ID : 13311754
شهیدان زنده اند

خاطرات ناب مصلحی از دیدار امام خامنه ای با خانواده شهدا


حیدر مصلحی وزیر اطلاعات سابق، که برای شرکت در یادواره شهدای فصل بهار در مسجد روضه محمدیه یزد حضور یافته بود، خاطرات جالبی از دیدار رهبر انقلاب با خانواده شهدا و عنایت ویژه شهدا به ولایت بازگو کرد.

یزد رسا به نقل از عصر فرهنگ؛

 

چرا با ولی فقیه خود اینگونه حرف زدی؟

مقام معظم رهبری ماه مبارک رمضان خانواده شهدا را افطاری می دهند، و در این برنامه افطاری می ایستند و از خانواده های شهدا احوال پرسی می کنند.

چند سال قبل و در یکی از همین افطاری ها، طبق معمول مقام معظم رهبری از خانواده شهدا دلجویی می کردند. تا اینکه نوبت به یک خانواده شامل همسر و دختر شهید رسید. آقا از آن ها احوالپرسی کردند. دختر خانواده که تحت تاثیر حرف هایی قرار گرفته بود به آقا گفت: «من نمی خواستم بیایم؛ مادرم با زور و فشار مرا آورد.» رهبر به مادرش  تذکر دادند: نمی خواست بیاید نمی آوردیدش چرا اذیتش کردید؟ سپس توصیه ای به آن ها کردند و رفتند.

رهبر انقلاب ظهر های ماه رمضان نماز می خوانند و نمازشان عمومی است. فردای آن روز و در نماز جماعت، از قسمت خانم ها، خانمی جمعیت را می شکافد و به سمت رهبر انقلاب می رود. محافظ ها حساس می شوند و جلو می آیند تا مانعش شوند. می بینند خانمی می گوید باید آقا را بببینم . به خاطر سر و صدا آقا سرشان را بر می گردانند و می پرسند چه خبر است؟ می گویند خانمی اصرار دارد شما را ببیند.

رهبر انقلاب اجازه دادند و گفتند خب بگذارید بیاید. می بینند همان دختر شهید است. دختر شهید همین که به رهبری می رسد، عبای آقا را می گیرد و اشک می ریزد. می گوید دیشب از پیش شما که رفتم به محض اینکه خوابیدم پدرم به خوابم آمد. گفت: «چرا با ولی فقیهت اینگونه حرف زدی؟»

 

 

4 سال انتظار دیداری رهبری

خاطره بعدی مربوط به اسفند ماه سال 93 است. مقام معظم رهبری هر هفته دوشنبه ها به یک خانواده شهید سرکشی می کنند. یکی از دوستان (مسئول این بازدیدها) می گفت دوشنبه آخر اسفند ما خیلی برنامه ریزی نکرده بودیم، گفتیم شاید رهبری خیلی مایل نباشند. تا اینکه نزدیکی های ظهر ایشان پرسیدند که آیا برنامه دیدار با خانواده شهید پیش بینی شده است؟ ما رفتیم و برنامه ریزی کردیم. خانواده شهیدی که دو برادر شهید داشت را انتخاب کردیم.

وقتی آقا به منزل آن شهید تشریف بردند، برادر شهید نزد آقا آمد و گفت: تا امروز خانه ما دچار یک مساله بود. ما سال 89 یعنی چهار سال قبل در منزلمان مباحثی پیش آمده بود در مورد شهید شدن برادرانمان ایراد و ان قلت داشتیم. مادرمان هر چه با ما مقابله می کرد و ما را نصیحت می کرد ما قبول نمی کردیم. یک روز مادرمان از خواب که بیدار شد گفت خواهید دید سال 93 مقام معظم رهبری به ملاقات من می آیند.

تا امروز به مادرمان می گفتیم که دیدی خبری نشد؟رهبر انقلاب چرا نیامد؟ تا امروز بعد از ظهر که آمدند و گفتند یک نفر می آید برای سرکشی از خانواده شما، مادرمان را مسخره می کردیم. ولی امشب دیدیم که حرف مادر شهیدمان درست از آب درآمد و شما آمدید.

انتهای پیام/ع




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.