چرا سلبریتیها اعتبار ندارند؟
به گزارش یزدرسا، سالها است که سلبریتیها (چهره هنری، ورزشی و یا پدیده جدید سلبریتیهای شبکههای اجتماعی) در فضای عمومی کشور خبرساز شده و جای اصلی را در بسیاری از رسانههای کشور اشغال کردهاند. این حضور گسترده سلبریتیها محدود به بحثهای فرهنگی و تفریحی نیست و از انتخاباتها گرفته تا مسائل اقتصادی را شامل میشود. کار به جایی رسیده است که برخی بر این باورند؛ این سلبریتیها هستند که تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور را رقم میزنند و جامعه چشم به دهان چهرههایی دوخته است که تا چند دهه پیش نقش مجلس گرمکنهای غیرجدی داشتند.
ریشه مرجع اجتماعی نشان دادن سلبریتیها با تاکید بر چهرههای سینمایی و ورزشهای اصلی (در ایران فوتبال) به نیمه نخست قرن بیستم در آمریکا باز میگردد. فراگیر شدن سینما باعث شد تا نظام حاکم به دنبال ایجاد تغییرات اساسی در فرهنگ آمریکایی باشد و برای رسیدن به این مقصد بستهای جامع شامل چهرههای سینمایی، رسانههای کنترل شده و هواداران به خط، را آماده کرد که هر یک کارویژه خاص خود را داشتند. چهرههای معروف سینمایی را به ازدواج هم در میآوردند، برای آنها خانهای قصرگونه میساختند که جلب توجه کند، رسانههایی که به زندگی خصوصی آنها مدام سرک میکشیدند و هوادارانی که برای گرفتن امضا سر و دست میشکستند. این گلادیاتورهای نرم عصر جدید در بزنگاهها به خدمت نظام حاکم در آمده و ایفای نقش میکردند. دیوارهای شهرها و صفحات اصلی رسانهها به تسخیر این چهرههای نوظهور درآمده بود.
در ایران، اما، سلبریتیها به داخل خدمت نکرده و نقشی مبهم ایفا میکنند. فارغ از اینکه نقشآفرینی اجتماعی آنها به نفع چه کسی است، باید ابتدا مشخص کرد که آیا واقعا کنشگرانی فعال در عرصه اجتماع هستند و یا بادکنکهایی که با تبلیغات رسانهها باد شدهاند. حمایت همهجانبه سلبریتیها در آمریکا از هیلاری کلینتون و در نهایت پیروزی ترامپ که منفور جامعه هنری و روشنفکری آمریکا بود تردیدها درباره میزان موثر بودن این طبقه در آمریکا را افزایش داده است. به زبان ساده، عصر سلبریتیها در مهد تولد آن هم به آخر عمر خود نزدیک شده است، چه برسد به کشورهایی با فرهنگ و تاریخ کهن مانند ایران که ظاهرا مرده به دنیا آمده است. اگر از دریچه نیازهای واقعی مردم و آنچه جامعه شبه روشنفکری به دنبال القا آن است به اتفاقات اجتماعی بنگریم بهتر میتوانیم پاسخی روشن به این سوال بدهیم که، آیا سلبریتیها واقعا مرجعیت اجتماعی دارند؟
بزرگترین کمپینی که در ایران با ظرفیت سلبریتیها توسط دولت یازدهم ساماندهی شد، کمپین نه به یارانه نقدی بود که مقام های دولت حسن روحانی به راه انداختند تا با انصراف مردم از دریافت یارانه نقدی بر این طرح مهر پایان نهند. انبوهی از چهرههای سینمایی، موسیقی و ورزشی به خط شده و هر یک در ذم یارانه نقدی فصلی پرداختند. عدهای آنرا گداپروری دانسته و عدهای سیاستی ضدتولید خطابش کردند. خلاصه اینکه یارانه نقدی ریشه همه مشکلات کشور معرفی شد. رفراندوم دولت که به صورت ثبتنام مجدد برای یارانه نقدی انجام شد، با رای بالای 95 درصدی مردم به تداوم پرداخت یارانه نقدی همراه بود و اکثریت مردم خواستار دریافت یارانه نقدی شدند، در حالیکه لشکر سلبریتیها با عینکهای دودی و لباسهای گرانقیمت از آنها خواسته بود طرفدار گداپروری نباشند! چرا؟
پاسخ به این سوال نیازمند توجه به جمیع جهات و انبوهی از متغیرها است. مردم به راحتی از خود میپرسند که اگر یارانه نقدی که باعث افزایش قدرت خانوارها شده به طوریکه هر خانواری این حقیقت را بیواسطه دیده است، بد است، چرا قبل از اجرای هدفمندی و در دولتهای قبلتر که یارانه به مصرف داده میشد مردم سهمی نمیبردند و فقط پرمصرفها و میلیاردرها بهرهمند میشدند؟ سلبریتیها برای این سوال پاسخی منطقی ندارند و تکرار اینکه گداپروری نکنید، کسی را تحت تاثیر قرار نداد. قرار دادن مردم بر سر دوراهی تحقیر ثبتنام مجدد برای دریافت یارانه نقدی با هوچیگری و سرزنش کردن مردم برای وادار کردن آنها به انصراف، جوانمردانه نبود، و البته سودی هم نداشت. هر چه باشد ثبتنام جلوی دوربینهای صدا و سیما انجام نشد و نوعی رایگیری مخفی اتفاق افتاد.
