رئیس ستاد تبلیغاتی حسن روحانی در انتخابات ۹۲ و ۹۶ چگونه لباس اپوزیسیون پوشید؟
به گزارش یزدرسا، رئیس دولت اصلاحات بعد از دو هفته که زیربار نقد افکارعمومی درخصوص سکوت سنگینش نسبت به گرانی ناگهانی بنزین و تورم حاصل از آن بود، آخر هفته گذشته در جمع تعدادی از فعالان سیاسی و اجتماعی اظهار عقیده کرد و حرفهایی زد که بیشتر از آنکه پاسخگوی افکارعمومی معترض نسبت به اقدام عجیب و غریب دولت باشد، از طرفی پیشبرنده موضع سیاسی خودش در فضای پیش از انتخابات مجلس بود و از طرف دیگر مجددا ارسالکننده پیامی به خارج بود که در این فقره ممکن است با ارسال یک پیام کذب و دروغین به خارج، مبنای عملی علیه کشور پدید آید.
او در این سخنرانی نکات سیاسی و قابل نقدی را مطرح کرد، ازجمله اینکه در ابتدای متنی که منتشرشده، میگوید: «از جانباختن عدهای از هموطنانم متاسف و دردمندم» و در ادامه عنوان میکند: «آنچه اینک قابل ذکر است اینکه: هیچ حکومتی حق ندارد در مواجهه با معترضان به خشونت و سرکوب متوسل شود.» این عبارات شاید مهمترین و بهنوعی شاکله و قابلتوجهترین بخش اظهارات اوست که البته مسبوقبهسابقه هم هست و این فعال سیاسی قبلا نیز با موضوعات مختلف به این نحو مواجهه داشته است. اولین مساله این است که اساسا این نوع مواجهه درخصوص وقایع اخیر، ذکر عبارت «جانباختگان» بدون اشاره به هویت آنها و اندکی بعد زدن برچسب «سرکوب» بر عملکرد دولت و نیروی انتظامی، تکمیلکننده یک پازل سیاسی است و نتیجه آن ایجاد ابهام در جامعه با خلطکردن موضوعات، متهمکردن کلیت نظام و حتما پیش از نظام، دولت حسن روحانی و دست آخر تشدید التهابات و ایجاد فاصله میان جامعه و حاکمیت.
واضح است که نگفتن اینکه اغتشاشگران چند شهید از مردم عمومی گرفتند و چند تن از نیروهای انتظامی و بسیج را به شهادت رساندند، یا اینکه در جریان اغتشاشات، چگونه اسلحه میان اغتشاشگران توزیع شد و بسیاری از افراد از درون همین اعتراضات و بیشتر از پشت توسط دیگر آشوبگران مورد حمله واقع شدند، یا حتی اینکه حمله به پایگاه پلیس و اسلحهخانههای آنها دقیقا یک جنگ تمامعیار شهری است و وظیفه هر حکومتی جلوگیری از موفقیت چنین عملیاتی بهشمار میآید، دقیقا مصداقی از خلافگویی و ذهنیتسازی کذب برای جامعه و تشویش اذهان آنهاست.
در این خصوص اگر حتی نخواهیم از هیچ کجای دیگر شاهدی به میان بیاوریم، فقط توضیحات وزیر کشور در برنامه نگاه یک کافی است، چنانکه رحمانیفضلی در این برنامه با ذکر مثالی توضیح داده بود: «ما در این مواقع با تاکتیکهایی مواجه بودیم که مثلا همه زیرساختهای اساسی کشور را نشانه رفته بودند، امکان خدماترسانی مردم را محدود میکردند، بزرگراههای کشور را در جاهایی حساس مثل تهران-کرج را دو، سهبار بستند یا مسیر تهران- مشهد را در مازندران بستند. جاده ماهشهر به بندر امامخمینی را سه روز بستند، جاده جم به ماهشهر را بستند و سنگربندی کردند و در برخی موارد با تیربار شلیک کردند. با شورای امنیت کشور تماس گرفتند که در یکی از شهرها انبار استراتژیکی که هزاران تن شکر و برنج در آن است اگر تا نیمساعت دیگر نیرو نفرستید، از بین میرود. اشرار در یکی از شهرستانها اقدام کردند تا بزرگترین مخزن بنزین شهرستان را منفجر کنند. اگر آن مخزن منفجر میشد، نصف شهرستان میسوخت.» یا آنجا که او میگفت: «دو، سه ساعت بعد از اجرای طرح سهمیهبندی بنزین با بعضی از نیروهایی در صحنه اعتراضات مواجه شدیم که در هستههای چهار، پنجنفره بودند؛ یک خانم معمولا با آنها بود و دعوت به اعتراض و تهییج مردم میکردند و با کوکتلمولوتوف، چوب، قمه و سلاح سرد اقدام به درگیری و آتشزدن اموال عمومی و خصوصی مردم می کردند.»
