صدای قلم؛ جاودانه ترین صدای تاریخ
به گزارش یزدرسا به نقل از یزدهنر؛ قلم را حکایتی است شگفت و خوشا آنان که از چشمهسار حقیقت الهی، جوهر معرفت در قلم خویش میریزند تا از زلال اندیشههای خویش، جانهای تشنه را سیراب کنند.
قلم را حکایتی است شگفت آنگاهکه شهیدانِ با خون رگ خویش ، پیام حماسهها و رشادتها و شهادتها را جاودانه میسازند و چه زیبا روایتی است: «مداد العلما، افضل من دماء الشهدا»
قلم را حکایتی است شگفت که چونان شمعی از خویش میکاهد تا بر ما بیفزاید. چنان شگفت که خداوند بدان قسم یادکرده است: «ن والقلم و ما یسطرون»
قلمی از قلمدان قاضی افتاد. شخصی گفت: جناب قاضی کلنگ خود را بردارید.قاضی گفت: این قلم است .تو کلنگ و قلم را از هم بازنمیشناسی؟ مرد گفت: هر چه هست تو خانهی مرا با آن ویران کردی!
آری قلم میسازد و ویران میکند و خوشا قلمی که ویرانگر تباهی و ظلم و جهالت باشد و سازندهی دنیایی پر از عدل و انصاف و حقیقت. همان دنیای زیبایی که قران در زلال کلماتش، به ارمغان آورده است و خوشا قلمی که عطر این زیبایی را منتشر کند.قلمی که رقص شمشی جهالت عرب را در هم شکند و ظلم و استکبار را برنتابد. قلمی که عطر اسلام ناب محمدی را در گلستان کلمات خویش منتشر سازد. قلمی که چون سربازی در خاکریز کلمات ایستاده و بیرق خون شهدا را بر دوش گرفته است.
صدای قلم، جاودانهترین صدای تاریخ است که پیامبر فرمود: سه صداست که حجابها را پاره میکند و به پیشگاه باعظمت خدا میرسد: خشخش قلمهای دانشمندان به هنگام نوشتن بر کاغذ، صدای قدمهای مجاهدان در میدان جهاد و صدای چرخ نخریسی زنان پاکدامن.
قلم، چراغی خواهد شد برای برافروختن مسیر اگر خود به روشنای حقیقت رسیده باشد. قلمی که آزاده نباشد، آزاد نخواهد کرد. قلمی که خود تشنه است، سیراب نخواهد کرد، قلمی که اسیر نفس است ، بال نخواهد گشود. قلمی که خواب باشد یا خود را به خوابزده باشد، بیدار نخواهد کرد.
ذات نایافته از هستیبخش کی تواند که شود هستیبخش؟
آری! قلمی که در دلش، جوهر سیرهی علوی باشد، به شعر استکبارستیز عاشورا لب میگشاید و پیام دعبل ها و کمیتها را فریاد میزند. شعری که اهلبیت، جامهی خویش را در قبالش، صله میدانند و خوشا قلمی که از دست امام زمانش صلهای چنین میگیرد.
سلام بر قلمهایی که از جوهر معرفت و عشق سرشارند.
عالیه مهرابی