ID : 9461031
یزد آخرین دژ اصالت؛

معرفت شناسی شیوه عزاداری سنتی مردم یزد


هیات های سنتی یزد آخرین دژی است که در مقابل سیل بنیان کن غربزدگی و عوام زدگی در عزاداری باقی مانده است و تجلیل اخیر رهبر انقلاب از عزاداری هیات باغ گندم یزد نشانه ی این امر است.

سال‌هاست که عزاداری سالار شهیدان به واسطه‌ی بسیاری از ناکارآمدی‌ها و کم کاری‌ها مسئولین فرهنگی از شیوه‌ی اصیل و سنتی آن فاصله گرفته است و صد البته پرداختن به ریشه‌ای این انحراف از مسیر مجالی فراخ نیاز دارد و بسیاری از اصحاب فرهنگ بدان پرداخته‌اند اما شیوه‌ای از عزاداری در شهر یزد که این روزها مورد توجه قرار گرفته است شاید آخرین بازمانده‌ی این نوع از عزاداری باشد، حقیقت تلخ این است که پایگاه‌های عزاداری در شهرهای مختلف اندک‌ اندک و به نوبت فروریخته‌اند، عزاداری سنتی تهران با شکل‌گیری برخی هیات های نوحه‌خوان‌سالار در دهه 60 و رواج پدیده‌ی نوحه‌خوان‌سالاری مداح سالاری در دهه‌ی هفتاد، شیوه اصیل عزاداری اردبیل و سایر بلاد آذری‌زبان با ورود ملودی های تقلیدی و تقلید از خواننده‌های ترکیه‌ای و ایرانی در دهه هشتاد و سپس با تقلید از شیوه عزاداری تهران در سال‌های اخیر و سایر شهرهای دیگر به واسطه‌ی تبلیغ بیش از حد شیوه عزاداری پاپ امروزین تهران توسط صدا و سیما.

 

این فروپاشی در هر شهری و منطقه‌ای در یک مرحله خاص قرار دارد، در برخی نقاط مانند اردبیل قابل بازگشت و نجات از و در برخی شهرها به نقطه پایان سیر تاریخی خود رسیده است اما شهر دارالمومنین یزد همچنان که در معماری آخرین دژ فرهنگ ایرانی اسلامی است در عزاداری سالار شهیدان نیز آخرین دژ محسوب می‌شود، چرا که به خاطر ساختار فرهنگی خاص این شهر و مرکزیت حسینیه‌ها و محله‌ها در عزاداری و علی رغم تلاش هیات رزمندگان اسلام‌شهر در رواج شیوه عزاداری تهرانی، هنوز اکثریت مردم شهر به شیوه اصیل به سوگواری و اقامه عزا می‌پردازند.

 

شیوه عزاداری و نظم خاص یزد
تعمقی در اصطلاح اقامه عزا خود به خوبی بیانگر اصالت و درستی این شیوه عزاداری خواهد بود، واژه اقامه‌یعنی زنده داشتن سراپا نگه داشته و زنده کردن در یک مورد دیگر نیز به کار می رود: اقامه نماز، نماز یک آیین نیایش ویژه اسلام است آیینی که بیشتر از آنکه باطنی باشد ظاهری است، اصل آن بر جماعت بوده و طبق آموزه‌های اسلامی نماز جماعت شرافت بیشتری را داراست، نماز آیین نیایش دسته‌جمعی مسلمانان برای زنده نگاه‌داشتن پرستش بوده و هست لذا لفظ اقامه درباره آن به کار می رود در مورد عزاداری نیز اقامه‌ی عزا اصل و اساس بوده و هست، مقصود از عزاداری ایام محرم زنده نگاه‌داشتن و برپا داشتن راه و رسم زندگی امام حسین ع است لذا از دیرباز در فرهنگ ایرانی شیعی به عزاداری به عنوان آیینی دسته‌جمعی التفات شده است که همواره نظم خاص خود را داشته است این نظم خاص از یک طرف شامل یک برهه زمانی خاص مانند دهه محرم و ایام فاطمیه می‌شود که بروز و نمود خارجی عزاداری به عنوان مظهر اتحاد جماعت شیعه است و از طرف دیگر شامل یک سیر تاریخی در فرایند اجتماعی شدن نسل‌های جدید می‌شود، وجود نظم خاص عزاداری از دیرباز تربیت نسل‌ها را نیز تضمین می‌کرد به گونه ای که هر فرد به عنوان عضوی از جامعه‌ی ایرانی - شیعی در طول سال‌ها و شرکت در عزاداری مفاهیم مختلف و هوش شنوایی لازم را برای درک حقیقت عزاداری حسینی کسب می‌نمود.

