ID : 6865033
گفت و شنود

داستانی واقعی درباره رسانه‌ای که عمیقاً دلواپس «افسردگی مردم یزد» است!


این ادعایی که تو میکنی، ادعای کمی نیست‌ها! داری اهالی کل یک استان را که سالهاست به تدین، فرهنگ و عالم پروری شهره‌اند، دارای اختلالات روانی معرفی میکنی! آن هم نه در فلان محفل علمی یا نشریه تخصصی، بلکه در عامترین جای ممکن! یعنی یک سایت خبری!

به گزارش یزد رسا، شبکه مجازی میبد ما نوشت: می‌گوید: «مردم یزد، افسرده هستند؛ تا آن جایی که به عنوان افسرده‌ترین مردم ایران شناخته شده‌اند»

 

با تعجب به او می‌گوییم: این ادعایی که تو میکنی، ادعای کمی نیست‌ها! داری اهالی کل یک استان را که سالهاست به تدین، فرهنگ و عالم پروری شهره‌اند، دارای اختلالات روانی معرفی می کنی! آن هم نه در فلان محفل علمی یا نشریه تخصصی، بلکه در عامترین جای ممکن! یعنی یک سایت خبری!

 

بر حرفش پافشاری می‌کند و می‌گوید: «یافته‌های یک پژوهش با عنوان «شادکامی مردم ایران و عوامل موثر بر آن» از میان ۳۰ استان مورد بررسی، از یزد با ۱۲/۳ میانگین امتیاز شادکامی، به عنوان پایین‌ترین سطح شادکامی نام برده است.»

 

می‌گوییم: بله! این مقاله را دیده‌ایم!

 

اولاً: این مقاله علمی ۹ صفحه ای، این قدر نازل نوشته شده که حتی غلط های املایی چندی نیز نویسندگان دانشمند آن داشته‌اند!

 

ثانیاً: در این مقاله اصلا تعریفی از «شادکامی» به عمل نیامده و پرسشگر از تعداد معدودی پرسیده آیا شادکام هستید یا نه؟! در حالی که هر کسی از ظن خودش شادکامی را برای خودش تعریف می‌کند و طبعاً این تنوع ملاک ها باعث می شود تا نتوانیم به نتایج این تحقیق چندان پای‌بند باشیم (تازه بگذریم از اینکه بایستی صحت و سلامت تحقیقاتی که توسط نویسندگان این مقاله به عمل آمده راستی آزمایی شود چه اینکه مکررا دیده شده در تحقیقات علمی، آمارسازی و یا سهل انگاری در تهیه یا آنالیز آمارها صورت می‌گیرد).

 

ثالثاً: بنا بر اذعان نویسندگان، این مقاله و آمارهای آن بر مبنای مدل کشورهای غربی (پرسشنامه شادکامی آکسفورد) تدوین شده و پر واضح است که تعریف ما از شادکامی با تعریف آنها از زمین تا آسمان متفاوت است؛ چرا که آنها اصالت را به لذت طلبی می‌دهند؛ آن هم پست ترین و زودگذرترین لذائذ.

 

رابعاً: اصلاً اگر ما به نتایج این تحقیق، پای‌بند هم باشیم باز می‌بینیم تفاوت محسوسی میان یزد و سایر استانها در نتیجه این آمارها وجود ندارد.

 

خامساً: تحقیقات علمی دیگر و نظر صاحب نظران و کارشناسان خبره حوزه روانشناسی نیز خلاف این گزاره است که یزدی‌ها افسرده هستند.

 

با لجاجتی کودکانه باز هم بر ادعای غلطش پافشاری می‌کند و می‌گوید: مردم یزد افسرده‌اند!

 

به او می‌گوییم: رسانه عزیز! با اصرار روی یک ادعا آن ادعا ثابت نمی‌شود. ضمن آنکه ما منکر وجود افسردگی در برخی از مردم نیستیم و از این لحاظ یزدی‌ها و سایر اتباع ایران تفاوتی ندارند.
باز هم بر حرفش بدون هیچ دلیلی سماجت می‌کند!