بی ام و سواران دشمن سمند!
علی کریمی بازیکن فوتبال سالهای نه چندان دور فوتبال ایران از چند روز پیش کمپین نخریدن خودرو از خودروسازان داخلی به راه انداخته و مردم را دعوت به نخریدن خودروی ایرانی کرده است. کریمی نخستین کسی نیست که علیه انحصار خودروسازان پرچم بلند میکند. بیش از 30 هزار ثبتنام خرید خودرو نشان داد که این سلبریتی هم مانند سلبریتیهای نه به یارانه نقدی شکست خورده است. شاید وی نیز مانند سلبریتیهای خانوادگی فعال در عرصه سیاست بعد از رای مردم در سال 88 به گزینهای که پسند سلبریتیها نبود با عصبانیت بگوید «عصبانی نیستم»، اما واقعیت این است که مردم میدانند چه چیزی به سودشان است و چه چیزی به سودشان نیست و تصور درستی از امکانات خود دارند. حتی اگر سلبریتیها عصبانی باشند!
مردم میدانند که نمیتوانند خودروهای غیرایرانی و یا همان وارداتی بخرند و کسی که ماشین میلیاردی سوار میشود نمیتواند بفهمد کسی که به دنبال خرید یک پراید، پژو 405، سمند و ... برای استفاده شخصی و مسافرکشی با هدف امرار معاش است در چه وضعیتی قرار دارد و نمیتواند به کمپینهای شیکی که سلبریتیها از سر شکمسیری طراحی میکنند، بپیوندد. سلبریتیها چرا کمپینی علیه بیعملی دولت در برابر بیکاری به راه نمیاندازند؟ تجربه نشان داده است که در کمپینهایی که با نیاز مردم همسو باشد، مردم از آنها تبعیت میکنند! به زبان خیلی سادهتر اینکه، حتی اگر سلبریتیها نبودند هم اتفاقی نمیافتاد و مردم خواستههای واقعی خود را تعقیب میکردند.
سلبریتیها تنها زمانی توانستهاند موفق باشند که نظری موافق اکثریت جامعه ارائه کردهاند و هرگز در به راه انداختن کمپینهای خودساخته موفق نبودهاند. عدم مماس بودن با متن جامعه از آنها موجوداتی متوهم و خودبزرگ بین ساخته است که به دنبال تقلیدهای تیپیکال از ظاهر جوامع غربی هستند. کمپین حمایت از سگ و گربه، و یا نه به یارانه نقدی برای مردمی که دههها شاهد حیف و میل منابع عمومی علیرغم نبود یارانه نقدی؛ و به اسم سرمایهگذاری و... بودهاند همواره ناموفق بوده است. مردم به کسانی که میخواهند یارانهها مختص عدهای با روش هرچه مصرف بیشتر یارانه بیشتر، نه میگویند. نخریدن خودروی ایرانی برای کسانی که قیمت یکی از خودروهای پارکینگ منزل دهها میلیاردی شان از درآمد چند خانوار در تمام عمر بیشتر است، همواره پاسخ قاطعانه و منفی مردم را به دنبال داشته است.
تسنیم