در مدیریت و جماعتی با تزریق حس خودکمبینی و خودباختگی. آیا مدیری که قرارداد درست و حسابی و با تضمین برای دیدارهای تدارکاتی ننوشت تا بازیهای تیمملی یکییکی لغو شوند و 20 دقیقه اول بازی با مراکش حکم بازی تدارکاتی را برای بعضی بچههای ما داشته باشد، شایسته ملامت نیست؟ آیا صاحب تریبونی که دقیقه 10 بازی میگوید خدا کند همین حالا بازی تمام شود -حتی اگر دوست داشته باشد که ببریم- باور دارد که ما موفق میشویم؟
حالا که زمانه بر سر جنگ است ما میتوانیم حق انتخاب داشته باشیم که این میان کدامیک باشیم؛ ما میتوانیم بیبیسی فارسی باشیم که با عشق و علاقه و آرمان و هدف یک ملت آشکار و نهان میجنگد، حتی میتوانیم بهطور حرفهای با حقیقت گلاویز شویم، ما میتوانیم مثل برخی مدیران باشیم -که دوست ندارم نامشان را ببریم و شادی جمعیمان را خراب کنم- و کارمان را درست انجام ندهیم و کار یک ملت را سخت کنیم، حتی میتوانیم عزیز بوهدوز باشیم و به دروازه خودی حمله کنیم -که البته از این مدیران هم کم نداریم که گلبه خودی میزنند و حتی اندازه مهاجم مراکشی معرفت ندارند و عذرخواهی هم نمیکنند- حتی میتوانیم از ترس و دلهره طالب پایان بازی در دقیقه دهم هم باشیم، حق انتخاب با ماست اما میتوانیم روح جمعی تیم ایران هم باشیم، میتوانیم ضمیر جنگجوی ایرانیها در زمین سنپترزبورگ باشیم که چون آرش جانشان را در چله کمان کردند و به هدف زدند، میتوانیم نماد این آرشواره یعنی دنده ضربخورده امید ابراهیمی باشیم، میتوانیم نای از نفس افتاده وحید امیری باشیم، میتوانیم برای هدف ملی رنگها را فراموش کنیم، خلاصه حق انتخاب با ماست. دنیا پر از بیبیسی و مدیران یقهبسته ریشآنکاردکرده ناکارآمد و عزیز بوهدوز و عادل فردوسیپور است، اما بیا این وسط ما امید ابراهیمی باشیم.
فرهیختگان