دی چو بگذشت به سر عشق بهاری دارد
به گزارش یزدرسا، امیراسماعیلآذر استاد ادبیات نوشت:
فلسفه یلدا
در یلدا بهتر است نخست از دیماه سخن کوتاهی داشته باشیم. دیماه پس از نوروز پربسامدترین جشنها را در خود دارد. ابوریحانبیرونی (420-۳۶۲) در آثار الباقیه و گردیزی قرن چهارم و پنجم در زینالاخبار، فراوان از دیماه یاد کرده است. در روزگار ابوریحان دیماه را «خورماه یا ماه خورشید» مینامیدند. اولین روز دیماه را «خرمروز» میگفتند. چرا؟ برای اینکه خورشید نسبت به روزهای پیشین مدت طولانیتری در آسمان میدرخشد. به همین دلیل کشاورزان امیدوار میشدند که بهار در پیش است. ضربالمثلی هم داریم که میگویند: «دی چون بگذشت، به سر عشق بهاری دارد». در زینالاخبار آمده است «اندر این روز، جشن خرم بود» و «این روزها را سخت نیکو دارند». ازجمله جشنهایی که در دیماه برگزار میشد، یکی جشن «باد روز» بود که در اصفهان رایج بود و دیگری جشن «شکمبهخوران» که ویژگی اراکیها بود. حدود یک قرن پیش تهرانیهای قدیم در صبح یلدا هنگام اذان صبح بر بامها میرفتند و دعا میخواندند.
واژه یلدا
یلدا واژهای است سریانی که به زبان عربی وارد شده و از آن واژههای دیگری هم ماخوذ شده است، مثل میلاد، ولد، والده، تولد، مولود، مولودی و... رومیان آن را «ناتائلیس» مینامیدند و اصولا واژه «نوئل» از همین لغت ماخوذ است. اولین شب زمستان را یلدا مینامیدند. تا 40 روز پس از یلدا را «چله بزرگه» میگفتند و از یازدهم بهمن ماه تا آخر ماه را هم «چله کوچیکه» لقب داده بودند. چهار روز آخر چلهبزرگه و چهار روز اول چله کوچیکه را «چارچاری» میگفتند. چله کوچیکه به چله بزرگه میگوید: «اگر من وقت و زمان تو را داشتم (یعنی 40 روز) بچه را در قنداقش از سرما خشک میکردم. حیف که پشت من به بهار است. برای سه دهه اسفند هم سه شخصیت درست کرده بودند: آهمن، بهتمن و سرمای پیرزن که به ترتیب هر کدام نام یکی از دهههای ماه اسفند بود.»
علت رسمشدن نام یلدا
به باور عامه مردم روز چهارم چله (=25 دسامبر) را میلادمهر میدانستند. گویی به جای افسانه «مهر» و یا به قول هندی «میترا» (= عهد و پیمان) را یک شخص حقیقی میپنداشتند. در قرن چهارم؛ مسیحیان پس از اینکه «گرائه نائوس» امپراتور رم، پیروان آیکن «مهر» را در سال 382 میلادی قتلعام کرد؛ دوباره جان گرفتند و از عمدهکارهایی که کردند 25 دسامبر را به تولد حضرت مسیح(ع) تخصیص دادند و به همین دلیل است که میلاد خواندهاند.
شبی در برج آفتاب
شب یلدا آخر «قوس» یا اول «جدی» است. درحقیقت در این شب جدی در برج آفتاب تحویل میکند. این شب را خیلی نحس میدانستند به همین جهت سفرهای میانداختند به نام «میزد» که انواع تنقلات در آن وجود داشت. شب را قصه میگفتند، شعر میخواندند تا درازی شب را سهل کنند. بعدها قصهها جای خود را به حافظخوانی خاصه تفأل حافظ و فردوسیخوانی دادند. بنابراین چنین شبی که نحس وانمود میشده و سیاهترین و طولانیترین است، در چشم ایرانیان چندان خوش نبوده است. در این شب جنگی میان نور و ظلمت و سیاهی در میگیرد. در پایان، وقتی صبح میرسد، نور بر سر شب میکوبد آن را فروتر میبرد و خود طولانیتر جلوه میکند. اینکه از شب یلدا به بعد ظلمت کمتر میشود و نور بیشتر چنین رویدادی را جشن میگرفتند. در قرآن مجید هم داریم که خداوند نور زمین و آسمان است.
یلدا جشن خانواده
ایرانیان شب یلدا در بهترین پناهگاه عاطفی خود یعنی خانواده قرار گرفته و جشنی خانوادگی به پا میدارند. چون در این شب انواع تنقلات و خوراکیهای محلی وجود دارد بنابراین طول شب را به قصه و بگو و بخند مشغول میشوند و از حضور اعضای خانواده در کنار هم لذت میبرند.