 

به عنوان یک نمونه کمال یافته از عزاداری سنتی عزاداری هیات های یزدی الگوی کامل این پدیده است، مهارت گوش دادن، درک درست ملودی، جواب دادن به موقع و هماوای که یک عضو هیات کسب می‌نماید در کنار شیوه رفتار اخلاقی، حفظ نظم و انسجام، شرکت در تمرین هفتگی چندماهه قبل از محرم او را به عنوان یک عضو هیات اجتماعی می‌کند و مهمتر از همه مهارت درک مفهومی که این فرد در طول سالیان طولانی کسب می‌کند، اشعاری که در هیات های یزد خوانده می‌شود شامل مفاهیم عمیق، استعارات پیچیده، تشبیهات و سایر صنایع شعری است که در عزاداری سایر شهرها نظیر ندارد، مهارت درک اینگونه اشعار که در طی سالیان متمادی کسب می‌شود عضو هیات را از لحاظ فکری نیز پرورش می‌دهد که نهایت و غایت اقامه عزای حسینی میان شیعیان است.

 

زوایه ی دانای کل شیوه روایت معرفت شناسانه
معرف قلبی به حقیقت عاشورا در نسبت هر فرد و دریافتش از اندیشه امام حسین و عاشورا خلاصه می‌شود، اینکه هر فردی چه نسبتی با این حقیقت پیدا می‌کند در زندگی شخصی و شخصیت علمی خودش تعریفی جدا دارد اما معرفتی که قرار است از اقامه عزا حاصل شود بسیار حائز اهمیت است چرا که این وظیفه جامعه است که این معرفت را مدیریت کند، وقتی در مرثیه سرایی سالار شهیدان زبان حال گویی باب شد؛ یعنی اینکه شاعر از زاویه احساسی یکی از افراد حاضر در عاشورا سخن بگوید چون خود را جای آن فرد قرار می‌داد در حقیقت در اندازه معرف و علم خود به جای شهدا یا اهل حرم صحبت می‌کرد و به بیان مسائل می‌پرداخت و صد البته که این نگاه بیشتر احساسی و دارای سطحی نازل است که آسیب‌های جدی به بیان مفاهیم و اقامه قیام عاشورا می زند:


ذکر یک نمونه از زبان حال امام حسین (ع) که در روضه‌ها و سینه زنی‌های بسیار رواج دارد می‌تواند بیانگر این آسیب بزرگ باشد: در بخشی از روضه علی‌اکبر (ع) این جملات بیان می‌شود امام حسین بر سر بالین علی‌اکبر بود که بانو زینب از روی تل شتابان خودش را بر سر نعش علی‌اکبر رساند امام حسین ع رو کرد به خواهرش و گفت: خواهر به خدا خون دل خورده‌ام تا او را بزرگ کرده‌ام


یا در نوحه مشهور بوشهری این اشعار به عنوان زبان حال امام حسین بر سر نعش علی‌اکبر س بیان می‌شود:
به دو صد امید خود را به ثمر چو من رساندم
ستم است اگر سر خود تو ز خاک برنداری
به که گویم ای جگر خون که شود ز غصه مجنون
چه رسد به گوش لیلا که دگر پسر نداری
...
ز چه ای عزیز بابا، نکنی تو یاد صغری
دل او ز غصه خون شد تو مگر خبر نداری؟!
تو که بی‌وفا نبودی ز چه خفته‌ای بر من؟!
بنشین و گفتگو کن تو مگر کمر نداری؟!


