گرامیداشت سی و هشتمین سالگرد وفات موسس کتابخانه وزیری
به گزارش یزد آوا، طبق سنوات هر ساله در آغازین روزهای اردیبهشت مراسم یادبود ادیب فرهیخته حجت لااسلام حاج سید علی محمد وزیر موسس کتابخانه وزیری و بنیان گذار مدارس جامعه تعلیمات اسلامی در یزد برگزار می شود.
مراسم یادبود آن مرحوم فرزانه به قرار اطلاعیه زیر است:
زندگینامه:
حجه الاسلام حاج سید علی محمد وزیری، موسس کتابخانه وزیری یزد، بانی و همتگر مرمت مسجد جامع کبیر یزد، بانی جامعه تعلیمات اسلامی یزد، خطیب و واعظ توانمند یزدی؛ کتابی که در دست ایشان است معادن الحکمه فی مکاتیب الائمه می باشد که این کتاب را خود ایشان چاپ کرده و برایش زحمت کشیده بودند و روی جلدش نوشته شده کتابخانه وزیری یزد.
حجه الاسلام و المسلمین، حاج سید علی محمد وزیری، یکی از افراد سرشناس خاندان بزرگ موسوی عریضی یزدی است. نیای بزرگ ایشان در محله مجاور مسجد جامع کبیر یزد ساکن و احفاد و اعقابشان از سال های دور در همان محل، سکونت داشتند. آب انبار وزیر از مستحدثات وزیر بزرگ، نیای ایشان است که در همان محله واقع و منزل مسکونی مرحوم وزیری نیز در مجاورت این آب انبار واقع است. منزلی که مسقط الراس و مکان ارتحال آن بزرگوار بود.
پدر ایشان «آ میر سید مهدی وزیری» از احفاد «آیت الله میرزا علی نقی وقت و ساعتی» از مراجع قرن سیزدم و مادرشان بی بی سکینه، از نواده های «آقا میر سید ریاض الدین» از عرفای همان قرن بودند و این شخصیت عزیز، یعنی وزیری، در حالی دیده به جهان گشود که خانواده او در سوگ از دست دادن چند فرزند خردسال ذکور به سر می بردند.
مادر مادرشان، بی بی عابده، از نژاد گرجی و زن هنرمند مشهوری بود که در زمینه کار های دستی و کمک های پزشکی و خدمت به اطرافیان، شهره بود و در امر آموزش و پرورش و ارشاد به ویژه درمان مردم سعی بلیغ می داشت و این هنر مردمی را به دخترش بی بی زهرا، خاله مرحوم حجه الاسلام وزیری، به ارث گذاشت که سالیان دراز مورد مراجعه متقاضیان و شیفتگان این هنر بود.
تولد
مرحوم وزیری در سال 1274 شمسی برابر 1312 هجری قمری در خانه یاد شده، دیده به جهان گشود و دیری نگذشت که این کودک ابجد خوان از فیض سرپرستی پدر محروم شد. تعلیم قرآن و کتابت را در منزل و نزد مادر خود و در کنار کودکان محله که نزد مادرش تعلیم می دیدند فراگرفت و هنوز نوجوانی کم سال بود که دروس حوزوی و سطح را نزد دایی زاده خود، مرحوم معتمد الاطبا شروع نمود و به زودی در مدرسه شفیعیه، مدرسه خان، مصلای صفدر خان و نزد اساتیدی مانند «آیت الله حاج شیخ غلامرضا کوچه بیوکی فقیه خراسانی»، «آیت الله حاج میرزا سید علی مدرسی» و «آیت الله شیخ جلال تفتی آیت اللهی» به تلمذ پرداخت.
در این زمان، جوانی بالغ با صدایی رسا و گرم بود و با وعاظ مشهور زمان خود از قبیل مرحومان «شیخ محمد مالمیری»، «شیخ مهدی کفاش» ملقب به لسان صدق، «شیخ مهدی ملا عبد الرحیم»، «شیخ عبدالحسین عجمین»، «شیخ محمد حسن واعظ»، «حاج سید یحیی احمد آبادی» مشهور به حکمت ، «حاج سید محمدرضا میبدی امامیان»، «حاج میرزا احمد هروی» ، «آقا سید محمد زارچی دعایی» و «آقا شیخ علی مظاهر» همنوا بود و مردم یزد در مجالس وعظ و خطابه و روضه خوانی و همچنین در محافل عقد و عروسی و جشن ها و اعیاد مذهبی، از سخنرانی های گرم او بهره و حظ وافر می بردند.
