دردنامه فعالیت خبری در یزد/ بایکوت، تهدید و ارعاب تنها ثمره فعالیت فعالین رسانهای است
یزد آوا؛ روحانی که بر سر کار آمد میگفتیم اگر چه ید بیضا و عصای موسی ندارد ولی کلیدش حلال مشکلات است. خود روحانی گفته بود ممنوع القلمها را سریع القلم می کند، نمیدانستیم بیاید، قلمها را هم باید غلاف کنیم!
تدبیری برای تدلیس
به محض اینکه «علی جنتی» بر مسند وزارت ارشاد تکیه زد، تمام مجوز سایتها وپایگاههای خبری تحلیلی را لغو کرد و قرار شد پایگاههای خبری برای اخذ مجدد مجوز دوباره اقدام کنند.
حتی خبرگزاری مثل خبرگزاری «دانا» فیلتر شد تا بقیه حساب کار دستشان بیاید و حواسشان را جمع کنند که مبادا ممنوع القلم شوند! البته موضوع به همین جا هم ختم نشد و دانا را دانسته مجبور کردند تا نام خود را هم به «راه دانا» تغییر دهند.
اخذ مجوز هم خود داستانی شنیدنی دارد. بی خود نیست که تا کنون فقط سه سایت خبری در یزد موفق به اخذ مجوز شده اند. یکی پایگاه خبری که به طرز کاملاً اتفاقی متعلق به «داود پاک طینت» مدیر کل روابط عمومی یزد بود، یکی سایت افراطیون و دیگری هم سایت یزدآوا که مسئولین محترم به هیچ طریقی نتوانستند سنگی در مسیرشان بیاندازند.
با ساختار جدید بسیاری از مشکلات به خودی خود حل می شود. سنگ داشتن مدرک دانشگاهی و کارت پایان خدمت(؟!) به صورت همزمان به خودی خود بسیاری از جوانان مستعد را از گردونه حذف می کند.
طبق قوانین لابد اگر کسی سواد دانشگاهی نداشته باشد حق ارائه تحلیل و مطالبه حقوق از دست رفته خود را ندارد، اصلاً چرا باید یک مشت «لبو فروش» و «راننده تاکسی» بیسواد بتوانند انتقاد کنند؟
این کار، کمکی است برای مدیرانی که از عهده وظایف خود برنمیآیند تا مبادا خاطرشان مکدر شود. برای مثال اگر کارگر یا انجمن سایتی داشته باشند و مدام اخبار اخراج کارگران، ظلم به آنها، عقب افتادن حقوق و .. منتشر کنند دیگر چطور توانی برای مسئول مربوطه باقی میماند تا کنفرانس و همایش برگزار کند و از موفقیتهای خود بگوید؟
چه بهتر که کسانی که خودشان درد دارند و درد را با پوست و استخوان خود چشیدهاند، راهی برای فریاد صدای خود نداشته باشند، و چه بهانهای بهتر از مدرک تحصیلی؟ بعد هم کنفرانس برگزار میشود که وا اسفا ما چقدر مدرک گرا شدهایم!
سنگ دوم یعنی کارت پایان خدمت هم کمک بزرگی برای بستن دهان منتقدین است. شرط کارت پایان خدمت یعنی اگر کسی نتواند رژه برود لابد صلاحیت داشتن سایت هم ندارد. به همین راحتی میتوان بخش عمدهای از جامعه، مثلاً دانشجویان را حذف کرد. دانشجویانی که رهبر انقلاب این چنین توصیفشان میکند:
«شما دانشجوها - چه دختر و چه پسر - و حتى دانش آموزهاى مدارس، روى اين ريزترين پدیدههای سياسى دنيا فكر كنيد و تحليل بدهيد. فرض كنيم تحليل هم بدهيد كه خلاف واقع باشد؛ باشد. خدا لعنت كند آن دستهایی كه تلاش کردهاند و میکنند كه قشر جوان ما و دانشگاه ما را غیرسیاسی كنند.»
مقایسه کنید تفکرات رهبری را با تفکرات بسته عدهای که تمام تلاششان را میکنند تا تحلیل را از جوانان ما – به هر طریق ممکن- بگیرند.
و یا در جای دیگری میفرمایند: «كشورى كه جوانهایش اصلاً در باغ مسايل سياسى نيستند، مسايل و جریانهای سياسى دنيا را نمیفهمند و تحليل درست ندارند، مگر چنين كشورى میتواند بر دوش مردم حكومت و حركت و مبارزه و جهاد بكند؟! بله، حكومت ديكتاتورى باشد، میشود.»
مدیر کل رابطه مداری
گه گدار مدیرکل محترم «روابط عمومی» استانداری یزد که بهحق باید وی را مدیرکل «رابطه مداری» خواند، همایشی(بخوانید دور همی دوستانه) ترتیب میدهد و تقدیری هم از رسانههای همسو میکند. کافی است نگاهی به مسئولین روابط عمومی و سردبیرهای تقدیر شونده بیاندازید و ببینید چقدر اتفاقی خط و خطوطشان همسو با جناب مدیرکل است!
مثل اینکه من و شما با دست راست هدیهای به دست چپ خود بدهیم. همانهایی که در گردش نوروزی معاونین استاندار وی را همراهی میکنند اکنون از طرف استانداری تقدیر میشوند. همانهایی که در ایام عید از دستان باکفایت مدیرکل کارت هدیه 100 هزار تومانی دریافت کردهاند اکنون تقدیر هم میشوند.
جدیداً به همین بلندگوها به پاس خوشخدمتی یارانه تعلق میگیرد، چه یارانهای!