این اشعار و روضه مذکور زبان حال یک فرد عادی و عامی است که برای جریحه‌دار کردن احساسات دیگران از زحماتی که برای جوانش کشیده حرف می زند و حتی این فرد عامی با احساسات یک مرد عرب فرهیخته و صاحب کمال صدر اسلام نیز حرف نمی زند بلکه از زاویه نگاه یک ایرانی بوشهری یا آذری دارد حرف می زند، در بیت آخر از زبان امام به پسرش طعنه می زند که چرا در مقابل پدرت دراز کشیده‌ای و این دور از ادب است، این کنایات شاعرانه بسیار زیبا ولی نه در خور شأن کسی است که با پای خود به مسلخ رفته است تا حقیقت محمدی را زنده نگه دارد وقتی این شعر را در مقابل این بیت از عزاداری یزدی‌ها قرار بدهیم تفاوت فاحش و نوع نگاه عیان می‌شود
تو خواستی که آب دیرتر برسد
که قصه شمر ها به سر برسد


این بیت می‌گوید امام حسین خود تشنگی را برگزید تا حقیقت آل امیه و امثال شمر را نمایان کند در مقابل اشعار زبان حال از تشنگی اهل حرم می‌نالد و تشنگی را به یکی از موضوعات اساسی قیام عاشورا بدل می‌کند.


یکی از شاخصه‌های اکثر شعرهای عزاداری یزدی‌ها بیان روایت از: زوایه ی دانای کل است، ویژگی این زاویه دوری شعر از بیان احساسات فردی و حدیث نفس است و بدین ترتیب شعر به بیان حقایق و اندیشه‌های و روایات صحیح می‌پردازد و اینگونه به جای اینکه شأن و حقیقت عاشورا به اندازه شاعر پایین بیایید مخاطب با حقایقی آشنا می‌شود که خود را با این شاخصه می سنجد.


حاصل استفاده زاویه دانای کل اشعاری است که هر کدام به تنهایی بخش اعظمی از فلسفه‌ی عاشورا را بیان می‌کند:


تو زنده ای ای حسین و مُرده یزید
که پِی به اندیشه‌ات نبُرده یزید
می‌خواهم راهِ تو را پیشه کنم
مرگم را سَمبُل اندیشه کنم
در دل‌ها با رگِ خود ریشه کنم
گر چهارده قرن از تو دورم حُکمِ تقدیر است
«لبیکِ» امروزم به «هَل مِن ناصِرَت» دیر است
لبیک می‌گویم اگر دیر است
...
به نیزه شد سوره ی سَرت نازل
دوباره شـد سِـحـرِ سامـری باطل
سرتاسر این باغ ٬ بر نِی میوه‌ی عشق است
نوشیدنِ شهـدِ شهادت شیوه‌ی عشق است
زینب که تو را
بیند همه جا
ندیده چشمش به غیر زیبایی
بر مرکبِ نی اسطوره‌ی وی
تو هستی و نیست بیمِ تنهایی
وقتی قیامت مایه‌ی الهامِ تاریخ است
نی در حقیقت نردبانِ بامِ تاریخ است
نی آمد به نوا
کو گوش شنوا
زمانِ «تقطیعِ اسم اعظم» بود
که کربــلا غـرقِ ابن مُلجــم بود
...


اشارات دقیق معرفتی این شعر که ظاهراً یک شاعر نه چندان مشهور در سطح ملی آن را سروده بسیار قابل تأمل است در بیت اول به زنده ماند حقیقت حسینی اشاره می‌شود و اینکه حقیقت حسینی همیشه زنده است و از یزید جز ننگ چیزی نمانده این نوع نگاه مرگ آگاهانه مختص اندیشه‌ی شیعه است.

 

استاندارد سنتی ضامن اصالت و معرفت به عاشورا
شیوه‌ی تمرین و اجرای نوحه‌ها در هر حسینیه یزد باعث شده است استاندارد سنتی خاصی در ذات این شیوه پدید بیاید که ضامن کیفیت حداقلی برای شعر هاست، وقتی قرار باشد یک یا چند شعر به مدت طولانی در یک هیات اجرا شود می‌بایست این شعر از یک طرف حدی از زیبایی و جذابیت را داشته باشد که پس از مدتی کهنه و تکراری نشود و بتواند یک هیات را در چند ماه با خودش همراه کند از طرف دیگر پیچیدگی‌هایی داشته باشد که هر باز قرائت شعر زوایایی تازه و باب معرفتی جدید را برای مخاطب و حتی مداح بگشاید لذا اکثر اشعاری که توسط هیات های یزد قرائت می‌شود شامل صنایع بدیعی و بیانی بسیاری و همچنین اشارتی عمیق به وقایع و فلسفه قیام عاشورا است، این شعرها قدرت همراه کردن صدها نفر مخاطب را در طول مدت عزاداری به خوبی داراست در حالی که اگر قرار باشد مانند بسیاری از هیات های امروزی سایر شهرهای اشعاری که حاصل اتفاق در زبان و احساسات شاعرانه است را یک هیات در مدت طولانی تمرین و اجرا کند هر روز باعث خستگی بسیاری از مخاطبین و ترک هیات خواهد شد، این استاندارد سنتی در ذات این نوع عزاداری مستتر است و تا این شیوه رواج داشته باشد این استاندارد نیز پابرجا خواهد بود.


