ID : 11855998
در قسمت اول سریال «در حاشیه» چه گذشت

کنایه مدیری به پزشک یزدی! /کدام پزشک به جای دریافت حق ویزیت هزینه درمان را هم تقبل می کرد؟


در قسمت اول سریال «در حاشیه» رسول نجفیان در نقش پزشکی ظاهر شد که نه تنها بیماران را ملزم به پرداخت ویزیت نکرده بود بلکه هزینه درمان بیماران نیازمند را هم پرداخت می کرد! شاید حتی خود مدیری هم برای فرار از منتقدین و رسانه های قارچ گونه شان چنین شخصیتی را در نقد اجتماعی خود گنجانده است. اما شاید بد نباشد بدانید دارالعباده حضور چنین پزشکی را تجربه کرده است.

به گزارش یزد رسا به نقل از عصر فرهنگ، شب گذشته اولین مجموعه از سریال پر حاشیه مهران مدیری با عنوان «در حاشیه» از شبکه سه سیما پخش شد.


در قسمت اول این سریال رسول نجفیان در نقش پزشکی ظاهر شد که نه تنها بیماران را ملزم به پرداخت ویزیت نکرده بود بلکه هزینه درمان بیماران نیازمند را هم پرداخت می کرد! شاید برای مخاطبین دیدن چنین اتفاقی خیلی باور پذیر نبوده باشد. شاید حتی خود مدیری هم برای فرار از منتقدین و رسانه های قارچ گونه شان چنین شخصیتی را در نقد اجتماعی خود گنجانده است. اما شاید بد نباشد بدانید دارالعباده حضور چنین پزشکی را تجربه کرده است.


شهید سیدرضا پاک‌نژاد نماینده مردم یزد در اولین دوره مجلس شورای اسلامی پزشکی بود که سال ها قبل کمک به فقرا و مستضعفین در کنار ده ها خصلت نیک اخلاقی دیگر وی را محبوب یزدی ها کرده بود.

 

زندگینامه شهید دكتر سید رضا پاك نژاد
  شهید دكتر سیدرضا پاك نژاد به تاریخ سوم آذر 1303 شمسی در شهرستان یزد متولد شد . پدر او سید ابوالقاسم پاك نژاد به امر كسب مشغول بود و شهید پس از طی دوران طفولیت به تحصیل پرداخت. تحصیلات ابتدائی و متوسطه را در دبستان ملی اسلام و دبیرستان ایرانشهر یزد گذراند . پس از اخذ دیپلم در سال 1321 به مكه معظمه مشرف گردید و چون در آن سال موضوع گردن زدن ابوطالب یزدی در مكه معظمه پیش آمد، مدت 31 روز با سایر همراهان در مكه بازداشت بود . طول سفر جمعاً 6 ماه و هفت روز بود كه در سال 1322 به ایران مراجعت نمود . در سال 1331 به دانشكد پزشكی دانشگاه تهران راه یافت و در بهمن 1336 رساله دكترای خود را تحت عنوان ( تمام برنامه های دانشكده پزشكی در اسلام ) با درجه ممتاز گذراند .


     شهید دكتر پاك نژاد ضمن تحصیل علم جدبد به آموختن عربی نیز همت گماشت و مقدمان را نزد حجت الاسلام عرب جم پرداخت . دكتر پاك نژاد در پزشكی و بررسی علوم و معارف اسلامی صدو ده جلد كتاب تألیف كرده اند كه مهمترین آنها ‹‹ اولین دانشگاه و آخرین پیامبر ›› است كه تا كنون 40 جلد آن به چاپ رسیده است .


     از تحریرات ایشان مقالاتی در روزنامه های آیین اسلام ـ طوفان یزد ـ ملك یزد ـ مكتب اسلام ـ صدای یزد انتشار یافته است . همچنین كتاب قهقرائی دو هزار سال بنام ‹‹ تقویم پاك ›› از جمله آثار این مرد بزرگ بشمار می رود و سخنرانیهای علمی و دینی متعددی در شهرهای مختلف داشته اند . قبل از انقلاب وی در سمتهای آموزگاری ، دبیری ، حسابداری ، و سرانجام طبابت و ریاست بیمارستان هراتی بزد و ریاست بیمارستان بیمه یزد ، خدمات خود را تحویل جامعه كرده است.


     سمتهای ایشان پس از پیروزی انقلاب عبارتند از : استادی دانشسرای یزد ـ كارمند نماینده بازرگانی ـ پزشك درمانگاه ـ رئیس بیمارستان امیرالمومنین ـ رئیس بهداری سازمان بیمه های اجتماعی ـ معاون درمانگاه ـ رئیس هیئت مدیره گروه فرهنگی علوی در یزد ـ رئیس هیئت مدیره صندوق جاوید ـ رئیس هیئت مدیره سازمان خیریه حضرت رضا ـ رئیس شورای صنایع ـ رئیس مركز پزشكی شماره 1 ـ و سپس نمایندگی مجلس شورای اسلامی از شهرستان یزد و در مجلس شورای اسلامی به عضویت كمیسیون برنامه و بودجه در آمد .