خلاصه امر اینکه رئیس دولت اصلاحات با ترفندهایی که بیشتر اهالی رسانه از آن یاد میکنند یا در مواقعی مورد بهرهبرداری قرار میگیرد، تلاش کرد از وقایع اخیر بهرهبرداری متفاوتی کند و ماهی خود را از این آب بگیرد، اقدامی که البته بازهم دود آن به چشم مردم خواهد رفت. البته این مساله ابعاد دیگری هم دارد که در ادامه به آن میپردازیم.
از مرزبندی با روحانی تا عبور از روحانی
پربیراه نیست اگر بگوییم جدیترین نگرانی رئیس دولت اصلاحات و اصلاحطلبان برای انتخابات اسفندماه، نه شورای نگهبان، نه لیست و کاندیداها و نه حتی استراتژی انتخاباتی است؛ نگرانی اصلی آنها درحقیقت ناشی از عملکرد دولتی است که بهواسطه حمایت آنها در دو انتخابات 92 و 96 بر سر کار آمده و حالا این عملکرد در افکارعمومی خواهناخواه بهپای آنها نیز نوشته میشود. هرچه باشد اصلاحطلبان از همان ابتدا خود را دندانههای کلید روحانی خواندند و همه کوپنهایشان را خرج او کردند.
اظهارات اخیر رئیس دولت اصلاحات را در همین چارچوب باید فهم کرد. او در انتقاد از سیاست بنزینی دولت درآمده و تلاش میکند ضمن مرزبندی جدی با آن دامن خود را از تبعات این اقدام و هزینههای سیاسی آن کنار بکشد. آنطور که رئیس دولت اصلاحات متوجه شده درمورد افزایش قیمت بنزین، میشد مسئولان تدبیر مناسبتری اتخاذ کرده و در اجرای این تصمیم بهنحو بهتری عمل کنند و حالا هم دولت باید برای کاهش فشار به اقشار محروم فکری چارهای باشد. این البته تنها تلاش مرد عباشکلاتی اصلاحات برای مرزبندی با کاندیدای ایداهآلش در دو انتخابات 92 و 96 نیست و او پیشتر هم از این جنس موضعگیریها داشته است.
رئیس دولت اصلاحات طی ماههای اخیر در چند وعده جداگانه کیسههای محکمی به تن دولت کشید که عملنکردن به وعدههای انتخاباتی، فصل مشترک همه آنهاست. او که این عملکرد را موجب ناامیدی بدنه اجتماعی میداند، معتقد است رویه کنونی، کار را برای انتخابات بعدی مشکل میکند.رئیس دولت اصلاحات شفافترین اظهارات در این خصوص را اسفندماه سال گذشته در جمع اعضای فراکسیون امید مطرح کرده و در اعترافی تلخ تاکید کرد: «دیگر خیلی سخت است به مردم بگوییم بیایید رای بدهید» و «آیا فکر میکنید در دور آینده انتخابات به حرف من و شما مردم پای صندوقها خواهند آمد؟»
او چندیبعد قدری تندتر هم شد و مردادماه امسال در دیدار با جمعی از خبرنگاران و اهالی رسانه شدیدا از رئیسجمهور و فراکسیون امید انتقاد کرد که چرا از اختیارات قانونی استفاده نمیکنند و کار موثری انجام نمیدهند. رئیس دولت اصلاحات با ابراز شگفتی از سکوت و بیعملی دولتی که برای استیفای حقوق ملت روی کار آمده و مجلسی که داعیه دفاع از ملت و حقوق اساسی آن را دارد یا دستکم اصلاحطلبانی که به مجلس راه یافتهاند، تصریح کرد که مجلس و دولت باید نسبت به کمکاریها، خلف وعدهها و کاستیها به مردم گزارش دهند و مردم حق بازخواست دارند.
