«مِرزا حسینِ احمد آبادی» خطاب به رئیس جمهور!
به گزارش یزد آوا؛ شاعر این ابیات که به تازگی در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی انتشار یافته نامشخص است ...
بند اول
بنده یَه* تا کاسبکارِ عادّی ام
مِرزا حسینِ احمد آبادی ام
زنگ زدم از تیلیفونِ راهِ دور
خدمت آقای رییسِ جمهور
عرض ارادت دارِمُ و چند کلوم*
حرفای پارسالیِ نیمه تموم
گفته بودَم دوباره بر مِگردَم
آشیخ حسن! دورِ سرِت بِگردَم،
یَه سال گذشت و گَف* و کار هنوز هَه!*
گیرونی* و زور و فشار هنوز هَه!
نازِ قَدت! قیمتا رفته بالا
وِلِش کنی، مِرَه* تا حق تعالی
با گیرونی پا نَلِّه* روی حلقون
(شیبِ ملایمِ تو توی حلقون!...)
سه سال دِیَه ام* مِگذره و... بِگذَرِم
ما خُو* هنوز خیلی ارادت دارِم...
خب، دِیَه* اصلِ حالِدون چطوره؟
چاق و خَشِد؟* اَحوالِدون چطوره؟
نبینم این که دلتون شِکِسَّه
اشک گوشُکای چَشِتون نِشِسَّه...
تحریم و مَحریم و اینا تموم شد؟
یا این که وقتتون فقط حروم شد
هیچ کاری پیش بُرده جنابِ ظریف
با اون خانم جُونِ همه فن حریف؟!
اُمید به رفعِ غصّه دارِم همه؟
یا که خلاصه سرِ کارِم همه؟
ما خُو یَه چند ساله زمینگیر شدِم
چه کار کنِم؟ زمونه هَه! پیر شدِم
اَلآنَه هم با حاج خانم نِشِسِّم*
اَگر بیدونی که چه حالی هَسِّم!*
بی خبرِ دنیا تو کنجِ خونه
پوست مُکُنِم اَنارِ دونه دونه!
دیشُو* خانم سنگ تموم هِشته بود
جادون خالی شُولی پَرُک* پخته بود
نِشِسَّه بودِم* سرِ شُولی خورون
که مَمَلُک* دُوید اومد تو اِیوون
گفت که تو مجلس خَبَرایی شده
(این مجلسَم عجب بلایی شده!...)
گفت که مُخوان سیر و گازِت* بِذارن
سیر تا پیاز گفت که چه فکری دارن
خلاصه حرص کِردِم و گفتِم: عَیال!
چایی نبات بیار که رفتِم از حال
شولی و سِرکه خورده بودِم آشیخ!
نبات نبود؛ جا مُرده بودِم آشیخ
(اینم بگم یزدیِ با اَصالت
با چای نبات مِرَه تا بی نهایت!..)
بند دوم
ما خُو خدا می دونه آشیخ حسن
اِقّه* گرفتارِم... وِلِش کن اَصَن*،
یَک کلمه بگَم: کسی یارُم نیست
تو خونه هم عَیال، غمخوارُم نیست
قسطای چند تا بانک شده پس و پیش
عَیال مُخوان بِرَن جزیرۀ کیش!
غصّه و غم رسیده تا به اینجام
اوشون مُخوان بِرَن:«بفرمایید شام...»
خلاصه این که کار و گَف زیاده...
سلام دارِم خدمت خانواده
پُرگفی* کِردِم و شما ببخشِد
مُخلِصِدونِم بَه خدا ببخشِد!
بعدِ خدا اُمیدِ ما شُمائِد*
آشیخ حسن! راستی اَلان کُجائِد؟!
Related Assets:
گفتگو
| |
| |
| |
| |
|