     شهید دكتر سید رضا پاك نژاد دو سفر به حج ، چهار سفر به عراق برای زیارت، سفری به سویس برای تحقیقات علمی و در ضمن سفرهای كوتاهی به پاریس ، لندن و برلین نیز داشته اند .

 


     شهید پاك نژاد از سجایای اخلاقی برجسته ای برخوردار بود . در عبادت ، پرهیزگار بزرگواری بود كه در سنگر مسجد همیشه در صف اول جماعت قرار داشت و در میدان مبارزات و خدمات اجتماعی همواره مشكلات مستضعفان فكر او را مشغول می كرد و خدمات پدرانه او به ایتام یزد،فوق العاده چشمگیر بود ، چنانكه فقدانش برای این یتیمان كاملاً محسوس است .آدمی بی آلایش بود و كم سخن می گفت و آنگاه كه لب می گشود مهر و سوزی در سخن داشت . كم می خوابید و بسیار مطالعه می نمود و در سر سفره فقط به یك نوع غذا بسنده می كرد .


     شهید پاك نژاد در تمام مدت مبارزات روحانیت با رژیم شاه ، علاوه بر خدمات اجتماعی در سنگر مبارزه ، به دفاع از اسلام پرداخت . از یك سو با سخنرانیهای ارشادی در دبیرستانها و مجامع مذهبی ، نسل جون درس خوانده را با مبانی و ارزشهای انسانی و انقلابی اسلام آشنا و از سوی دیگربا افشای رژیم ، ماهیت پلید و منافقانة او را رسوا می كرد و همین امر سبب وحشت ساواك شد ، بطوری كه دائماً مورد تهدید تلفنی ساواك قرار می گرفت و یك بار نیز به ساواك اصفهان فرستاده شد و پس از آزادی وادامه مبارزات افشاگرانه ، چند نوبت نیز به مرگ تهدید شد . تلاشهای او در راه احیای اسلام پس از انقلاب نیز بی وقفه و مستمر ادامه یافت تا اینكه در 7 تیر 1360 در جمع اعضای حزب ا.... به دیدار الله شتافت و در میان تشییع شكوهمند و دشمن شكن مردم یزد ، در این شهرستان به خاك سپرده شد .


سجایای اخلاقی شهید دکتر پاک نژاد

مرحوم سيدباقر باقي زاده، فردي بوده كه همچون بسياري از بيماران و مراجعان به مطب دكتر سيدرضا پاك نژاد، شيفته منش و شخصيت والاي آن بزرگوار شد و در زمره ارادتمندان ايشان درآمد. زنده ياد باقي زاده مدتي پيش از فوت در اين چند سطر ازسجاياي شهيد و خاطراتي كه از دكتر پاك نژاد در سينه دارد، گفته است.
دكتر سيدرضا پاك نژاد انساني جامع الاطراف بود. يعني اين شخص، نه تنها وظيفه رسيدگي به بيمار و شغل پزشكي خود را برعهده داشت، بلكه با درسهايي كه از مكتب اسلام گرفته بود و با توجه به آشنايي كاملي كه با سيره پيغمبر اكرم(ص) و اميرالمؤمنين(ع) و ائمه معصومين(ع) داشت، مي كوشيد تا سنت پيامبر وراه وروش معصومين را ادامه بدهد وپياده بكند.


ايشان تنها طبابت نمي كرد تا جسم افراد بيماررا درمان كند، بلكه به روح جامعه هم توجه داشت. سخنراني هاي زيادي براي جوانان مي كرد وهمه را با اسلام آشنا مي ساخت، در ضمن توجه زيادي هم به محرومان جامعه داشت.


يكي از دوستان تعريف مي كند كه زماني از شيراز به يزد مي آمد و حامل نامه اي از طرف آيت الله دستغيب بود براي آقاي دكتر پاك نژاد.


ايشان مي گويد كه هنگامي كه به يزد رسيديم، موقع اذان صبح بود. ما به سمت منزل دكتر به راه افتاديم ناگهان در ميان كوچه ها متوجه فردي شديم كه چيزي به همراه دارد و جلو بعضي از خانه ها مي رود وزنگ درآنهارا مي زند. بعد، به محض اينكه در باز مي شود، بسته اي را به افراد مي دهد و مي رود بعد متوجه شديم كه اين شخص دكترپاك نژاد است ووقتي سؤال كرديم، فهميديم كه موضوع از اين قرار است كه آن چيزي كه به در بعضي از خانه ها مي داده، كيف وكفش و لوازم التحرير بوده است و دكتر چون تعدادي از خانواده ها را كه دانش آموز دارند وبضاعت مالي براي خريد اين وسايل ندارند، شناسايي كرده و با تهيه كردن اين وسايل- بصورتي كه شناخته نشود- به درمنزل آنها مي رفته و اين وسايل را به آنها هديه مي داده است. بعدها دكتر از ما قول گرفت كه تا زماني كه زنده است، اين راز فاش نشود و مخفي بماند و مي گفت كه حالا كه شما از اين ماجرا باخبر شده ايد، بايد آن را سرپوشيده نگه داريد ونبايد كسي از اين ماجرا باخبرشود.


