ID : 12695553
معلم دیروز وآقا رشید امروز؛

نقشم در شمعدونی جدی است/معلمی را دوست دارم/حقوق معلمی نمی تواند زندگی من را اداره کند


زمانی که فیلمنامه را دیدم این نقش را دوست نداشتم . چون نقشی است جدی و فردی به نام دایی جلال. به صحت گفتم این نقش را دوست ندارم. بگذار مردم را بخندونم. ولی سروش مخالف بود.

به گزارش یزدرسا  به نقل از هنرنا، قدرت الله ایزدی با همون آقا رشید اصفهانی ها، که جایی تو دل مردم کشور باز کرده را همه می شناسند. هنرمندی که با نوع بازی خود توانست نگرش به تئاتر و تلویزیون را با نیم نگاهی به طنز به هم بیامیزد. اما جالب تر اینکه این هنرمند طنز،  معاون مدرسه ای در اصفهان بوده و با جدیت تمام، بیست و پنج سال از عمرش را صرف تعلیم و تربیت فرزندان این خاک و بوم کرده است. آنچه در ادامه می آید هم از نظر نوع نگارش و هم پاسخ هایی ایشان، گفتگویی خودمانی است با آقا رشید تئاتر ایران:


هنرنا: جناب ایزدی عرض سلام و تبریک به مناسبت میلاد امام علی(ع) و روز پدر و همچنین روز معلم داریم خدمت شما.درباره آخرین کارتان که در حال حاضر در حال پخش از شبکه سوم سیماست توضیح بفرمایید.


بنده هم سلام و تبریک میگویم این ایام را. سریال شمعدونی به نویسندگی و کارگردانی سروش صحت روی آنتن رفته. زمانی که سروش با من تماس گرفت و درباره بازی در این سریال صحبت کرد من مشغول بازی در رشید حرفه ای بودم.به اون گفتم نمی تونم بازی کنم. اما سروش گفت: من به بازی تو احتیاج دارم. وما کار فیلمبرداری را شروع می کنیم و تو هر زمانی کارت تموم شد خودت را به ما برسان. در اردیبهشت ماه به مجموعه ملحق شدم و باتفاق سرکار خانم زهره پوده که ایشان هم از بازیگران اصفهانی است و در این سریال در نقش همسر بنده بازی می کند کارمان را شروع کردیم.


ما قرارداد را امضا کردیم اما زمانی که فیلمنامه را دیدم این نقش را دوست نداشتم . چون نقشی است جدی و فردی به نام دایی جلال. به صحت گفتم این نقش را دوست ندارم. بگذار مردم را بخندونم. ولی سروش مخالف بود. نقشی در هیبت رییس شرکت که باید با شهردار تهران و شرکت های خارجی در ارتباط باشم. . رشید شخصیتی ساده داشت. چهار قسمت با اونها بازی کردم و به همین دلیل که گفتم کار را نیمه کاره گذتشتم و برگشتم اصفهان. دوباره سروش تماس گرفت و گفت : شخصیت دایی جلال گم شد. به همین خاطر از قسمت چهل و دو دو مرتبه کارم را تو شمعدونی شروع کردم. تو این مرحله با خداحافظی من از هوشنگ و همسرش و بچه هاش که من نقش دایی همسر هوشنگ را دارم نقشم تمام میشود.


هنرنا-شما قبل از اینکه بازیگر باشید معلم هستید؛ چه حسی دارید؟


۲۵ سال سابقه کار در آموزش و پرورش دارم که با احتساب پنج سالی که بدون حقوق کار کردم(چون برای اجرای برنامه از سوی دفتر ارتباطات وزارت خارجه به کشورهای خارجی و اغلب اروپایی سفر می کردم.) با ۲۵ روز حقوق که حدود یک میلیون تومان است بازنشسته شدم. اگر بازیگر نبودم زندگی ام با حقوق معلمی نمی گذشت. من هم عروس دارم هم داماد دارم ولی به معلمی هم عشق می ورزم.


