ID : 37180641

تاریخ‌نگاری کوروش؛ ابهام‌ها و اغراق‌ها


نکته جالب درباره کوروش نگاری‌های صدسال اخیر-که زنده‌یاد جلال آل احمد نیز بدان اذعان دارد-پرش مضحک و به‌ یک‌باره تاریخ از کوروش به رضاخان است! گو اینکه تمامی پادشاهان زیسته در این بازه زمانی مطول، حشرات الارض بوده‌اند!

به گزارش یزدرسا، محمدرضا کائینی نوشت:

ایران تاریخی دارد به درازای هزاران سال و به قول برخی هشت هزار سال! در این مدت پادشاهانی آمده‌اند با خصال خوب و بد که مدتی خویش را بر مردمان این دیار تحمیل کرده‌اند و رفته‌اند. تمام سخن اینجاست که زمانه و کارنامه آنان را باید در روایتی ایرانی جست و نه بیگانه نگاشته.

از میانه این عده از حکمرانان خوب یا بد، از دویست سال پیش، نام "کوروش هخامنشی" بسا برجسته گشته است. درباره او جز چند سنگ‌ نبشته و نیز تاریخ‌نگاری‌های یونانی و ایضاً پروپاگاندای یهودی، چیزی در دست نیست. اساساً بر اساس کدامین نقل و روایت ایرانی ، باید او را بر دیگران ترجیح داد؟ وانگهی گزارش صحیح و موثق درباره او و همگنانش  در کجا آمده که بتواند راه را برای مقایسه و ترجیح ما باز کند؟

گفتیم که گزارش گری کوروش، از تاریخ‌نگاری یونانی و به‌طور مشخص هرودوت آغاز گشته. هرودوت در توصیف کوروش، بسا صفات منفی را بدو نسبت می‌دهد و چهره‌ای که از او می‌سازد، به‌ هیچ‌ روی منزه نیست.دیگر تاریخ نویسان یونانی نیز، کم‌ و بیش همین راه را پیموده‌اند. پرسش اینجاست که چرا تاریخ‌نگاری جماعتی که همواره در ستیز با ایرانیان باستان بوده‌اند، این‌گونه نزد ما جدی و موثق قلمداد می‌شود؟

دیگر جماعتی که بسیار سنگ کوروش را به سینه زده‌اند، یهودیان‌اند.قومی که از پیامدهای فتح بابل توسط وی منتفع گشته‌اند.صرف‌نظر از راست و دروغ داستان کوروش با این نحله، آنان انگیزه داشته‌اند که به خاطر این شهرت تاریخی، هست و نیست ایرانیان را به کوروش گره بزنند. کاری که تا هم‌ اینک نیز اندیشکده‌ها و رسانه‌های ایشان بدان مشغول‌اند. اگر آنان در راستای منافع تاریخی و تبلیغی خویش بدین کار شده‌اند، چرا ما باید با آنان هم‌داستان شویم؟

همان‌گونه که اشارت رفت، در حافظه تاریخی ایرانیان، هیچ‌گاه کوروش به ‌مثابه پدر یا سلسله‌جنبان تاریخ کشورشان مطرح نبوده است. "مسعودی" و "ابن حمدون" هرچه از مردمان این دیار درباره پیشینه خویش پرسیدند، به چنین نامی برنخوردند. "فردوسی" نیز که استاد اسطوره‌سازی است، هیچ‌گاه او را ندید تا او را به اضعاف مضاعف بزرگ کند! از دو سده پیش به ماقبل هم، هیچ‌کس به یاد نمی‌آورد که در نیاکان و اطراف خویش، کسی به کوروش نامیده شده باشد. کوروش حتی اگر واقعی هم باشد، با مختصاتی که در دویست سال اخیر بدان منضم گشته، پدیده‌ای کاملاً نوین است.

برخی در فرآیند کوروش پژوهی، حفاری‌های دو سده اخیر و یافت شدن پاره‌ای سنگ‌نبشته‌ها را ، شاهدی بر وجود سرسلسله هخامنشیان گرفته‌اند. هرچند که در ترجمه همین موارد ازجمله منشور کوروش نیز، اختلاف وجود دارد و عده‌ای مدلول این لوحه را با آنچه تبلیغ‌ شده متفاوت می‌دانند، اما پرسش اینجاست که ظرفیت اثبات تاریخ از این طریق ، بدون وجود دیگر شواهد متقن تاریخی تا چه میزان است؟ به‌عبارت‌دیگر وجود چند سنگ‌نبشته-که مفهوم آن مورد مناقشه است-تا چه حد می‌تواند امری پر ابهام را قطعی کند؟

وجود مزار کوروش در مکانی که هم‌اینک تصور آن می‌رود نیز، ازجمله پر چالش ترین مقولات درباره اوست.بسیاری از قائلان به وجود او، از محل دفن وی اظهار بی‌اطلاعی می‌کنند. بسیاری نیز دوری محلی که وی در آن کشته شده با عمارت کنونی را، شاهدی بر بی اعتباری این مزار گرفته اند. اسناد نیز نشان می‌دهد که تا دو سده قبل، از عمارتی که امروزه در پاسارگاد به نام اوست، به "مقبره مادر حضرت سلیمان" تعبیر می‌شده است.

برحسب آنچه کوروش گرایان ادعا می‌کنند، بسا کشورهای عربی از قبیل: عربستان، یمن، سوریه، لبنان و...الخ ، در قلمرو فرمانروایی کوروش بوده است، یعنی کوروش همان‌قدر که به قلمرو امروزین فارس‌ها تعلق دارد، از آنِ اعراب نیز هست، بنابراین از چه روی عده‌ای کوروش را به مثابه حربه ای برای حمله به اعراب برگزیده‌اند؟

پاره‌ای پژوهشگران با گرایش‌های مذهبی نیز، در پی تطبیق علائم کوروش با برخی اشارات مندرج در کتب آسمانی برآمده‌اند. مثلاً برخی مدعی وجود سرگذشت کوروش در تورات شده‌اند! در این صورت پرسش اینجاست: اینان از توراتی سخن می‌گویند که خدا ساخته است یا خاخام ساخته؟ به‌علاوه بنای کتب آسمانی، عمدتا روایت تفصیلی داستان‌ها نیست که اشاراتی گذرا و مصداقی است. عده‌ای ازجمله "ابوالکلام آزاد "نیز درصدد چنین تطبیقی با قرآن برآمده‌اند که ادعایی است در حد یک احتمال و غیر قابل‌ قبول از سوی جمله مفسران.

نکته جالب درباره کوروش نگاری‌های صدسال اخیر-که زنده‌یاد جلال آل احمد نیز بدان اذعان دارد-پرش مضحک و به‌ یک‌باره تاریخ از کوروش به رضاخان است! گو اینکه تمامی پادشاهان زیسته در این بازه زمانی مطول، حشرات الارض بوده‌اند! شاید بتوان ریشه بسا تاریخ‌سازی‌ها در این فقره را، در همین واپسین نکته جست، از قبیل کارهای سفارشی "حسین پیرنیا "و دیگران. القاء اینکه تن دادن به پادشاهی در این مرز و بوم، سرنوشت ازلی و ابدی مردمان آن است و هر گرایش دیگری جز آن، بیهوده دست‌ و پا می‌زند! مباد که به باور چنین سخافتی تن در دهیم.

انتهای پیام/




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.