افرادي كه آن موقع، هم سن وسال من بودند، ازاطلاعات و بحث هاي ارزشمند دكتر پاك نژاد بهره زيادي مي بردند، و با سخنان ايشان كمبود و ضعف معنوي ايمانشان جبران مي شد.

 

يكي از ويژگي هاي جالب دكتر اين بود كه با همه افراد و اشخاص مي جوشيد و گرم مي گرفت و همه يزدي ها مي دانستند كه به محض اينكه صداي اذان مغرب مسجد حظيره برمي خيزد مطب دكتر تعطيل مي شود وهيچ گاه در اين هنگام به مطب نمي رفتند و دكتربعد از نماز سريع به مطب برمي گشت و به بيماران رسيدگي مي کرد.
درست به خاطردارم كه تقريباً 15 ساله بودم كه گوشه چشمم مشكلي پيدا كرد وباعث ناراحتي من شد و چون اذيت مي شدم، بعد از نمازدر صحن مسجد حظيره خدمت دكتر رسيدم و گفتم كه آقاي دكتر لطفاً چشم مرا ببينيد و بگوييد كه نياز است به مطب بيايم يا همين جا مرا ويزيت مي كنيد؟


دكترمرا ديد چشمم را معاينه كرد و نام دارويي را گفت تا از داروخانه بخرم كه هنوز هم نام دارو به خاطرم مانده، چون دكتر گفت يك شيشه آي باس بخر و چشمت را چندبار با آن شستشو بده. خلاصه من دارو را تهيه كردم و چند بار چشمانم را با آن شستم و خيلي زود خوب شدم وفرداي همان روز در صحن مسجد از دكتر به خاطر طبابتش تشكر كردم.


قضيه هزينه ويزيت براي دكتر اصلاً مطرح نبود. نه تنها مطرح نبود، بلكه به جز نسخه رايگان، مبالغي بخاطر كمك به بيماران و نيازمندان به آنها هديه مي كرد.


يادم مي آيد يك زمان كه كوچك بودم، به همراه پدرم خدمت آقاي دكتر رفتيم. آقاي دكتر بعد از ويزيت پدرم و بعداز نوشتن نسخه، دست ميان دخلش برد و سه تا اسكناس پنج توماني آن زمان را برداشت و به پدرم داد و گفت فردا از سه راه بازار، دو، سه تا جوجه خروس بخر و بپز و بعد از خوردن آنها حتماً كسالت شما برطرف مي شود، درضمن نسخه را هم از فلان داروخانه بگير. بعد از ديدن نسخه متوجه علامت خاصي روي آن شديم كه پيامي بود براي دكتر داروخانه. جهت تهيه داروي رايگان. البته نه اينكه پدرم آشنا بود، بلكه هركس كه اولين بار هم پيش دكتر مي آمد، ايشان همان گونه با او برخورد مي كردند، كلاً روحيه دكتراين طوري بود. اگر هم يك زمان پيش مي‌آمد كه شهيد پاك نژاد يك ساعت يا نيم ساعت مريض نداشت و مطبش خلوت بود، سريع قلم به دست مي گرفت و شروع مي كرد به نوشتن وثبت كردن نتيجه مطالعات و تحقيقاتش. نتيجه همين تحقيقات و مطالعات شد كتاب«اولين دانشگاه، آخرين پيامبر» كه 21جلد بود و اطلاعات بسيار مفيدي به انسان مي دهد وراه زندگي را هموار مي کند. بنده همه را به خواندن و مطالعه اين كتاب توصيه مي كنم.


من معتقدم فردي مانند دكتر پاك نژاد به غير از اين روش نبايد از دنيا مي رفت. براي مردان خدا مرگ در بستر بسياركم و ناگوار است وهمين شهادت شايسته ايشان بود.


متأسفانه من زمان وقوع و پيروزي انقلاب در يزد نبودم و در همين دو سه سالي كه از آن بزرگوار فاصله داشتم، از خبرهاي خوشي كه آن دوران به ايشان مي رسيد، دور بودم. البته اطلاع دارم كه اگر كسي از ياران يا دوستان گرفتار ساواك مي شد، دكترپاك نژاد به همراهي و هم فكري شهيد محراب صدوقي، سريعاً اقدام مي کردند و آنها را نجات مي دادند.


دكترپاك نژاد داراي شخصيت بسياربالايي بودند وبا نفوذي كه داشتند،باعث رهايي و آزادي خيلي از جوانان وافراد دربند ساواك مي شدند و دركل نقش بسيار سازنده اي و ارزنده اي در انقلاب داشتند. روحشان شاد وراهشان پررهرو باد.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 46
انتهای پیام/ع




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.