هنرنا- معلمی را بیشتر دوست دارید یا بازیگری را؟
قطعا معلمی را بیشتر از بازیگری دوست دارم.
هنرنا- چرا؟


من با بچه ها رفیق بودم. اونها را مثل بچه های خودم دوست داشتم. و همیشه سعی داشتم آنچه در طول زندگی به دردشان می خورد به اونها آموزش بدم. خوشبختانه وقتی معلم بودم بهترین و نخبه ترین ها را تحویل می دادم. یکبار برای اینکه من را محک بزنند که نمره بیهوده به کسی ندادم منو برای امتحانات به مدرسه دیگری فرستادند و معلم دیگری را به کلاس ما. و خدا را شکر بازهم نتیجه بسیار خوبی را دانش آموزان کلاسم گرفتند. بعد از این قضیه به عنوان معاون و ناظم مدرسه انتخاب شدم. ناظم بودن خوب بود . ولی معلمی از اون بهتر و باز معلمی اول ابتدایی از هر دو اونها بهتر.


هنرنا- عکس العمل بچه های مدرسه در مواجهه با آقا رشید که حالا معلم و ناظمشون شده چطور بود؟


وقتی اولین بار تصویر من از سیمای اصفهان پخش شد بچه ها را جمع کردم و با دیسیپلین سر صف گفتم: بچه ها ما دو برادریم . یکی من و اون یکی رشید. این فیلمی هم که شما می بینید برادر عزیزم رشید است.کلاس اولی ها راحت قبول می کردند. اما کلاس های بالاتر باهوش تر بودند کلاس اولی ها می گفتند به اون بگو بیاد مدرسه.


هنرنا- از دوران معلمی خود چه خاطره ای دارید.


مدرسه محل بی نظمی بود. مخصوصا خانواده ها شکایت داشتند که بچه ها صبحانه نمی خورند. با خودم فکر کردم و گفتم بهترین راه صبحانه خوردن دسته جمعیه. زنگ دوم موکت های نمازخانه را توی حیاط مدرسه پهن می کردیم و به بچه ها می گفتیم صبحانه از منزل بیاورند. و همه و حتی خود من با هم صبحانه می خوردیم. با این کار یک تیر و دو نشان می زدم. دارا و ندار را می شناختم.

اون هم از روی صبحانه. توی دفترچه اسمشونو می نوشتم. به مناسبت های مختلف مخصوصا ایام عید به خانواده هایی که وضع بهتری داشتند زنگ می زدم و ازشون کمک می گرفتم و به اون بچه هایی که وضع مالی بدتری داشتند کمک می کردم. اون هم با نظارت مدیر و انجمن اولیا و مربیان.بچه هایی که صبحانه می خوردند سر صف تشویق می شدند.


من از اینکه دانش آموزان من دکتر و مهندس و معلم شده اند از خودم راضیم. اما یک بار هم که برای اجرای برنامه به زندان رفته بودم یکی از دانش آموزانم را دیدم که می گفت فردا قراره اعدامم کنند. و این باعث تاثر من شد.


هنرنا- آخرین جمله درباره معلمی:


معلمی را دوست دارم. چون بزرگترین وعزیزترین انبیاء الهی و مخصوصا پیامبر اعظم(ص) و خاندان پاکشان معلم بوده اند. که با تعالیم ارزنده خودشان بشریت را از جهل و فلاکت نجات دادند. به همین دلیل است که امام امت(قدس سره الشریف) معلمی را شغل انبیا دانستند. و من هم به معلم بودنم افتخار می کنم.


هنرنا- در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟


برای اعیاد پیش رو از طرف ارگانها برای اجرای نمایش دعوت هستیم. از طرف نویسنده محترم جناب آقای اصغر مولایی هم برای یک سریال ۲۶ قسمتی صحبت کرده ام. سروش صحت هم برای شام ایرانی به همراه مهران رجبی و علی صادقی و یوسف تیموری دعوت کرده. ولی هنوز قطعی نشده.


هنرنا- و جمله پایانی:
من روز پدر و روز مرد و روز معلم را به همه هنرمندان در قید حیات تبرییک گفته وبرای هنرمندان مرحوم طلب آمرزش می نماییم. روحشان شاد و یادشان گرامی
هنرنا- از وقتی که در اختیار ما گذاشتید سپاسگذاریم.

 

انتهای پیام/ص




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.