ID : 29102455
همرزمان شهید ابرکوهی عملیات آزاد سازی خرمشهر:

همه وزنه ها را یکجا بلند کرد/ زيبايي رژه گروهان، بسته به رژه احمد بود+ عکس


همرزم شهید گفت: احمد وزنه بردار حرفه اي نبود اما زور و بازوي خوبي داشت، هيچ کس به اندازه او نمي توانست وزنه سر دست ببرد، کسي را تحقير نمي کرد اما زير بار هم نمي رفت.

به گزارش یزدرسا به نقل از سرو ابرکوه، شهید احمد روحی پناه یکی از شهدای ابرکوهی است که در عملیات بیت المقدس و در روز سوم خردادماه در خرمشهر به شهادت رسید.

امروز که مصادف با سالروز شهادت این شهید بزرگوار است بهانه ای شد تا خاطراتی از همرزمانش را مرور کنیم.


کلاس آموزش اسلحه در شب به داوطلبان جبهه
محمدرضا بابایی در کتاب همگام با حماسه، ص 412 نوشت: تابستان 1359 با سه نفر از دوستان دبيرستاني، خليل رحيم پور، محمدحسن کمالي نيا و سيدحميد ميرعظيمي تصميم گرفتيم به پاسگاه ژاندارمري برويم و از فرمانده بخواهيم که به ما روش استفاده از اسلحه را آموزش دهد.

اتفاقا تصميم را اجرايي و شب هنگام هر 4 نفر با هم به در پاسگاه رفته و با ملاقات فرمانده درخواست خودمان را اعلام کرديم.

سرکار استوار که فرمانده پاسگاه بود، گفت: چرا شب آمديد؟ چرا بي موقع؟

در حين بحث و گفتگو با رئيس پاسگاه، شهيد احمد روحي پناه که به عنوان جوانمرد پس از پيروزي انقلاب به عضويت ژاندارمري در آمده بود، صداي ما را شنيد، جلو آمد و از ماجرا آگاه شد.

با توجه به اينکه ما را مي شناختند و مي دانستند که به جز آموزش نقشه ديگري در سر نداريم با ميانجي گري احمد، موافقت فرمانده را گرفتند که همان شب آموزش اسلحه را شروع کنند.

بلافاصله به احمد گفت: 4 نفر هستند برو 2 قبضه ژ3 بياور و دوتا دو تا باز و بسته کردن را به آن ها ياد بده.

شهيد احمد يک پتوي سياه، معروف به پتوي سرباز وسط سالن پهن کرد. 2 اسلحه هم آورد و به هر دو نفر از ما يک اسلحه داد. با همکاري ژاندارم، نحوه باز و بسته کردن تفنگ را همان شب به ما آموخت.

نزديکي هاي ساعت 12 شب بود که گفت: براي امشب بس است، به خانه برويد و ديگر براي آموزش شب ها به اين جا نياييد. بايد برنامه درستي براي آموزش ريخته شود.


همه وزنه ها را یکجا بلند کرد/ تواضعش شهرت عام و خاص شد
سروان محمدحسين اکرمي که در دوران سربازي شهيد با وی همراه بود در کتاب همگام با حماسه صفحه 792 گفت: در آبادان که بوديم سربازها به باشگاه ورزشي مي آمدند و ورزش مي کردند. بعضي از افراد علاقه به «هارتل زدن» داشتند و زور و بازوي خود را به رخ ديگران مي کشيدند.

يک روز بچه هاي شهرهاي مختلف حضور داشتند و هرکس وزنه اي را بلند مي کرد، نوبت به احمد که رسيد گفت: همه وزنه ها را به ميله بزنید تا بلند کنم. حدود 120 کيلو سنگ آنجا بود. همه را به ميله زديم و احمد سر دست برد که باعث رو کم کني و تعجب همه شد.

احمد وزنه بردار حرفه اي نبود اما زور و بازوي خوبي داشت، هيچ کس به اندازه او نمي توانست وزنه سر دست ببرد، کسي را تحقير نمي کرد اما زير بار هم نمي رفت.


زيبايي گروهان هنگام رژه، به رژه احمد بود که هميشه نفر اول سمت راست می ایستاد
و در پایان سبزعلي اکبري در همگام با حماسه صفحه 793 بیان کرد: سال 1360 در گزينش سپاه شرکت کرده و منتظر شروع آموزش بوديم. از ابرکوه 9 نفر پذيرفته شده بودند، روزي در نمازخانه سپاه آباده جمع شده بوديم تا با اتوبوس به شيراز برويم.

از شمال فارس افراد ديگري هم آمده بودند و خيلي شلوغ بود. در محوطه کنار سالن نمازخانه وسايل ورزشي وجود داشت و افراد به حسب علاقه ورزش مي کردند.

آقاي کنعاني مربي ورزش و فرد ورزيده اي بود. با افراد ديگر که در کنارش بودند وزنه برداري مي کردند. هرکس وزنه اي را بلند مي کرد و مورد تشويق ديگران قرار مي گرفت.

دوستان ابرقوئي هم به احمد گفتند تو هم يه کاري بکن و وزنه اي بزن. هر چند شهيد احمد ورزشکار حرفه اي نبود اما در عين تواضع، فردي ورزيده و کار کرده بود.

به درخواست افراد لبيک گفت و همه وزنه هايي که افراد قبلي زده بودند را به ميله هارتل وصل کرد و يک دستي بالا برد. همه با تعجب به او نگاه مي کردند.

پس از آن جریان سوار بر اتوبوس و به سمت شيراز حرکت کرديم. در پادگان آموزشي امام حسين(عليه السلام) زيبايي گروهان ما هنگام رژه، بسته به رژه احمد بود که هميشه نفر اول سمت راست بود.

احمد در عمليات آزادسازي خرمشهر به جمع افلاکيان پيوست.

انتهای پیام / ک




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.