گفتند گل مگویید/ این حکم پادشاه است
چشم و چراغ بودن/ روشن ترین گناه است
حکم شکوفه تکفیر/ حد بنفشه زنجیر
سهم سپیده تبعید/ جای ستاره چاه است
...
این سایه باوران را/ ظلمت ز نور بهتر
در دست کوفه سنگ است آئینه دور بهتر
نجوا به چاه اولی/ سر در تنور بهتر
ای شهر بی هیاهو/ دیروز باورت کو
شور قلندرت کو/ بانگ ابوذرت کو
این کوچه‌ها علی را/ تسلیم چاه کردند
آیینه را شکستند/ نفرین به ماه کردند

این شعر سراسر استعاره و تشبیه مرکب است و از طرف دیگر موسیقی خاص خود را دارد که مختص این نوع عزاداری سروده شده است، در عزاداری امروزی چنین بیتی بسیار بعید است که استفاده شده باشد: در دست کوفه سنگ است آئینه دور بهتر/نجوا به چاه اولی/ سر در تنور بهتر از طرفی خیانت را به سنگی در دست طفلی تشبیه می‌کند و وجود مبارک امام را به آینه و از طرف دیگر نسبتی بین سرد چاه فروبردن امام علی ع و سر امام حسین در چاه خولی برقرار می‌کند و جالب است که تمامی این شعرها از زبان حال دوری کرده و از زاویه ی دانای کل به واقعه عاشورا نگاه می‌کند و حتی زمینه‌های قیام عاشورا را تا ماجرای سقیفه پی می‌گیرد.

در مقابل شعر فاخر پر معنی و سراسر اشاره‌ی بالا شعری که زبان حال حضرت رقیه (س) است و محمود کریمی مداح مشهور پایتخت اجرا کرده است را قرار می دهیم تا فاصله ی زبان حال و شعر فاخر عیان شود:


نگاش به سمت آسمون ستاره ها رو میشمرد
خسته میشد بلند میشد زخمهای پارو میشمرد
یکی دو تا و هفت تا زخم دستی رو پاهاش میکشید
زخمهای پا تموم میشد زخم های دستاشو میدید
به ماه آسمون میگفت شمع شبستون منی
یاد عمو بخیر که تو مثل عموجون منی
راستی تو از تو آسمون ببین بابای من کجاست
بهش بگو که دخترش ساکن تو خرابه هاست
بهش بگو دختری که شونه به موهاش میزدی


به این اثر نه تنها شعر خوبی نیست بلکه از تعریف شعر هم خارج بوده فقط نظمی است که از زبان یک دختر بچه که شاخصه ها شعر کودک را هم به خوبی دارا نیست و متأسفانه این نوع از مرثیه سرایی سال‌هاست که رواج عجیب و غریبی در اکثر نقاط ایران پیدا کرده است و متأسفانه رسانه‌ها با پخش این آثار باعث رواج بیشتر این می‌شوند.

به زعم نگارنده هیات های سنتی یزد آخرین دژی است که در مقابل سیل بنیان کن غرب زدگی و عوام‌زدگی در عزاداری باقی مانده است و تجلیل اخیر رهبر انقلاب از عزاداری هیات باغ گندم یزد نشانه‌ی این امر است که آنقدر عزاداری اصیل و درست نایاب شده است که ایشان بلافاصله با مشاهده ی این نوع عزاداری پیام می دهند و از مردم یزد بابت این نوع از سوگواری تشکر می‌کنند و به نوبه خود سعی می‌کنند آن را به عنوان یک الگوی درست معرفی کنند.
منبع: دولت بهار
انتهای پیام/ ع ب




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.