ID : 3545601

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق


چهل روز از درگذشت راوي شيرين سخن تاريخ، دكتر محمد ابراهيم باستاني پاريزي گذشت.

به گزارش یزد رسا به نقل از طنین خاتم؛

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

کتاب هایدكتر محمد ابراهيم باستاني پاريزي با لطافتی که دارند انسان را به اعماق تاریخ و گذشته این سرزمین می برند. بر خلاف اکثر کتاب‌های تاریخی‌ که نثری سرد و سنگین دارند، بیشتر نوشته‌های تاریخی باستانی پاریزی پر از داستان‌ها، ضرب‌المثل‌ها، حکایات و اشعاری است که خواننده را مجذوب خود می کنند و این هنر باستانی پاریزی است که انسان را با کتاب آشتی می دهد و با قلم سحرآمیز خود،‌ نوشته های خود را در ذهن آدمی حک می کند؛‌ کاری که از هر نویسنده ای بر نمی آید و بخصوص در دوران معاصر جای این گونه نویسندگان در عرصه ادبیات و تاریخ، خالی است.

ایشان به عنوان یک مورخ اندیشمند حق بزرگی بر گردن تاریخ ایران و جهان و بخصوص تاریخ یزد و کرمان دارند. در کتب مختلف خود از اولین کتابی که تحت عنوان "پیغمبر دزدان" در سال ۱۳۲۴ در کرمان چاپ شده تا کتاب های دیگر مثل کاسه کوزه تمدن و مقالاتی که در زمینه تمدن کاریزی و … به رشته تحریر درآورده حق یزد و کرمان را به خوبی ادا نموده است.

در نوشته های ایشان به کرات آمده که یزد و گستره جغرافیایی آن مهد تمدن بوده و کمتر تحولی در تاریخ ایران زمین به وجود آمده که یزد و یزدی ها در آن دخیل نبوده اند.

استاد علاقه وافری به دیار تاریخی هرات و مروست (شهرستان خاتم) داشت و اگر علاقه مند و پژوهشگری در این زمینه به ایشان مراجعه می کرد با روی باز از ایشان استقبال می کرد. وی شهرستان خاتم را مهد تمدن و از سکونتگاه های اولیه قوم آریایی می دانست. ایشان به صراحت عنوان می دارد که اسامی شهرهای هرات و مرو (مروست) و آبادی های غور و لاهور انسان را به اعماق تاریخ می برد و حکایت از تمدن گذشته این سرزمین دارد.

اینک که در آستانه چهلمین روز درگذشت این استاد فرهیخته و به قول خودش اولین ساکن کوی اساتید دانشگاه تهران (خیابان امیرآباد شمالی) قرار داریم، یاد و خاطر عزیزش را گرامی می داریم و با شعر زیر که از سروده های ایشان است نوشته خود را به پایان می برم:

باز شب آمد و شد اول بیداری ها   من و سودای دل و فکر گرفتاری ها
شب خیالات و همه روز، تکاپوی حیات   خسته شد جان و تنم زین همه تکراری ها
در میان دو عدم، این دو قدم راه چه بود؟   که کشیدیم درین مرحله بس خواری ها
دلخوشی‌ها چو سرابم سوی خود بُرد، ولیک   حیف از آن کوشش و طی کردن دشواری ها
نوجوانی بهوس رفت و از آن بر جا ماند   تنگی سینه و کم خوابی و بیماری ها
سرگذشتی گُنه آلود و، حیاتی مغشوش   خاطراتی سیه از ضبط خطا کاری ها
کور سوئی نزد آخر به حیات ابدی   شمع جانم، که فدا شد به وفاداری ها

 




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.