حجه الاسلام وزیری، مردی فعال و زیرک و دوراندیش و در امر تبلیغ دین، بسیار کوشا و بی همتا بود. با مراجع و آیات عظام قم حضوراً یا به وسیله مکاتبه، پیوسته در تماس بود و از مراجع بزرگ زمان، خط ارشاد و تبلیغ می گرفت و از مراجع عالی قدری چون مرحوم «حاج شیخ عبدالکریم حایری» -اعلی الله مقامه-، مرحوم «آقا سید ابوالحسن اصفهانی»، «مرحوم حاج آقا حسین قمی»، «حاج آقا حسین بروجردی» و «حاج سید محمد تقی خوانساری» صاحب اجازه رسمی بود.
آنها که پای منبر وعظ و خطابه این واعظ شهیر به فیض رسیده و در حال حیاتند، به خوبی واقف و بهترین گواهند که سخنرانی های این خطیب دینی، همیشه با آیه شریفه "رَبِّ اشْرَح لی صَدْری و یَسِّرلی اَمری ..." شروع می شد و واجد مباحثی تازه و گیرندگی خاص خود بود؛ بطوریکه دانش آموزان مدارس دولتی آن زمان که درسی و سوادی آموخته بودند، بیشتر جذب سخنرانی های جالب او می شدند و این به سبب روانشناسی و عمق تعهد آن مرحوم به امر تبلیغ و شیوه صحیح گفتار بود.
سهم اعظم وقت مرحوم وزیری در ترویج شعایر دین و در سفر های دور و دراز شهرستان های مجاور می گذشت. زمانی بود که در سرزمینی بی آب و علف و گرم به نام «دزدآب» در نزدیکی مرز شرقی کشور، بنا به مصالح آن روز کشور، بنیان شهری جدید گذاشته می شد. در این سرزمین گرم که فاقد هرگونه امکانات زیستی بود، فقط یزدی ها بودند که بنای این شهر جدید را گذاشتندو شهری به نام زاهدان ساختند که مرکز پادگان و کانون شیعیان متعهدی گردید که تاکنون پا بر جا و در حال توسعه است.
یزدی های مقیم زاهدان به تدریج اقدام به بنای حسینیه و مسجد و حمام عمومی نموده و دست استعانت به سوی روحانیون یزد دراز کردند تا آنها را در امر ترویج شعایر دین یاری دهند و مرحوم حجه الاسلام وزیری، از مبلغین جوان و از افراد پیشگام و نادری بود که بنا به روایت مکرری که نویسنده این سطور از دهان خاله و دایی خود که ساکن زاهدان بودند شنیده است، همه ساله در ایام و لیالی متبرکه به ویژه رمضان به زاهدان سفر می کرد و در امر ارشاد مردم آن محل با حساسیت ویژه ای که بر محیط حکمفرما بود به نحو شایسته ای کوشا بود.
باری، خدمات آن زمان مرحوم وزیری به مانند نقش و اهمیت سنگ های زیربنای عمارتی است که در زیرزمین، دور از نظر بیننده، بار اصلی عمارت را تا به آخر خواهد کشید.
اجمالاً این واعظ جوان و کوشا و مبلغ بی ریا، در حضر و سفر در حال ارشاد مردم به ویژه اجتماعات یزدی های ساکن دیار دیگر می بود. او حتی در جیرفت که مردمش در طول حیات خود تا آن زمان، روی حمام و مسجد و غسالخانه را ندیده بودند، مسجد و حمام و غسالخانه ساخت و از اینگونه کار های خیر و صدقات جاریه از ایشان در شهرستان های مجاور فراوان است.
عاقبت، زمانی فرا رسید که سنین عمر واعظ جوان و مشهور شهر ما، اقتضای تاهل و تشکیل عایله را می نمود. در سال 1297 شمسی، با دختر مرحوم «سید ابراهیم افصح الملک» به نام «بی بی تاج» ازدواج نمود و ثمره این ازدواج سه دختر و یک پسر است که بحمد الله تا این لحظه، همگی در قید حیات و هر یک صاحب فرزند و نوادگان متعدد می باشند و به نیکنامی و عزت، روزگار می گذرانند.