یلدا در کشورهای دیگر
مصر: مصریان حدود سههزار سال پیش زاییده شدن خورشید را جشن میگرفتند و نخلهایی را به پا میداشتند، در طول دیماه قبیلهها جنگ و خشونت را به یکسو مینهادند و در فضای صلحآمیز روزگار را به سر میبردند.
روم: رومیها برای بزرگداشت کیوان یا زحل (خدای زراعت و فلاحت) از 17 تا 23 دسامبر جشن به پا میکردند.
تاجیکستان و افغانستان
جشن دو کشور یادشده بسیار شبیه جشنهای ایرانیان است، چون روزگاری دو کشور مذکور پارههایی از ایران بودند. تاجیکیها یلدا را «چله» مینامند و هر کجا به میهمانی میروند، شب همان جا میمانند و میخوابند.
جنوب روسیه
شب یلدا را جشن میگیرند و شیرینیهایی به شکل انسان و حیوان درست میکنند و میان مردم میبرند. اتاقهای چوبی خود را با سرو میآرایند و پوستینها را روی پنجره پهن میکنند و از سقف پشم میآویزند، نیز قربانی میکنند.
فرانسه و سوئد
در فرانسه و سوئد شب یلدا را «رویون» (به معنی بیداری) میخوانند و تا بامداد دور هم به نشاط میپردازند.عراق و هند هم جشنهایی شبیه جشنهای ایرانیان برگزار میکنند.
خوراکیهای یلدا
خوراکیها آنقدر تنوع دارند که اگر نوشته شوند شاید چندین جلد کتاب میشود، برای مثال:
ملایر: سرکه انگور که آن را «شیشیره» مینامند، میخورند.
بهارهوران: ترشی هندوانه میخورند و «سوجوغ» (چیزی شبیه مسقطی)
سنندج: ترشی خربزه مرسوم است.
اراک: خربزه فارس همراه سرکه
خراسانه: کف (نوعی شیرینی) است.
روستاهای اردبیل «خشیل» شکر و کمی نمک و قاووت
مرند: حلوای کدو و هویج
خمین: کدوحلوایی
لرستان: گندم شیر
یلدا در ادبیات
فراوانند شعرهایی که شاعران ماخذ الهامشان یلدا بوده است. گاهی به سیاهی نکبت، گاهی به زلفیار (از نظر سیاهی و یا از نظر بلند) یا هجران و مضامینی از این دست.
حافظ: صحبت حکام ظلمت شب یلداست نور ز خورشید خواه بد که برآید
سعدی: نظر به روی تو هر بامداد نوروزی است شب فراق تو هر گه که هست یلدایی است
اوحدیمراغهای: شب هجرانت ای دلبر شب یلداست پنداری
رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری
میوههایی مثل انار و هندوانه به ویژه انار نقش اسطورهای دارند و هندوانه به خاطر خواص فراوان.
در فرجام کار شعری از اینجانب (دکتر اسماعیلآذر) پیرامون یلدا به دوستان یلدایی و شادی تقدیم میدارد.
شب یلدا برای دوستان افسانه میخوانم
گهی با هوشیاری و گهی مستانه میخوانم
گهی دلتنگی خود را به حافظ باز میگویم
و گاهی یک غزل را زیر لب رندانه میخوانم
گهی فال برای آنچه در فردای خود دارم
گهی شعری برای خویش یا بیگانه میخوانم
گهی با پیر مجلس گفتوگوها از خرد دارم
گهی چون شبروان آهسته گه مردانه میخوانم
گهی آتش زنم بر دل گهی خاموش چون «آذر»
گهی از هجر میمویم گهی جانانه میخوانم
از منابع زیر بهره گرفتم
- جشن یلدا، دکتر جمشید صداقتکیش،1390 انتشارات خجسته
- رنجویشیرازی، ابوالقاسم، جشن به آداب و معتقدات زمستان، تهران امیرکبیر، ج1، 135، ج 2، 1354
- بهروز، ذ، تقویم و تاریخ در ایران، تهران، انجمن ایرانویج، 1331
- بیرونی، ابوریحان، آثار الباقیه، ترجمه دکتر اکبر داناسرشت، تهران امیرکبیر، ج 3، 1363
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه ذیل واژه یلدا
- رضیهاشم، جشن مهرگان، یلدا، تهران، فروهر، 1358
- دکتر صداقتکیش، جمشید، آبهای مقدس ایران، شیراز، 1379
- گردیزی، ابوسعید عبداللهی، تاریخ گردیزی، تصحیح عبدالحی حبیبی، تهران، دنیای کتاب، 1363
- محمدحسن بنخلف تبریزی، برهان قاطع، ذیل واژه یلدا
- مصاحب، غلامحسین، دایرهالمعارف فارسی، ج 3 ذیل واژه یلدا
- نجمی، ناصر، دارالخلافه تهران، تهران، بینا، ج 3، 1355