اعلام رسمی پایان ماهعسل اصلاحطلبان با دولت البته از جایی کلید خورد که تصور بازگشت آنها به قدرت با نردبان دولت روحانی از موضوعیت افتاد. رئیس دولت اصلاحات و رفقا تا نخستین ماههای بعد از انتخابات 96 همچنان با این تصور که دولت مورد حمایتشان زمینه بازگشت آنها به ساختار را فراهم میآورد همچنان به این حمایتها ادامه و ترجیح دادند هر نقدی به عملکرد دولت را فاکتور بگیرند. این رویه اما بهمرور تغییر کرد.
حوادث دیماه 96، تشدید تحریمها و شکست برجام، تعمیق بحران اقتصادی و مجموعه ناکارآمدیهای دولت، کار را بر ادامه رویه قبلی سخت کرد و در شرایط پدیدآمده، در بوق و کرنا کردن چسبندگی اصلاحطلبان به روحانی و مردانش و حمایت بیدریغشان از کارنامه آنها اساسا سبد اصلاحطلبان را از رای منفی روحانی لبریز کرده و عملا هدف اولیه –بازگشت به ساختار قدرت- را نقض میکرد. اینگونه شد که او با انتشار نقدنامهای زرورق پیچشده عملا سنگ بنای مرزبندی با دولت را بنا نهاد و تصریح کرد «ضعفها، بیبرنامگیها و حتی عدم اجرای برنامههای مصوب را نمیتوان گردن رقیب انداخت».
کار اما حالا از مرزگذاری گذشته و بهنظر میرسد رئیس دولت اصلاحات با اظهارات رادیکال جدیدش اعم از تاکید بر «لزوم بهبود شیوههای حکمرانی برای کاهش ریشهای نارضایتی» و «بازنگری در بسیاری از سیاستها و رویکردهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و بینالمللی که منجر به این وضعیت شده»، از مرحله مرزبندی عبور کرده و وارد فاز جدیدی از مواجهه با دولت شده است؛ فاز جدیدی که گویا روحانی و دولتش در آن ماهیتی کاملا متفاوت و متمایز از اصلاحطلبان دارد و با این وصف راه برای عبور از آن باز است.
رئیس دولت اصلاحات شریک آشوب و اغتشاش و...
این نوشته طنز نیست ، هرچند اصلا تکرار است، اما باید گفت، باید گفت تا در تاریخ ثبت شود. باید از سیاسیکاری گفت، از وعدههای غیرواقعی و از... .شرایط امروز کشور برای همه آشکار است، هرچند برای بسیاری از کارشناسان هم در سال 92 و هم در سال 96 آشکار بود که با دستفرمان حسن روحانی آینده کشور به چه سمتوسویی خواهد رفت. در سال 92 رئیس دولت اصلاحات که توانسته بود محمدرضا عارف را از عرصه انتخابات بیرون بکشد و زمینه پیروزی حسن روحانی را فراهم کند، چند روز مانده به برگزاری انتخابات با صدور نامهای ضمن تقدیر از محمدرضا عارف، از روحانی حمایت کرد.
او در این نامه ذکر کرد حسن روحانی «فرزند توانمند ملت» و اهل «اندیشه و تدبیر در صحنه است» که البته باید میدانست حسن روحانی فردی است که ممکن است روزی در قامت ریاستجمهوری و در توجیه اینکه چرا باران نمیبارد بگوید «هرچه درخت و مرتع بیشتر باشد ابر بیشتر میبارد، وقتی شما آنجا را خشک میکنید ابر از آنجا رد میشود، ابر به پایینش نگاه میکند و میبیند خبری نیست و کویر است، میرود جای دیگر میبارد» یا اینکه روزی دیگر به مردم بگوید که از زمان افزایش قیمت بنزین خبر نداشته است.
رئیس دولت اصلاحات در سال 96 و با آنکه ناکارآمدی حسن روحانی در راس دولت در همان سال هم بروز کرده بود، دوباره نامه نوشت و اقدام قبلی خود را تکرار کرد. او در آستانه انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم در حمایت از حسن روحانی نوشت که برای آینده بهتر باید به روحانی رای داد و تاکید کرد: «میآییم و به روحانی رای میدهیم، برای آزادی در اندیشه ، منطق در گفتوگو، قانون در عمل و استیفای حقوق شهروندی و پیادهشدن عدالت اجتماعی و اقتصادی در جامعهمان و اینبار این شمایید که باید تکرار کنید، تکرار رای به روحانی عزیز، برای تقویت امید به آینده بهتر.»
