کدام هاشمی زنده است؟
به گزارش یزدرسا، محمد زعیمزاده در یادداشتی نوشت: سالهای اخیر پر بوده از رویشهای امیدوارکننده در عرصه مستندسازی سیاسی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، از یک طرف تکثر کار رسانههای معارض مانند «بیبیسی» در این عرصه، بعد انگیزشی لازم را ایجاد کرده است و از سوی دیگر ارزانتر بودن کار مستند نسبت به فیلم سینمایی سیاسی مزید بر علت شده است تا این حوزه پرمحصول شود. نگاهی به آثار چند سال اخیر نشان میدهد دو دسته مستند سیاسی تولید شده، وجه مشترک این دو دسته این است که به سراغ موضوعات داغ و احیانا مناقشهبرانگیز سیاسی با تم تاریخی رفتهاند، بخشهایی از زندگی و زیست سیاسی مرحومان مصدق، بازرگان، منتظری و هاشمیرفسنجانی از جمله این موضوعات است.
تفاوت عمده این دو دسته مستند اما به کیفیت پرداخت آنها به موضوع برمیگردد، یک دسته از مستندها پژوهش قوی و کتابخانهای داشتهاند و البته به این هم کفایت نکردهاند و سراغ افراد نزدیک و همفکر به سوژه مستند هم رفتهاند و از دل گفتوگو دوسویه و چالش با آنها بر غنای کار افزودهاند؛ مستندهایی مانند «راه طی شده آقای نخستوزیر» و «قائم مقام» بهرغم اشکالاتی که ممکن است داشته باشند در این دسته قرار میگیرند.
دسته دوم که عموما در آنها اسکلت کار بر تصاویر آرشیوی بناست، در آنها سعی میشود ابتدای کار چند نکته مثبت هم از سوژه مستند گفته شود اما از جایی به بعد رگبار نقد کم مایه روی سوژه مورد نظر گرفته میشود، یک متن نهچندان پیچیده بدون گره خاص و بدون نخ تسبیح معین و معمولا صدای استاد ناصر طهماسب روی این مستندها سوار میشود و خلاص! مستند «هاشمی زنده است» را میتوان جزء این دسته به حساب آورد. شخصا دوست ندارم خیلی درمورد فرم مستند صحبت کنم چون حیطه تخصصیام نیست اما بهعنوان یک مخاطب عام درمورد فرم باید بگویم نسبت به کارهای مشابه چند پی رادیان عقبتر است اما مساله این مستند فقط فرم نیست.
کارگردان سعیکرده در یک پرتره تقریبا یکساعتونیمه به همه ابعاد سیاسی مرحوم هاشمی سرک بکشد و نکتهای بگوید و این اولین و مهمترین و شاید فاحشترین اشتباه سازندگان مستند باشد، از همه چیز گفتن و از هیچ نگفتن بلیهای است که اینجا بر مستند عارض میشود، احتمالا سازندگان خواستهاند اقیانوسی داشته باشند به عمق یک بند انگشت، فارغ از اینکه چنین اقیانوسی اصلا به کار کسی میآید یا نه؟ باید گفت حتی همین هم در نیامده است.
هاشمی زنده است همانگونه که از اسمش پیداست و گویا از برخی تحلیلهای توئیتری نامش اخذ شده، میخواهد بگوید ایده هاشمی در فضای اجرایی کشور هم چنان جاری و ساری است و اگر اشکالی هم وجود دارد از این ایده است، این حرف و ایده ممکن است درست یا غلط باشد اما آنچه در مستند گفته میشود این نیست. مستندساز در بیان اینکه دقیقا کدام ایده هاشمی الان در کشور جاری است لکنت دارد، اگر میخواهد بگوید که هاشمی منظومه فکری داشته است که حالا تمام ابعاد آن در سیستم اجرایی کشور حاکم شده، اول باید به این سوال جواب بدهد که خودش بارها گفته منظومه فکری هاشمی در دورههای مختلف تغییر کرده و ایده مشخصی وجود نداشته، صریحا در مستند گفته میشود نگاه فرهنگی هاشمی تغییر کرده یا فکتهایی وجود دارد که نگاه هاشمی درمورد غرب و آمریکا هم تغییر کرده، پس کدام فکر و ایده ثابت هاشمی الان جاری است؟
مستند میتوانست با محدودکردن دامنه موضوع مثلا فقط به ایده هاشمی در اقتصاد بپردازد یا سیاست خارجی که احتمالا کار بهتر میشد، اما باز مشکل اصلی را حل نمیکرد. واقعا آیا میتوان گفت مرحوم هاشمی محکماتی در سیاست داشته است که نهتنها خودش تا آخر عمر به آنها پایبند بوده بلکه پس از مرگ هم دولت نزدیک به ایشان آن را دنبال میکند؟ بهزعم نگارنده اگر کسی نقطهنظرات جریانساز در سیاستورزی مرحوم هاشمی را با نگاه پژوهشی، نقطهیابی کند هیچ خط مستقیمی این نقاط را بههم وصل نمیکند.