 

به او می‌گوییم: باشد! اصلاً حرف شما درست! مردم یزد افسرده‌اند! افسرده‌ی افسرده! حالا به نظر شما چرا چنین اتفاقی افتاده است؟!

 

می‌گوید: به خاطر این است که مجالس روضه و عزاداری در یزد، زیاد است!

 

می‌گوییم:

 

اولاً:اگر چه ما قبول داریم که افراط در برگزاری روضه و مجالس عزا کار صحیحی نیست؛ اما به راستی چند درصد مردم استان در آن روضه‌های بی وقت شرکت می کنند؟

 

ثانیاً: اگر منظورت کل روضه‌هایی است که در استان برگزار می‌شود باید بگوییم که ابتدا باید برای این ادعای گزافه‌ات دلیل بیاوری و ضمناً مشاهدات همه ما چیزی خلاف آن چه تو ادعا می کنی را ثابت می‌کند؛ چرا که پس از مجالس هیأت و عزاداری، به خاطر تلاش و خواست قلبی فرد برای پاک شدن از گناه و یاری رسانی به ائمه اطهار(ع) در او آرامش و نشاط قابل توجهی ایجاد می‌شود.

 

ضمن آنکه این مجالس عزا از قدیم‌الایام در یزد بوده است و اگر قرار بود تولید افسردگی کند، پدران و اجداد ما باید به طریق اولی افرادی مغموم و افسرده بوده باشند!

 

با تمسخر می‌گوید: یعنی می‌خواهید بگویید مجلس عزاداری، تولید شادی می‌کند؟!

 

می‌گوییم: اصلاً بیا مشکلمان را ریشه ای حل کنیم!

 

می‌گوید: چطور؟!

 

می‌گوییم: خیلی راحت! شما «شادی» را تعریف کن!

 

مِنّ و مِنّی می‌کند و دست آخر می‌گوید: هر بچه‌ای می داند شادی یعنی چه! شادی یعنی شاد و خوشحال بودن!!

 

می‌گوییم: خیلی خوب! حالا «خوشحالی» را تعریف کن!

 

می‌گوید: شما اصلا نمی‌خواهید این مشکل را قبول کنید؛ برای همین هم گیر دادید به تعریف وفلسفه‌بافی!

 

پیداست که اتفاقا تعریف آشکاری از شادی دارد اما خجالت می‌کشد آن را بیان کند و سعی دارد بدون تصریح به آن با فضاسازی رسانه ای، جامعه را به سمت آن مفهوم بکشد.

 

این را می توان با مرور صفحات سایتش فهمید! چرا که در این سایت، انواع و اقسام خبرهای زرد و مبتذل درج شده که حتی برخی از این مطالب زرد صراحتاً به مفهوم شادی وصل شده است.

 

مثلاً مطلبی را با این تیتر درج کرده «بازیگوشی‌های پیش از ازدواج! +تصاویر»!!. در این مطلب، تصاویری از یک دختر و پسر خارجی منتشر شده که با هم ازدواج نکرده‌اند و این تصاویر که در حالاتی مبتذل از جمله در آغوش همدیگر، در حال کشیدن همدیگر و… گرفته شده در شبکه اجتماعی این دختر و پسر درج شده و حالا صاحب رسانه قصه ما آن را برداشته و روی خروجی سایت خود قرار می‌دهد و در توضیح این تصاویر می نویسد:

«این زوج کوشیده‌اند بازیگوشانه در برابر دوربین بایستند تا سرزندگی دوران نامزدیشان به گونه‌ای شادی بخش اما متفاوت در قاب تصویر بنشیند.» یا در مطلب دیگری با تیتر «عکس‌هایی از برف بازی مختلط دختر و پسر» ضمن درج تصاویری از برف بازی دختران و پسران در توضیح آن نوشته «"برف بازی" شکل جدیدی از موضوع مناقشه برانگیز "شادی‌های جمعی" شده است.» در یک مطلب دیگر با تیتر «۴ سِت تابستانه با شلوار جین» علنا به تبلیغ پوشش‌های نیمه عریان غربی پرداخته. با جمع این مطالب در می‌یابیم که مقصود این سایت از شادی، همان شادی تعریف شده در سبک زندگی غربی است (یعنی شادی‌های هیجانی و لاقیدی جنسی و پرداختن به امور لغو و بیهوده که بیشتر در کاباره‌ها و قمارخانه‌هایشان تجلی می‌یابد) که درست در نقطه مقابل با سبک زندگی اسلامی است.