این مواضع بدون استدلال که از قضا بخشی از موفقیت حسن روحانی هم مدیون همانها بود، نهایتا کشور را به اینجا کشاند که دولت با یک اقدام شتابزده و ناگهانی مردم را به شوک فرو ببرد و در توجیه آن هم رئیسش بگوید که اصلا خبر نداشته است. همان حمایتهای بدون استدلال و صرفا با هدف اینکه ممکن است با حضور روحانی در قدرت، اصلاحطلبان به دایره حکمرانی برگردند هم باعث شد توافقی بیپشتوانه با خارجیها امضا شود و به طرفهالعینی نهتنها تحریمها برگردد که بیشتر از هر زمان دیگر این تحریمها علیه ایران اعمال شود.
واقع ماجرا آن است که «تکرار میکنم»، تکرار حمایت از بیتوجهی به اقتصاد بود، بیتوجهی به توان داخل و حمایت از بیاحترامی به مردم و بیتوجهی به آنها حتی برای اعلام خبر گرانی بنزین. «تکرار میکنم» در سال 96، دقیقا حمایت از مسیری بود که نشانههایش از همان سال وجود داشت، تورم 42 درصدی، رشد منفی 9.5 درصدی، کاهش ارزش پول ملی و حتی پراید 55 میلیونی و حالا اقدامی که اعتراض مردم را برمیانگیزد، بسترساز خسارتهای سنگینی به کشور و باعث میشود در جریان آن جانهای بسیاری گرفته شود. البته وقاحت زمانی به نقطه اوج خود میرسد که مسببان پدید آمدن چینین وضعیتی با فراموشی اینکه خودشان زمینهساز این فضا بودهاند، بازهم سیاسیکاری میکنند و با دروغ حاکمیت را به سرکوب متهم میسازند.
نسخه اصلاحطلبانه مواجهه با اعتراض
رئیس دولت اصلاحات در حالی نوع مواجهه با معترضان و بهطور کلی مدیریت اعتراضات در حوادث اخیر را به باد انتقاد گرفته و تصریح کرده «هیچ حکومتی حق ندارد در مواجهه با معترضان به خشونت و سرکوب متوسل شود» و ایضا اینکه صدای اعتراض معترضان را باید شنید و از آنها دلجویی کرد، که کارنامه او و دولتش در مواجهه با اعتراضات حکایتی متفاوت از آنچه امروز میگوید، دارد.
آدم باشید والا میگویم بیرونتان کنند
مراسم روز دانشجوی سال 83 را نشانهای روشن از این واقعیت میتوان تلقی کرد. 16 آذر آن سال که رئیس دولت اصلاحات برای آخرینبار به دانشگاه رفت، در حالی که فضای تالار اجتماعات دانشکده فنی دانشگاه تهران در نقطه جوش بهسر میبرد و حامیان دیروزش داد انتقاد سر میدادند، عاقبت از کوره در رفت و آن روی چهره خندانش را نشان داد. در شرایطی که عدهای از طرفداران دولت اصلاحات اعتراضشان را با هو کردن سخنران ابراز میکردند، رئیس دولت اصلاحات با چهرهای برافروخته گفت: «اين خلاف دموكراسي است، اين چه وضعي است كه ايجاد كردهايد، مگر شما چند نفر هستيد كه هو ميكنيد؟ كاري نكنيد كه بگويم بيرونتان كنند، آدم باشيد، گوش دهيد و تحمل كنيد.»
او در نهایت بعد از روبهرو شدن با شعارهای تند دانشجویانی که خواستار پاسخگوییاش بابت وعدههای بر زمین مانده دولت اصلاحات بودند، به حالت قهر مراسم را ترک کرد و این تصور را پدید آورد که دولت اصلاحات حتی طاقت تحمل انتقاد طرفداران خود را هم ندارد چه رسد به آنکه مجالی به منتقدان و مخالفان خود بدهد!
سوءتفاهم بود!
