ID : 38335929

عبیدالله‌بن‌زیاد خبیثی از دودمان خبیث‌ها + فیلم


در حادثه كربلا، همه جنایت‌ها، به دستور مستقیم عبیدالله تحقق یافت، چنان‌كه پس از یزید، بیشترین نقش را در این فاجعه دردناك داشت.

به گزارش یزدرسا، ابوحفص عبیدالله بن زیاد، در سال 33 یا 39 هجری به دنیا آمد و در زمان وقوع حادثه کربلا حداکثر 28 سال داشته است. پدرش، زیاد بن اَبیه بود، کسی که پدر خودش نیز معلوم نیست. مادر زیاد (مادر بزرگ ابن مرجانه) سمیّه، زنی بدکاره بود. سمیه زمانی که در زوجیت پدر زیاد بود، با مردان دیگر رابطه داشت.

مادر عبیدالله مرجانه، فرزند یكی از پادشاهان فارس بود كه از زیاد، جدا شد و با مردی كافر به نام شیرویه ازدواج كرد و عبیدالله در خانه او پرورش یافت.

ابن زیاد نفر دوم در جنایت کربلا

ابن زیاد را «ابن مرجانه» هم می‌گویند، زیرا نام مادر او کنیزی بدکاره به نام «مرجانه» بود. پس از عاشورا که اسرای اهل بیت علیهم السلام را در کوفه وارد دارالاماره کردند، حضرت زینب علیهاالسلام خطاب به ابن زیاد، او را «ابن مرجانه» خواند که این، اشاره به نسب ناپاک او بود و رسواگر حاکم مغرور کوفه.

ابن زیاد، در جوانی به سیاست و قدرت، دست یافت. او، قساوت خود را ـ كه از پدرش به ارث برده بود ـ در راه مقاصد شیطانی بنی امیه به كار می‌گرفت.

ابن مرجانه در سال 54 هجری از طرف معاویه به حکومت خراسان گمارده شد و در سال 56 از آنجا عزل و به حکمرانی بصره منصوب شد. پس از مرگ معاویه و روی کار آمدن یزید و با حرکت مسلم بن عقیل به سمت کوفه، با حفظ سمت، والی کوفه نیز شد و اوضاع را تحت کنترل در آورد و مسلم بن عقیل را به شهادت رساند و پس از آن، فرمان قتل سید الشهدا علیه‌السلام و یاران او و اسارت اهل بیت علیهم‌السلام را به عمر بن سعد ـ که فرمانده سپاه کوفه در کربلا بودـ داد.

در حادثه كربلا، همه جنایت‌ها، به دستور مستقیم عبیدالله تحقق یافت، چنان‌كه پس از یزید، بیشترین نقش را در این فاجعه دردناك داشت.

خبیثی از دودمان خبیث‌ها

حجت‌الاسلام سید ابوفاضل رضوی اردکانی نویسنده و پژوهشگر تاریخ اسلام در این ارتباط می‌گوید: «خاندان ابن زیاد یکی از کثیف‌ترین و آلوده‌ترین و خبیث‌ترین خاندان در صدر اسلام بودند که به قول شاعر عرب که شاید مصداقش همین ابن زیاد باشد گفت: "خبیثی از دودمان خبیث‌ها"

خانواده بسیار بدنام و بدسابقه هم از ناحیه پدر که زیاد باشد و هم از ناحیه مادر که مادربزرگش سمیه و مادرش مرجانه باشد. جنایت‌هایی که این خاندان به اهل بیت کردند شاید کمتر کسی کرده باشد.»

برائت مادر بدکار عبیدالله از جنایت او در کربلا

محمدحسین رجبی دوانی مورخ و پژوهشگر تاریخ اسلام نیز می‌گوید: «مرجانه مادر عبیدالله زن بادنامی بود که در بصره مشهور بود و بچه‌های بصره به زیان فارسی راجع به بدنامی او مواردی را داشته‌اند که در تاریخ ثبت شده است. اما با اینکه مرجانه وضع بدجوری داشته و برای تحقیر عبیدالله او را به نام ابن مرجانه خطاب می‌کردند اما همین زن وقتی جنایت کربلا به دست عبیدالله اتفاق افتاد از فرزند خودش ابراز برائت کرد.»