 

به او می‌گوییم: خیلی خوب! اصلا از خیر تعریف شادی هم گذشتیم. لطف کن و حداقل بگو راهکار شما برای شاد کردن مردم چیست؟

 

خودش را جمع و جور می‌کند و با قیافه‌ای حق به جانب می‌گوید: آهان! حالا شد! بگذار خیالت را راحت کنم «متاسفانه آمار طلاق در استان بعد از روی کار آمدن دولت احمدی نژاد در یزد از رده‌های آخر به پله‌های بالای جدول در کشور رسید.

مهروزی دولت احمدی نژاد، مهر را از خانواده‌های یزدی ربود. آمارهای طلاق، نشانه‌ای جز افسردگی مردم یزد دارد؟ ولی با فعالیت و تلاش مسئولان مخصوصا در یکسال اخیر این رشد این آمار در حال متوقف شدن است و خوشبختانه میزان درخواست‌های طلاق منجر به آشتی نیز در حال افزایش است»«ممیزی‌های فرهنگی باعث شده تا مردم شاد نباشند»، «باید فرهنگ‌سرا و کنسرت و جشن و سینما و…را در یزد زیاد کنیم تا مردم شاد شوند»!!

 

می‌گوییم: اگر این‌ها راه درمان بود که حالا غربی‌ها نباید اصلاً افسردگی داشته باشند در حالی که طبق آمارهای خود آنان، به طور میانگین، حداقل ۱۰% مردم آمریکا افسرده‌اند و سه کشور آمریکا، فرانسه و هلند به تنهایی بیش از ۳۰ درصد جمعیت افسردگان حاد دنیا را دارا می باشند.

( http://www.healthline.com/health/depression/statistics-infographic ) آمار افسردگی و بیماریهای روانی بزرگسالان در آمریکا توسط مرکز ملی بهداشت روان آمریکا(وابسته به وزارت بهداشت این کشور) تا حدود ۲۷ درصد هم تخمین زده شده است؛ یعنی بیش از یک چهارم آمریکایی‌ها به نوعی با افسردگی دست و پنجه نرم میکنند( http://www.nimh.nih.gov/health/publications/the-numbers-count-mental-disorders-in-america/index.shtml) یادت نرفته که هر چند وقت یکبار، خبری تکان‌دهنده در آمریکا درباره حمله مسلحانه یک نوجوان یا جوان به مدرسه‌ای و قتل عام وحشتناک دانش‌آموزان به رسانه‌ها مخابره می‌شود.

 

حاضر نیست حرف حساب را قبول کند و با ریشخندی می‌گوید: فعلا که رئیس جمهور و استاندار و … طرفدار ما هستند و خودتان شاهد بودید که بعد دستگیری گروه شاد «هپی» توسط نیروی انتظامی، رئیس جمهور تلویحاً ابراز ناراحتی کرده بود و استاندار هم چند بار بر افسردگی مردم یزد تاکید کرده است.

 

می‌گوییم: تنها حرف حسابی که زدی همین بود! ولی خوب می‌دانی که طرفداری فلان مقام و مسئول از نظر شما دلیل بر درستی نظر شما نیست!

 

از تو خواهش می‌کنیم که این بحث مهم اجتماعی را به مسائل سیاسی گره نزنی. حرف ما این است که اولاً : قبول داریم مشکل افسردگی خیلی بیشتر از گذشته در سراسر دنیا – و نه فقط در ایران و یزد- جریان دارد و عامل اصلی آن هم اتفاقاً تغییر سبک زندگی مردم از حالت سنتی و دینی آن به سوی لایف استایل غربی است.

