صنفی کارگری که سیاسی کار کرد/ قسمت سوم
به گزارش یزدرسا به نقل از بافق خبر، در ادامه داستان ما بازیچه شدیم بر خود لازم میدانم به نکته ای اساسی که از قلم افتاد اشاره ای داشته باشم .
سال ۸۸ که انتخابات ریاست جمهوری دهم در پیش بود ستاد موسوی ،که بعدا به یکی از سران فتنه مشهور شد در بافق تشکیل شد.
"ع ی" به عنوان رییس کمیته امور کارگران منصوب شد .یک روز جلسه مجمع همبستگی جوانان برای امور انتخابات ریاست جمهوری تشکیل شد.ما هم که مخالف احمدی نژاد شده بودیم.
نمیدانم چه شد "ع ی" به یکباره دم از تقلب زد و میگفت نظام هر که را بخواهد رییس جمهور می کند و از این حرفها . ما که باورمان شد اما در انتخابات ۹۲ وقتی روحانی رییس جمهور شد فهمیدیم آقایون از احساسات کارگران علیه نظام استفاده می کردند.
خب تا آنجا رسیده بودیم که سه روز بعد پیامکی دیگر آمد.
"دوستداران بافق امشب جلسه در منزل خیراتی برگزار میشود."
در این جلسه به این نتیجه رسیدیم که روز بعد با خانواده های خود از میدان شهدا تا مسجد جامع راهپیمایی کنیم و از "ج ع "حمایت کنیم.
یکی از مسئولین ارشد شهرستان ما را از اینکار منع کرد اما ما کار خودمان را می کنیم و
نماز مغرب و عشا در مسجد جامع تجمع میکنیم تا مدیرعامل بومی برای سنگ آهن معرفی کنند.
در منزل خیراتیحتی مصوب کردیم عده ای تندروها به سراغ تفکری فرماندار سابق شهر بروند.توی اون جلسه مدام به ما میگفتند اینها نمیگذارند نیروی بومی(ج ع) مدیر بشه.
بچه ها همگی اوقاتشان تلخ شده بود ناگهان یکی از لیدرهای اصلی شعارهای تندی را به بچه ها داد.
من یکی تعجب کردم این شعارها به این سرعت از کجا آمد. نمیدانستیم که بازیچه شده ایم اما دنبال حقمان بودیم.
قرار شد آن تندروها سراغ تفکری بروند و به "ج ع" تبریک بگویند.
خبر آوردند که آنها گفته اند عسکری نباید مدیرعامل بشود.آتش کینه ما تند تر شد.
شعارها را تمرین میکردیم.
کم کم جرقه نارضایتیها، آتش اتفاقات سال ۹۰ را شعله ور کرد.
شعارهای خود را آماده کرده بودیم.
قبلا هم شهر را پر از پارچه تبریک کرده بودیم.
در جلسه می گفتیم برادر بسیجی و قاه قاه خنده میکردیم.برادر بسیجی کیلویی چند.ولی مردم با این شعار همراه ما میشدند.
حرکت ما و خانواده هایمان به سمت مسجد جامع شروع شد...
ادامه دارد...
انتهای پیام