چهارشنبه هفتم شهریور1380 در پی انتشار خبر تقسیم استان خراسان به سه استان و اعلام نشدن نام سبزوار بهعنوان مرکز یکی از سه استان تازهتاسیس، اعتراضات در این شهر آغاز شد؛ اعتراضاتی که خیلی زود به خشونت کشیده شد و ورود نیروی انتظامی به درگیریها را بههمراه داشت. در این اعتراضات یک نفر جان خود را از دست داد و 37 نفر نیز مجروح شدند. فارغ از ابعاد امنیتی و اجتماعی ماجرا اما نوع مواجهه رئیسجمهور وقت با این حادثه تا حد زیادی تاملبرانگیز بود. رئیس دولت اصلاحات در نخستین مصاحبه خبری خود بدون دلجویی از آسیبدیدگان ابراز امیدواری کرد «سوءتفاهمی که برای مردم این شهر رخ داده، برطرف شده باشد».
غائله سمیرم
این اگرچه روشنترین فعالیت رئیس دولت اصلاحات در مواجهه با معترضان است اما همهچیز محدود به آن نیست و حالا که صحبت از مدیریت اعتراضات در کف خیابانها و انتقادهای رادیکال در این رابطه به میان آمده، بازخوانی نوع مواجهه دولت اصلاحات با غائله سمیرم خالی از لطف نیست؛ غائلهای که در خلال نوع مدیریت دولت وقت در آن هشت نفر از هموطنان در این شهرستان کوچک جانشان را از دست دادند و 150 نفر زخمی شدند.
۲۷ مرداد ۸۲ خبری روی تلکس خبرگزاریها قرار گرفت مبنیبر اینکه هشت نفر در درگیری ماموران نیروی انتظامی استان اصفهان با مردم سمیرم کشته شدهاند. آنچه مردم سمیرم را به اعتراض واداشته بود، مصوبه پنج روز قبل هیات دولت درباره جدایی دهستان وردشت و سمیرم و الحاق آن به شهرستان تازهتاسیس دهاقان بود.علی افشاری، عضو شورای شهر وقت سمیرم چند روز بعد از حادثه در گفتوگویی با فارس گفت: «اعتراض مردم سمیرم به جدایی دهستان وردشت از شهرستانشان در آغاز، کاملا عاری از خشونت بوده و خشونتها پس از سه، چهار روز تحصن آرام در فرمانداری سمیرم و پاسخگو نبودن هیچیک از مسئولان استانداری یا وزارت کشور دولت اصلاحات آغاز شده است.»
این شاید دقیقترین صورتبندیای بود از آنچه در این مقطع اتفاق افتاد، بحرانی که شاید اگر از همان اول بهگونه دیگری مدیریت شده بود کار به ریختهشدن خون مردم نمیرسید. هرچه بود اگرچه محمود میرلوحی، معاون حقوقی و امور مجلس وزیر کشور، از تصمیم انتزاع وردشت از سمیرم دفاع کرد و عامل درگیری رخ داده را کسانی دانست که به گفته او همیشه سعی میکنند بر موقعیتها و مشکلاتی که پیش میآید موجسواری کنند، اما در نهایت بهدنبال اين اغتشاشات پيشنهاد تغيير مرزهاي منطقهاي در استان اصفهان پس گرفته شد و وزارت کشور پس از اين درگيريها اعلام کرد وردشت همچنان در شهرستان سميرم باقی ميماند.
مواجهه دولت اصلاحات با معترضان نتیجه انتخابات
دوم اسفندماه 1382 در پی اعلام نتایج انتخابات مجلس هفتم در حوزه فیروزآباد، تعدادی از اهالی شهر در اعتراض به نتایج اعلامشده به سمت فرمانداری حرکت کردند. این اقدام با برخورد نیروی انتظامی همراه شده و در خلال درگیری و تیراندازی شکلگرفته یک نفر کشته شد؛ اتفاقی که تشدید اعتراضات و درگیریها در روزهای بعد را بهدنبال داشت و ضمن بالا گرفتن حجم تخریب، در نهایت به کشته شدن چهار نفر انجامید.
مشابه همین حوادث البته در ایذه نیز اتفاق افتاد. در اعتراضات انتخاباتی این شهرستان هم که در همان روز رقم خورد چهار نفر کشته شدند و نزدیک به سهمیلیارد تومان خسارت مالی به اماکن دولتی این شهرستان وارد آمد.کشتهشدن هشت نفر از معترضان در انتخاباتی که وزارت کشور دولت اصلاحات مسئول اجرای آن بود بیش از هرچیز پرستیژ منتقدانه امروز رئیس دولت اصلاحات و همه شعارهای آزادیخواهانه این دولت را زیر سوال میبرد.