 

ستون های شیوه زندگی غربی بر لذت‌طلبی و اصالت سود مادی، مصرف‌گرایی و انکار قادر متعال و عالم غیب بنا شده است که طبعا این مولفه‌ها با فطرت پاک انسان، سازگار نیست و او را به ورطه یاس و نومیدی می‌کشاند و اتفاقاً غربی‌ها برای جلوگیری از این فرآیند، به ترویج افراطی موسیقی، عشرت کده‌ها، روابط آزاد زن و مرد، به رسمیت شناختن همجنس‌گرایی، انکار ضرورت حفظ کانون خانواده، حمایت از فرزندان نامشروع و… می‌پردازند تا با پراکندن بذر غفلت و خواب‌آلودگی معنوی ملتشان را از فکر به تبعات این همه فساد و تباهی باز دارند.

 

به قول استاد رحیم پور ازغدی که به نقل از یک کشیش آلمانی می‌گفت: اگر یک روز قمارخانه‌ها، مشروب‌فروشی‌ها و خانه‌های فساد در اروپا تعطیل شود، جوانان به خیابانها خواهند ریخت.

 

می‌خندد و می‌گوید: رحیم‌پور که از خودتونه!

 

می‌گوییم: باشد! حق با شماست! شما عبدالکریم سروش را قبول دارید؟

 

می‌گوید: اختیار دارید!

 

می‌گوییم: آقای دکتر سروش در مقاله‌ای در صفحه۶۶، شماره بیست و چهارم ماهنامه آفتاب که در فروردین ۱۳۸۲ منتشر شده است می‌گوید:

«در دنیای معاصر، دولت های دموکرات، قدرتی دارند که هیچ دیکتاتوری در تاریخ خوابش را نمی دیده است. ما چنگیز و مغول و هیتلر و نرون و آتیلا و امثال آنها را ملامت می کنیم که به مردم زور می گفتند و برجان و مال و ناموس مردم حاکم بودند و می پنداریم در جهان امروز چنین نیست، بلکه عدالتخانه ها برپاست و دادگاه ها و قضات به عدالت حکم می رانند… امروز قدرتی در جامعه و در حکومت هست که در گذشته واقعا کسی در خواب نمی دید که اینطور بتواند بر همه چیز مردم مسلط باشد و مردم تا بدین حد در اسارت باشند… مقدمه بیان آزاد، فکر آزاد است.

 

ولی آیا واقعا در آن قبیل کشورها فکر، آزاد است؟ کسانی که بیست و چهار ساعته پای رادیو و تلویزیون نشسته اند و از روزنامه تغذیه می کنند، چگونه می توانند فکر آزاد داشته باشند؟ سیل اطلاعات و داده هاست که بر ذهن آنها ریخته می شود و وقتی هم که چیزی را بیان می کنند، همان ها را می گویند. تازه ای کاش این اطلاعات، اطلاعاتی عمیق بود! بخش عمده این اطلاعات از این گونه است که فلان هنرپیشه چه کرد، با چه کسی ازدواج کرد، چه غذایی را دوست دارد، چه لباسی را پوشیده، به کجا سفر کرده و… اطلاعاتی کم ارزش یا بی ارزش!»

 

می‌گوید: شما با این خشک‌مغزی‌ها و افراطی ‌بازی‌هایتان، بالاخره جامعه را و یزد را به نابودی می‌کشانید.

 

از او ناامید می‌شویم و برای تلطیف فضا و تسکین عصبانیت او یک جوک برایش تعریف می‌کنیم: «یه بابایی همیشه در حالت خوابیده آب می‌خورد. بهش می‌گن اینطوری آب نخور، عقلت کم میشه‌ها! اونم میپرسه عقل چی چیه؟! بهش میگن: هیچی! بخور! بخور!»




summary-address :
Your Rating
Average (2 Votes)
The average rating is 5.0 stars out of 5.


مهدی زمانی
دمت گرم رساجون . زدی توی خال
0 (0 Votes)
Posted on ۱۳۹۳/۰۴/۷ ۰۹:۳۳.