ID : 20314942
مادر شهید یزدی مدافع حرم؛

وقتی جنازه فرزندم را دیدم قلبم آرام گرفت/برای جنگ در افغانستان 3برابر سوریه پول می دهند


مادر شهید گفت: سید مرتضی قبل از شهادت به یکی از دوستانش گفته بود من شهید می شوم و از زمانی که شایعه شهادت فرزندم در بین دوستان و اقوام پیچید خیلی بی تاب بودم موقع ای که جنازه پسرم را دیدم قلبم آرام گرفت و از اینکه مرتضی به آرزویش رسیده بود خوشحال شدم.

یزدرسا؛ 30ام فروردین ماه بود که خبر ورود پیکر شهید مدافع حرم «سید مرتضی حسینی» در رسانه های استان منتشر شد و الحق و الانصاف هم که مردم شهید پرور دارالعباده در مراسم تشییع پیکر مطهرش سنگ تمام گذاشتند

شهید سید مرتضی حسینی درروزعید قربان سال 1375 در شهرستان یزد متولد شد وی تحصیل را در سال اول راهنمایی رها کرده و پیشه گچ کاری را انتخاب و درآمد خوبی از این راه به دست می آورد

سید مرتضی که عاشق خاندان اهل بیت (ع) بوده و از زمان یورش وحشیانه تروریست های داعش به سوریه  شاهد حضور بسیاری از جوانان فامیل و علی الخصوص برادرش در تیپ فاطمیون برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) بود پس ازوفات پدر، تمام تلاش خود را برای حضور در جمع مدافعان حرم به کار بست اما با مخالفت خانواده و مخصوصا مادر روبرو شد چرا که او در غیاب برادرش عصای دست مادر بود

به هرتقدیر سید مرتضی که  کربلایی شده بود به هر طریق ممکن رضایت مادر را جلب کرده و برای دفاع از حریم زینبی رهسپار سوریه شد وسرانجام درشب 12فروردین ماه و در ایام ولادت مادرش فاطمه زهرا(س) شربت شهادت نوشید

یزدامروز؛ به پاس بزرگداشت این شهید والامقام به سراغ خانواده وی رفته و با مادر و برادررزمنده اش به گفتگو نشسته است

این گفتگوی خواندنی را از دست ندهید؛

لطفا در ابتدا خودتان را معرفی کنید؟

سیده صیام حسینی متولد سال 1345 و مادر شهید سید مرتضی حسینی هستم که نزدیک به 32 سال است در استان یزد زندگی می کنیم

 از ویژگی های بارز شهید بفرمائید؟

سید مرتضی بسیار دلسوز و مهربان بود و همیشه سعی می کرد با شوخ طبعی اعضای خانواده را شاد کند بسیار زحمتکش و علاقه مند به اهل بیت(ع) بود و به دستورات دینی متعهد بود

زمانی که سید مرتضی تصمیم گرفت برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) به سوریه برود واکنش شما چه بود؟

خب در ابتدا مخالفت کردم چرا که از یک طرف پدرش درمهرماه سال گذشته از دنیا رفته بود و من هنوز با مرگ پدر وی کنار نیامده بودم و از طرفی دیگر برادرش(سید ابراهیم) در سوریه بود و مرتضی حکم مرد خانه را برایم داشت وقتی سیدابراهیم برای شرکت در مراسم پدرش به یزد آمد سید مرتضی مرتبا ازبرادر ش ازاوضاع و احوال سوریه سوال می کرد.

پس از چهلم پدرش سید ابرهیم به سوریه بازگشت و این بار مرتضی  مصمم تر از قبل برای حضور در سوریه بود خیلی تلاش کرد که رضایت من را برای اعزام جلب کند اما رضایت ندادم

چندین بار پنهان از من برای اعزام اقدام کرده بود اما کارش درست نشده بود بالاخره یک روز آمد و گفت مادر به کارم گره افتاده و احساس می کنم تا تو راضی نباشی کارم درست نمی شود

گفتم رضایت نمی دهم و او گفت مادر می دانی چرا می خواهم به سوریه بروم؟ گفتم نه!

گفت مادر دوست داری دوباره ماجرای اسیری عمه ام زینب تکرار شود؟ نهایت این راه شهادت است حال بگو بدانم  به نظر تو در راه عمه ام بمیرم بهتر است یا اینکه تصادف کنم؟ به هر ترتیبی بود من را راضی کرد

از آن جا که باید برای شرکت در دوره آموزشی به اصفهان می رفت و از طرفی ما بدون کارت تردد حق خروج از استان را نداریم با او سوار اتو بوس شدم تا خودم همراهش باشم اما پلیس راه اردکان ما را به  دلیل نداشتن کارت تردد پیاده کرد

من که می دانستم سید مرتضی در این راه خیلی مصر است برایش اتومبیل شخصی گرفتم و اورا فرستادم

آخرین دفعه ای که با شهید خداحافظی کردید کی بود؟

روز یازدهم عید بود که به من زنگ زد و بهم گفت مادر خودم بهت زنگ زدم که نگران نشوی شاید دیگر نتونم بهت زنگ بزنم

زمانی که خبر شهادت فرزندتان به شما رسید چه احساسی داشتید ؟

سید مرتضی قبل از شهادت به یکی از دوستانش گفته بود من شهید می شوم و از زمانی که شایعه شهادت فرزندم در بین دوستان و اقوام پیچید خیلی بی تاب بودم  چون بسیار نگران این بودم که اسیر شود برای همین به سپاه رفتم و مدارکش رو نشان دادم و به من گفتند فعلا خبری از پسر شما نیست تا اینکه یک روز قبل از تشییع، مسئولین بنیاد شهید آمدند و به ما خبر دادند، موقع ای که جنازه پسرم را دیدم  قلبم آرام گرفت و از اینکه مرتضی به آرزویش رسیده بود خوشحال شدم

متاسفانه اخیرا برخی انسان های کج فهم دلیل حضور مدافعان حرم را انگیزه های مادی می دانند نظر شما چیست؟

اگر معیار پول باشد اولا جان شیرین یک انسان چقدر می ارزد؟ دوما کدام انسان عاقلی جان خودش را برای پولی به خطر می اندازد که خودش از آن بی بهره باشد ؟سوما کدام مادری حاضر است از فرزند ی که پاره تن و وجود اوست به خاطر پول بگذرد؟ چهارما اگر شیعیان افغانستان به خاطر پول و درآمد می جنگیدند به کشور خودشان می رفتند و آن جا می جنگیدند چرا که در آن جا چندین برایرمبلغی  را که ایران می دهد برای جنگیدن می دهند پس چرا این ها به افغانستان نمی روند؟

مگردرآمد ماهانه 2 میلیون تومانی ارزش گذشتن از جان شیرین را دارد؟ آیا یک فردی که درآمدی 3ونیم میلیونی داشته نیازمند این مبلغ بوده است؟ تازه میدانید یک فرد افغانی برای اینکه بتواند از یزد خارج بشود با چه مشکلاتی روبروست؟

من به همه کسانی که این حرف ها را می زنند می گویم خود شما حاضرید به خاطر پول جان خود را در دست بگیرید و به سوریه بروید و بجنگید؟

سخن پایانی؛

من فرزندم را برای دفاع از دین و حرم حضرت زینب(س) تقدیم کرده ام و امیدوارم فردای قیامت مورد شفاعت آن حضرت قرار گیرم




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.