رجبی دوانی می‌گوید: «عبیدالله‌بن‌زیاد لعنه‌الله فرمانروای عراقین بود یعنی هم فرمانروای کوفه بود و هم بصره. در حقیقت فرمانروای نیمه شرقی عالم اسلام بود. چون علاوه بر کشور فعلی ما بخش‌هایی از شمال ایران چه شرق و چه غرب دریای مازندران و چه کشور افغانستان و بخش‌هایی از کشور پاکستان تا رود سند، همه جزو ایران به شمار می‌رفتند و همه این‌ها تابع حکومت کوفه و بصره بود. عبیدالله لعنه‌الله شش ماه در کوفه حضور داشت و نایب خود در بصره را برادر خودش عثمان بن زیاد قرار داده بود و شش ماه که در بصره مستقر می‌شد نایب او در کوفه عمروبن‌حریث بود.

هنگامی که یزید لعنه‌الله به هلاکت رسید عبیدالله در بصره بود. در بصره ابتدا مسئله‌ای پیش نیامد اما در کوفه مردم وقتی متوجه مرگ یزید شدند و مقابل عمروبن‌حریث ایستادند و در آنجا داریم که عمروبن‌حریث توان مقابله پیدا نکرد و او را سنگ باران کردند و از حاکمیت کوفه به زیر کشیدند.»

هلاکت ابن مرجانه توسط ابراهیم اشتر

رجبی دوانی درباره سرانجام عبیدالله می‌افزاید: «مختار، ابراهیم‌بن‌مالک‌اشتر را به سوی ابن زیاد روانه کرد و در جنگ مهیبی که بین آنها رخ داد و به نام جنگ نهر خازر معروف شد، ابراهیم بن مالک با وجود اینکه حدود بیست هزار نفر بیشتر نیرو نداشت که عموماً هم ایرانی بودند و گفته شده که در لشکر او عربی شنیده نمی‌شد و همه فارسی سخن می‌گفتند، توانست قوای شام به سرکردگی عبیدالله‌زیاد لعنه‌الله را که حدود هشتاد هزار نفر بودند در هم بشکنند.

خلال این جنگ که حدود هفتاد هزار نفر از شامیان به هلاکت رسید عبیدالله زیاد لعنه‌الله به دست خود ابراهیم‌بن‌مالک به دو نیم شد. آدم چاق و فربه‌ای هم بود و ابراهیم او را نشناخته بود. او را به دو نیم کرد و بعد که به دنبال جسد متعفن او می گشتند به خاطر این که صورت او هم آسیب دیده بود از مواد معطری که استعمال کرده بود و نشانه های دیگر، جسد منحوس او شناسایی شد، سرش بریده شد و برای مختار به کوفه فرستاده شد. مختار سر این ملعون را به همراه سر عمرسعد لعنه‌الله برای امام سجاد علیه‌السلام به مدینه فرستاد.

در نقل‌ها داریم که بعد از فاجعه کربلا در سال ۶۱ تا این زمان که مختار موفق شد عبیدالله زیاد لعنه‌الله و عمرسعد لعنه‌الله را از پای در آورد و سر آنها را برای امام سجاد علیه‌السلام بفرستد آن وجود مقدس لبخند بر لبانش دیده نشده بود. وقتی که سر منحوس این دو عنصر فاسد و جهنمی را برای امام آوردند، حضرت شاد شدند و خدا را سپاس گفتند و به زنان بنی‌هاشم امر کردند که حالا دیگر از لباس سیاه بیرون بیایند، سرهای خود را شانه بزنند و مواردی را که در اثر عزای امام حسین علیه‌السلام تاحالا متحمل شده بودند را کنار بگذارند.»

انتهای پیام/



Loading the player...

summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.