ID : 11936883
شرِک در «پارک شادی» چه می کند؟

هجوم غول های اجنبی به یزد


مشکل از آن جا شروع شد که عده ای – بنا به هر دلیل- ادعا کردند مردم یزد افسرده اند. همین اظهارات آغاز دستپاچگی و بریز و بپاش برای هدیه «شادکامی» به شهروندان یزدی را «کلید» زد.

به گزارش یزد رسا به نقل از عصر فرهنگ، آبان ماه سال گذشته بود که سایت خبری اردکان گویا از خرید دو مجسمه از شخصیت کارتونی«شرِک» توسط شهرداری اردکان خبر داد. حساسیت ارتکاب چنین اشتباهی آن هم با هزینه بیت المال به قدری زیاد بود که «حساس نشو» شبکه خبر هم به آن واکنش نشان داد.

 

اما؛ امان از مسئولینی که عبرت نمی گیرند. بعد از شاهکار مسئولین اردکانی این بار همان اشتباه در ابعاد بزرگ تر در یزد تکرار شد. چندین مجسمه از شخصیت های کارتونی غربی این بار برای پارک شادی خریداری شد تا شاید سوژه جدیدی برای بخش های طنز خبری بسازند.

 

 

مشکل از آن جا شروع شد که عده ای – بنا به هر دلیل- ادعا کردند مردم یزد افسرده اند. همین اظهارات آغاز دستپاچگی و بریز و بپاش برای هدیه «شادکامی» به شهروندان یزدی را «کلید» زد.

 

براستی خرید چندین مجسمه از شخصیت های کارتونی غرب با بودجه عمومی قرار است مشکلات و غم و اندوه مردم(به ادعای مسئولین) را از بین ببرد؟ بهتر نیست بودجه هایی که اینگونه هدر می رود در موارد بهتری به مصرف برسد؟ بهتر نیست از همین بودجه ها در مواردی استفاده شود که حداقل آسیب فرهنگی ایجاد نکنند؟

 

مثل باب احمق باشید!
کارتون «باب اسفنجی» که به لطف رسانه ملی اکنون به کارتونی محبوب در بین کودکان ایرانی تبدیل شده است واقعاً به دنبال چیست؟ در باب اسفنجی همه شخصیت‌ها به تنهایی زندگی می‌کنند (تزریق عقیده اومانیسم). اومانیسم یعنی خود محوری، انسان محوری. انسان مسئول همه چیز است و او در رأس محور قرار دارد (و تنها خواسته های خود رامحور خواسته های جهان قرار می دهد.

 

این دیدگاه به صورت کاملأ حرفه ای در این کارتون برای کودکان به تصویر کشیده می شود. خانه هایی که مجردی می باشند، در حالی که می توانند با خانواده هایشان زندگی کنند اما حاضر به انجام چنین کاری نیستند. چون در خانه والدین زندگی کردن به معنی تفاهم و وحدت و همکاری است اما این ویژگی های مذکوربا مکتب اومانیسم همخوانی ندارد. باب اسفنجی و پاتریک و اختاپوس هر سه دارای والدین هستند اما برای هدف های خاص خودشان (اومانیسم)، تنها زندگی می کنند.

 

 

از نمادهای فراماسونری و شیطان پرستی در این انیمیشن هم که بگذریم، در این انیمشین اوقات فراغت شخصیت‌های داستان با ویلون‌نوازی باب و استفاده اختاپوس از کلارینت سپری می‌شود و تمرکز بر نقاط ضعف دیگران و همچنین سر کار گذاشتن آنها از سوی باب به عنوان تفریح و سرگرمی، از دیگر موارد این انیمیشن است.

 

نکته دیگر القای فرهنگ مصرف گرائی در این انیمیشن است، به طوریکه همبرگر تنها غذای محبوب و مورد علاقه ساکنان دهکده است؛به طوری که همه شخصیت‌ها حاضرند برای خوردن آن جلوی رستوران صف بکشند.

