ID : 7924862
اندر حکایت موضع‌گیری‌های رسانه‌های غوغاسالار علیه منتخب مردم؛

داستان من و سید محمود و تیمور


در جمع دوستان نشسته بودیم و از هر دری سخن می گفتیم. یکی از دوستان که به قول خودش روزش را با وبگردی شب می کند، مطلب پر نیش و کنایه یکی از سایتهای محلی درباره محمدصالح جوکار- نماینده‌مون در مجلس- را آورده بود و بر اساس توهمات اون سایت، این بنده خدا رو زیر سول می برد و ...

یزد آوا، در جمع دوستان نشسته بودیم و از هر دری سخن می گفتیم. یکی از دوستان که به قول خودش روزش را با وبگردی شب می کند، مطلب پر نیش و کنایه یکی از سایتهای محلی درباره محمدصالح جوکار- نماینده‌مون در مجلس- را آورده بود و بر اساس توهمات اون سایت، این بنده خدا رو زیر سول می برد و ... .

می گفت نوشته جوکار تاثیرگذارترین چهره سیاسی هفته گذشته یزد شده.

گفتم: خب! این که بد نیست؛ تازه خیلی هم خوبه و نشون می ده که این بنده خدا خیلی فعاله. یعنی اگه می شد بی تاثیرترین چهره استان، راضی می شدی؟!

خندید و گفت: نه! منظورم اینه که چرا جوکار باید از همه تاثیرگذار باشه؟

گفتم: خودت هم نمیدونی چی میگی رفیق! شیپور رو برداشتی و داری از سر گشادش می زنی! خب برو ببین چرا دیگران اینقدر تاثیرگذار نیستند!

گفت: داری توهین می‌کنی؟

گفتم: نه رفیق! ببین. هر سایت و رسانه ای این همه زحمت می کشه تا به هدفی برسه. بعضی از این سایت ها که شما هرازگاه مطالبشون رو برای ما نقل می‌کنی، با پشتوانه برخی اشخاص سیاسی نه چندان خوش سابقه و کمک های فنی و مالی برخی شرکت های اقتصادی فعالیت می‌کنند؛ شرکت‌هایی که با پول مردم درست شدند تا به کارهای  مخابراتی و فعالیت‌های سالم اقتصادی بپردازند و به رونق اقصادی استان کمک کنند نه این که برند تو خط تخریب چهره‌های خدوم و امتحان داده.

گفت: از کجا این ادعا رو می گی؟

گفتم: مشکل شما همینه که از پشت پرده ها خبر نداری و چون خودت آدم سالمی هستی، فکر می‌کنی این ها هم مثل خودت بی شیله و پیله هستند به همین دلیل زود فکر و ذهنت رو دست این ها میدی. این رو از من بشنو رفیق که هیچ کس با صرف سایت خوندن و القاءات این و اون رو بازگوکردن، عقل کل نمیشه.

رفیقم که از این لحن من کمی جا خورده بود گفت: ممنون که من رو آدم بی شیله و پیله می دونی. ولی اینجوری که تو میگی ساده نیستم. 

گفتم: ببین! همین سایتی که میگی، با نیش و کنایه گفته که چرا جوکار استیضاح وزیر سابق علوم رو امضا کرده! گفته چرا مانع برگزاری همایش دوچرخه سواری دختران شده! گفته... .

گفت: خب دیگه همین! واقعا باید نماینده ما اینقدر جناحی باشه؟ به جای این که فکر شهرمون باشه رفته دنبال استیضاح وزیر و مخالفت با دوچرخه سورای بانوان و این چیزها. بابا باید بره دنبال کار اساسی. این تنگ نظری ها چه فایده ای داره؟!

بحث که به این جا رسید، سید محمود که چند دقیقه قبل به جمع ما پیوسته بود، رشته کلام رو به دست گرفت و به اون دوستمون گفت: آقاتیمور! از قضا کارهایی که جوکار میکنه اساسیه و به همین خاطر بعضی ها اینقدر بهش سنگ می زنند.

تیمور گفت: اگه کسی کارش درست باشه، بهش سنگ نمی زنند.

سیدمحمود لبخندی زد و گفت: همیشه اینجور نیست. تو اگه یک گوشه بشینی کسی بهت کاری نداره؛ ولی اگه بری تو شهر و بخوای مثلا جلوی یک خلافکار رو بگیری احتمال بیشتری داره که برات مشکل درست بشه.