همزبانی با شیرین عبادی و نانسی پلوسی
رئیس دولت اصلاحات که در فرستادن پالسهای غلط به خارج ید طولایی دارد، اینبار هم با اظهارنظر عجیب خود دوباره هم پیام غلطی به خارج داد و هم اینکه خطای راهبردی بزرگی را مرتکب شد که ممکن است بعدها مورد بهرهبرداری سوء قرار گیرد. قبل از آن اما به این عبارت توجه کنید: «پاسخ خشونتبار به تجمعات مردمی در اعتراض به گرانی بنزین طی دو روز گذشته در چندین شهرستان متاسفانه تاکنون فاجعه بههمراه داشته و به قرار اطلاع منجر به جرح و حتی قتل نفس شده است. شلیک بیمحابای تفنگی که از محل بیتالمال برای دفاع از مردم فراهم شده بهسوی شهروندان عادی و غیرمسلح که برای ابراز اعتراض یا خشم خود به خیابان آمدهاند، مطلقا و فارغ از موضوع اعتراض غیرقابل توجیه و جنایت است.» این عبارت بخشی از بیانیه معروف 77نفره اصلاحطلبان رادیکال و فعالان ملی- مذهبی است که هفته گذشته و در اوج آشوبها و اغتشاشات منتشر شد، بیانیهای که هرچند در داخل بازتاب گستردهای نداشت اما رسانههای معاند بهخوبی از آن استفاده کردند و حاکمیت را به سرکوب متهم کردند.
این دو اظهارنظر داخلی را حالا در کنار این جملات بگذارید: «گزارشها درباره کشتهشدن بیش از ۱۰۰ معترض توسط نیروهای امنیتی ایران مایه نگرانیهای جدی است» یا این عبارت که «دلمان با خانواده تظاهراتکنندگان ایرانی است که هفته پیش جان باختند. ایرانیان، مانند مردم در همهجا، (باید) این حق را داشته باشند که بدون آنکه بهطور وحشیانه مورد حمله دولت خود قرار بگیرند و اینترنت چندین روز قطع باشد، بهطور مسالمتآمیز تظاهرات کنند.» یا حتی این یکی: «ما از شنیدن گزارشهای مربوط به کشتهشدن بیش از ۱۰۰ نفر شوکه هستیم و عملکرد نامتناسب نیروهای امنیتی ایران را محکوم میکنیم.»
بگذارید یک سوالی از شما بپرسیم. آیا بین این سه اظهارنظر آخری با آن دو اظهارنظر رئیس دولت اصلاحات و بیانیه 77نفره تفاوتی وجود دارد؟ پاسخ بهعهده شما، اما فقط میخواهیم بگوییم که سه واکنش اخیر، اولی مربوط به نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا، دومی اظهارنظر جو بایدن، سناتور آمریکایی و کاندیدای انتخابات آتی ایالات متحده و سومی واکنش سخنگوی وزارت امور خارجه آلمان به حوادث اخیر ایران بود. واقع ماجرا این است که باید از اصلاحطلبان پرسید چه شده با وجود آنکه خودشان در مرکزیت اداره کشور یعنی قوه مجریه هستند و بخش قابلتوجهی از مجلس را هم در دست دارند، واکنشهایی دقیقا مشابه دشمنان غرضورز مردم ایران نسبت به وقایع اخیر دارند و همنوا با آنها هم دروغ میگویند، هم قلب واقعیت و هم به گسترش دشمنیها کمک میکنند؟
مگر سازمانهای حقوق بشری با توسل به کدام وسایل علیه ایران اقدام میکنند؟ و مگر سازمانی از اقداماتی که علیه ایران شکلگرفته و در حال توسعه است، چه امکانی برای پیشروی دارد؟ واضح است که همین چند روزه سازمان بهاصطلاح عفو بینالملل و برخی مجموعههای حقوقی که افراد معلومالحالی چون شیرین عبادی در آنها حضور دارند، با اتکا به همین اظهارنظرهای داخلی که نام افرادی چون رئیس دولت اصلاحات بهعنوان رئیسجمهور اسبق ایران یا شهیندخت ملاوردی، دستیار رئیسجمهور کنونی ایران در آنها به چشم میخورد، امیدوار به ایجاد فشار به ایران شدهاند و حتی فردی چون مایک پمپئو نیز از ایرانیان میخواهد برایش عکس و فیلم بفرستند.
منبع: فرهیختگان