 

در کارتون فقط یک فروشنده وجود دارد و بقیه خریدار (رابطه کشورهای کاپیتالیسم و امپریالیسم صنعتی و کشورهای وابسته و مصرفی) . صاحب کشور (آقای خرچنگ) کمترین بهره را در مقابل بیشترین ساعت های کاری به زیردستان خود می دهد و این ویژگی یک حکومت امپریالیسم مثل امریکاست. کشورهای امپریالسم و کاپیتالیسم (امریکا) هیچ گاه علم و تکنولوژی های خود (فرمول همبرگر مخصوص) را به دیگر کشورها (پلانگتون) نخواهند فروخت چون دلیل وابستگی جامعه جهانی (افراد بیکینی باتم) به امریکا (آقای خرچنگ) است. به این نظریه در جامعه شناسی توسعه "اصل وابستگی" می گویند. شما عمومأ یک فروشنده (آقای خرچنگ یا همان نماد امریکا) را در کارتون مشاهده می کنید که در شهر رستوران دارد و هیچ کس رقیب او نیست "اصل انحصارگری".

 

باب اسفنجی دقیقأ همان فردی است که آن ها می خواهند،چون کم ترین حقوق را می گیرد، آنقدر هم عقل دارد که همبرگر درست کند (ماشین ها را به کار بیندازد) و آنقدر عقل ندارد که بفهمد حقوق کمی دریافت می کند و اضافه کاری زیادی انجام می دهد.

 

به کودکان القا می کند که باب (زیر سلطه حکومت و سیستم و فاقد تفکر انتقادی) باشید و مثل اختاپوس (که از استعمارگری باخبر و دارای تفکر انتقادی است) نباشید.

 

غولِ سبزِ دوست داشتنی
«شرِک» غول سبزی است که به تنهایی زندگی می کند. انیمیشنی خوش ساخت و جذاب که از همان ابتدای ماجرا به تبلیغ روابط جنسی رو می آورد. فیونا شاهزاده‌ای زیباست که با غروب آفتاب به یک غول بدل می‌شود. در پایان فیلم اول، طلسم او با یک بوسه(؟!) شرک باطل می‌شود و او برای همیشه به شکل یک غول در می‌آید.


قسمت های بعدی به رابطه های زناشویی شرک و فیونا و البته خر و اژدهای(؟!) این انیمیشن می پردازد.

 

چه باید کرد؟
طبیعی است که وقتی چنین نمادهایی در برابر دیدگان کودکان معصوم قرار گیرد به نوعی تبلیغ برای این کارتون ها محسوب می شود. ذهن پرسشگر کودکان با دیدن این نمادها به دنبال ماجرا و منشا شخصیت های ورای آن می گردد. تکاپوی کودکان مسلماً به تماشای چنین آثاری و رفته رفته اعتیاد و تمایل فزاینده به کارتون ها و انیمیشن های غربی و در نتیجه گرایش به فرهنگ و سبک زندگی منحط غربی ختم خواهد شد.

 

اما آیا باید تمام نمادها و عروسک ها و اسباب بازی های رایج را از دسترس کودکان خارج کرد تا آن ها گرفتار دام غرب نشوند؟ مسلماً پاسخ منفی است. به جای این کار بهتر است الگوهای بومی و ایرانی که کم و بیش با فرهنگ اسلامی- ایرانی کشور هم انطباق دارند تبلیغ شود.

 

بهتر نبود به جای نمادهایی نظیر شرک و باب اسفنجی نمادها و شخصیت های کارتون های محبوب «کلاه قرمزی» و «شکرستان» استفاده شود؟


بهتر نیست مسئولین قبل از هر اقدامی (خصوصاً در مقوله حساسی چون فرهنگ) مشورتی هم با افراد متخصص داشته باشند؟




summary-address :
Your Rating
Average (1 Vote)
The average rating is 5.0 stars out of 5.