جالبتر اینکه تمام کسانی که به نوعی از آنها تقدیر میشود علاوه بر همسو بودن از لحاظ سیاسی یک ویژگی دیگر هم دارند، به هیچ وجه انتقاد نمیکنند. فقط و فقط تعریف و تمجید! اگر در این میان اشکالی پیش بیاید که کتمانش امکانپذیر نباشد به یک شیوه نخنما متوسل میشوند:«تقصیر احمدینژاد است»
کاش تقدیری هم میشد از خبرنگارانی که درد مردم دارند. کاش تقدیری هم میشد از خبرنگارانی که در جمع عمومی به خاطر پیگیری مطالبات مردمی تهدید شدهاند.
کاش تقدیری هم میشد از خبرنگارانی که از مدیران ارشد پاسخ میشنوند که:«بعداً در پیچوخم ادارات به مشکل میخوری»
کاش تقدیری هم میشد از خبرنگارانی که به جای جواب از جناب مسئول میشنوند:«ناراحتی برو شکایت کن»
کاش تقدیری هم میشد از خبرنگارانی که درد مردم دارند ولی صدایشان به جایی نمیرسد.
کاش تقدیری هم میشد از خبرنگارانی که مسیرشان برای ورود به جلسات مردمی بسته شد ....
کاش تقدیری هم میشد از خبرنگارانی که چون مجیزگویی نمیدانند بایکوت میشوند و از حضور در نشستهای خبری و مراسمات بیخبر میمانند... .
حاشا كه بچه بسيجی ميدان را خالی كند
نه حسرت هدیه دست راست به دست چپ را میخوریم...
نه از برچسبهای «سایتهای بی مجوز» ناراحتیم..
اصلاً 10 میلیون هم نوش جانشان! یارانه هم که نگیرند مگر از ادارات و سازمانهای دولتی کم تبلیغ در سایتهایشان میگذارند؟!
این ها هر چند دردناک است اما چندان مهم نیست. مهم آن است که در همین راستا شایعاتی شنیده میشود. شایعاتی مبنی بر اینکه قرار است تمام سایتهای «بدون مجوز» در آستانه انتخابات مجلس مسدود شوند تا ابداً صدای نمایندگان مردم به مردم نرسد. تا فضا برای جولان سایتهای جیره خوار باز شود. تا خود گوید و خود خندد... .
آقایان تقریباً اطمینان دارم که این پندها تاثیری در عزم راسختان ندارد ولی من باب اتمام حجت لازم است یک بار دیگر این فرمایش رهبر انقلاب را بازخوانی کرد:« واقعاً باید قدر جوانان مؤمن و انقلابی را همه بدانند، همه؛ این جوانان مؤمن و انقلابی اندکه روز خطر سینه سپر میکنند، هشت سال جنگ تحمیلی میروند توی میدان؛ اینها هستند. افرادی که نسبت به این جوانها با چشم بدبینی نگاه میکنند یا مردم را بدبین میکنند، خدمت نمیکنند به کشور؛ به استقلال کشور، به پیشرفت کشور، به انقلاب اسلامی خدمت نمیکنند. این جوانها را باید حفظ کرد، باید از اینها قدردانی کرد، امروز هم بحمدالله کم نیستند و زیادند. [نباید] با عناوین گوناگونی بخواهیم این جوانهای مؤمن را طَرد کنیم و منزوی کنیم؛ که البته منزوی هم نمیشوند؛ آن جوانهای مؤمنِ پرانگیزه، با این حرفها منزوی نمیشوند اینها؛ لکن خب، ما باید قدر اینها را بدانیم.»
جناب پاک طینت! جناب غیاثی! ما به این روند ظالمانه اخذ مجوز، به این قوانین دست و پاگیر، به بایکوتها، به این یارانهها و تبلیغات اعتراض داریم ولی حاشا كه بچه بسيجي ميدان را خالي كند.
راست می گفت سید مرتضی : «در این مملکت همه آزادند غیر از حزب اللهی ها !» آقایان ما به این محدودیت ها عادت داریم.
آقایان همانطور که رئیس جمهور فرمودند: با زور و شلاق نمیتوان مردم را به بهشت برد، ایضا با زور و شلاق نمیتوان دهان منتقدین را بست!
اگر سایت ها فیلتر شوند و قلم ها بشکنند باز هم دست از روشنگری بر نمیداریم چرا که به لطف «رئیس جمهور مودب و باهوش» یاد گرفتهایم بزدل نباشیم و نلرزیم.
لازم باشد در ایستگاههای اتوبوس، در مساجد و حسینیهها و در صف سبد کالا با مردم سخن میگوئیم. اصلا استاندار تجمع دوست مجوز بدهد جلوی استانداری تجمع میکنیم و روشنگری میکنیم.
چه ایرادی دارد؟ کرسیهای آزاد اندیشی که در دانشگاه یزد تعطیل شد را به مقابل استانداری منتقل میکنیم.
اما سخن پایانی؛ سخنی با افسران جوان، سخنی با جناح فرهنگی مومن
هر زمان که از تبعیض ها، از ویژه خواریها، از این تنگ نظریها، از ظلم های زورمدارانِ زر محور نا امید شدید این جمله مقام معظم رهبری را به یاد بیاورید:
« نکته مهمترِ حرف من در باب فرهنگ خطاب به جوانان مومن و انقلابی است که بصورت خود جوش و با اراده و ابتکار در سراسر کشور به فعالیتهای فرهنگی مشغولند و کارهای بسیار خوبی انجام داده اند.عزیزان من کار را هر چه جدی تر ادامه دهید چراکه فعالیتهای فرهنگی شما از اول انقلاب، نقش مهمی در ایستادگی و پیشرفت کشور ایفا کرده است.»
ادامه دارد...
گفتگو
| |
| |
| |
| |
|