کنش مرحوم هاشمی به عناصر اصلی سیاست در سالهای مختلف کاملا اقتضایی و به شرایط، ناظر به ماندن و اثربخشی در قدرت بوده و این مهمترین اصل در کنشگری سیاسی مرحوم هاشمی است. سیاستورزی که نقطه کانونیاش خود مرکز پنداری است و اصلی جز این ندارد، سیاستورزی که شاید در برخی جاها خط قرمز داشته باشد اما مهمترین اصلش بیاصلی است. مستند چیزی را ثابت فرض میکند و ایدهاش را روی آن میسازد که خودش بارها در ۱۰۰ دقیقه اشاره میکند ثابت نیست و اینگونه است که نه دال مرکزی دارد و نه نخ تسبیحی که بیننده پس از تماشای مستند در ذهنش تهنشین شود و این مهمترین ایراد است اما تنها ایراد نیست.
در سراسر مستند اگر منتظر اطلاعات تاریخی کمتر شنیده شدهای هستید، انتظار بیهودهای دارید، مستند روی پاشنه مشهورات سیاسی میچرخد و هیچ داده شگفتانگیزی ندارد. حتی برخی تحلیلهای غلط سیاسی هم در فیلم روایت میشود، روایتی که مستند هاشمی زنده است از پدید آمدن دوم خرداد 76 ارائه میدهد ناظر به دادههای واقعی سیاست نیست، مستندساز کاملا هاشمی را در جبهه ناطقنوری تصویر میکند و از اختلافاتی که هاشمی با جامعه روحانیت در انتخابات مجلس پنجم داشته، خواسته یا ناخواسته عبور میکند و برای پیوستن حزب کارگزاران که نزدیکترین حزب به هاشمی است به اردوگاه انتخاباتی خاتمی توضیحی ارائه نمیکند و نمیگوید این واکنش سیاسی با آن پیش فرض چگونه قابل جمع است، حتی توضیحی هم درباره نمازجمعه هفته قبل از انتخابات که در آن مرحوم هاشمی احتمال تقلب به نفع ناطقنوری را رد نمیکند، داده نمیشود.
مستند درباره دادگاه کرباسچی و موضع اصلاحطلبان در قبال آن یا حتی علل تورم 50 درصدی نه توضیح دقیق میدهد نه اطلاعات جامعی ارائه میکند، آیا افزایش واردات تنها دلیل تورم سنگین آن دوره بوده است؟ آیا اصلاحطلبان حمایتی از کرباسچی نکردهاند؟ از این دست اشتباهات تاریخی جزئی یا کلی در مستند شاید به اندازه انگشتان دو دست وجود داشته باشد و این باعث میشود کار به لحاظ استدلال خیلی پیشبرنده و اقناعکننده نباشد. درباره علل حمله برخی رسانههای اصلاحطلب به مستند هم میتوان دو فرضیه در نظر گرفت، بخشی از هجمهها احتمالا به این برمیگردد که حلقهای از نزدیکان تحمل نقد، حتی یک نقد معمولی و دمدستی و نهچندان حرفهای را هم ندارند و احتمال دوم هم این است که عدهای با توجه به کیفیت نقد بدشان نمیآید نقد مرحوم هاشمی در همین حد باقی بماند و حمله میکنند تا دیده شود.
انتهای پیام/