پریدم وسط حرف های سید و گفتم: یادم می آد یه نویسنده بزرگی گمونم شهید مطهری تو کتابش نوشته بود از کودکی باخودم می گفتم چرا قطار تا وقتی ایستاده است کسی بهش سنگ نمی زنه اما وقتی به راه می افته سنگباران می شه! وقتی بزرگ شدم دیدم این‏ قانون کلی زندگی ما است که هر کسی و هر چیزی تا وقتی ساکن‏ باشه مورد احترامه. اما همین‌که به راه افتاد و یک قدم برداشت ،‏ سنگ است که به طرفش پرتاب می‏شه!

به نظرم جوکار هم مثل این قطار در حال حرکته. چون خیلی تلاش و فعالیت داره و مانع برخی خودکامگی‌ها و سوءاستفاده شده و میشه، بعضی ها می خوان هرجور شده اون رو بکوبند تا در دوره های بعدی بتونند بر اسب مراد خودشون سوار بشن.

سید محمود هم که از این مثال من خوشش اومده بود گفت: ببین آقاتیمور! مرتضی درست می‌گه. بعضی چیزها نیاز به اثبات و استدلال نداره. فقط کافیه بدون حب و بغض و بدون تاثیرپذیری از القاءات بعضی سیاست بازا ، به دل و وجدان خودت مراجعه کنی تا بفهمی حق با کیه. مثلا مخالفت جوکار با دوچرخه سواری دخترا کار درستیه. ولی بعضی ها با شانتاژ و سفسطه می خوان این کار او رو بد جلوه بدن! خدا وکیلی تو شهر ما پسرهاش چقدر دوچرخه سوار می شن که حالا بعضی ها سنگ دوچرخه سواری دخترا رو به سینه می زنند؟! یعنی واقعا دلشون به حال دوچرخه سواری دخترا می سوزه؟ آقا تیمور! خودت خواهر داری و خیلی هم روش حساسی. درسته؟

تیمور گفت: درسته. مگه میشه کسی رو آبجیش تعصب نداشته باشه.

سید گفت: خدا خیرت بده. واقعا تو حاضری تو این اوضاعی که هنوز خیلی از کار های اصلی برای زنان و دختران رو زمین مونده، خواهرت رو به بهانه ورزش و همایش و این چیزها  تشویق کنن بره دوچرخه سواری؟!

تیمور که معلوم بود رگ غیرتش به جوش اومده، گفت: معلومه که نه! ولی شما هم مثل جوکار از کاه کوه می سازیدها!  اون دوچرخه سواری فقط تو محیط دانشگاه بوده که لغو شد!
من گفتم: من هم می دونم. ولی عزیز من! خرابی ها کم کم شروع می شه. خشت اول گر نهد معمار کج/ تا ثریا می رود دیوار کج. فکر نمی کنی این کارها -ولو ناخواسته- می تونه مقدمه فجایع بزرگ تری باشه؟

تیمور تو فکر فرو رفته بود.

سید گفت: ببین تیمور جان! به جای ظواهر کمی باید به سوابق و اعماق هم نگاه کرد. جوکار یه بچه مسلمون امتحان داده هست. اون زمونی که برخی از این آقایون از فاصله پونصدکیلومتری جبهه هم رد نمی شدند، داشته با جونش از دین و ناموس همشهریاش دفاع می کرده و شهادت جوون های مردم رو به چشم خودش دیده، به همین خاطر حالا نمی تونه ببینه بعضی جوگیرشده ها با شعارهای دهن پرکن ، ولو ناخواسته و از سر غفلت، راه رو برای فسادهای بعدی باز کنند. این رو هم بدون که اگه فردا روزی دشمن اجنبی ناموس من و تو رو تهدید کنه همین بچه بسیجی های مثل جوکار هستند که سینه سپر می کنند و احتمالا این اقایون مدعی میرن گوشه کنار یا میرن خارج صفاسیتی!

تیمور چیز خاصی نگفت؛ ولی معلوم بود با حرف های من و سید، نظرش کمی عوض شده.

قرار شد دفعه های بعدی بیش تر درباره این مسائل باهم صحبت کنیم. به قول تیمور به وقت گذاشتنش می ارزه.

 




Your Rating
Average (2 Votes)
The average rating is 4.0 stars out of 5.