نوسازی مسجد جامع کبیر
از اقدامات مهم و چشمگیر مرحوم وزیری، یکی، نوسازی مسجد جامع یزد است. در یکی از لیلالی قدر سال 1312 شمسی، هنگامی که آن مرحوم، دیرگاه از مجلس احیاء به منزل مراجعت می فرمود، نگاهشان به مسجد خاموش و بی رونق مسجد جامع افتاد که در آن زمان رضاخانی تقریباً به خرابه ای تبدیل شده و جز مشتی کبوتر، ذی حیاتی در رواق های آن به ذکر خدا مشغول نبود. در آن لحظه با تاثر شدید در نزد خدای خود متعهد شد که در راه تعمیر و آبادانی و ترویج این مسجد کمر همت بربندد. در آن دل شب در دل مردی با اراده آهنین، چنین تصمیمی شکل گرفت و صبح روز بعد گام اول برداشته شد و سالی چند نگذشت که در مسجد از لحاظ وضع ظاهر و باطن، تغییراتی شگرف انجام پذیرفت.
نویسنده به خاطر دارد که 10، 12 ساله بودم که یک روز پنجشنبه، مرحوم پدرم گفت: "شب پنجشنبه عده ای مهمان داریم و آ سید علیمحمد وزیری و هیئتی به اینجا می آیند." آن شب، عده ای به منزل ما آمدند. پدرم معمار و کارفرمای تعداد زیادی بنّا در سطح شهر بود. او اکثر معمار ها و بنایان را در آن شب دعوت کرده بود. به هنگاه تشکیل جلسه، چند نفر معمار سرشناس دیگر، حضور نیافته بودند و پدرم عصبانی بود. یک آقای سید بلند قد باریک اندام با چشمانی نافذ و یک نوجوان دفتردار و چند نفر دیگر در یک اطاق نشسته بودند و به خاطر دارم که صحبت از تعمیر مسجد جامع یزد بود و مرحوم وزیری می گفت: "ما حتی از کلیه اصناف استمداد می کنیم." پدرم شخصاً تعهد کرد که تعدادی استادکار و عمله، به صورت رایگان، طبق برنامه، در اختیار آقا قرار دهد و این جلسه در زمانی تشکیل شده بود که روضه خوانی قدغن و آمدن روحانی به منزل، برای صاحبخانه ایجاد اشکال می کرد و همین امر سبب غیبت یک عده معمار محافظه کار در جلسه شده بود و با چنین همتی، تعمیرات مسجد انجام و رونق خود را از سر گرفت.
تشکیل انجمن ادبی در یزد
در دوره سلطنت رضا خان، به دستور مقامات فرهنگی، اول در تهران و به تدریج در شهرستان ها، انجمن نطق و خطابه و تبلیغاتی به نام انجمن پرورش افکار تشکیل شد که سخنرانان، رؤساء فرهنگ و وکلاء مجلس و مقامات وابسته به دولت بودند. در شهرستان یزد در مسجد امیرچخماق چنین جلساتی گاهگاه تشکیل می شد که سخنگو و شرکت کنندگان کلاً از افراد دولتی و رؤسای ادارات بودند. در چنین حال و هوایی، انجمن ادبی یزد تشکیل شد. شخصیت روحانی و ادیب مشهور آن زمان، مرحوم «آیت الله فرساد» و مرحوم «غلام رضا مرشد» و «عبدالحسین آیتی» و تعدادی از دوستداران شعر و ادب، پایه گذار این انجمن بودند و جلسات انجمن موعظه، دوشنبه شب ها، منزل مرحوم فرساد تشکیل می شد. این انجمن، جلسات پرورش افکار را تحت الشعاع خود قرار داده بود و منشاء خدمات گرانبهایی در راه ترویج شعر و ادب فارسی شد؛ از جمله انتشار کتاب «تاریخ یزد» یا «آتشکده یزدان» که توسط مرحوم آیتی تالیف شد. این انجمن در طول ایام، تحولاتی یافت؛ تا اینکه پس از درگذشت مرحوم فرساد، توسط مرحوم حجه الاسلام وزیری به صورت جلسات هفتگی ثابت در کتابخانه وزیری یزد واقع در جنب مسجد جامع مستقر شد و تاکنون هر هفته یک شب دایر است.
یکی از جلسات انجمن ادبی یزد که در کتابخانه وزیری یزد تشکیل شده است؛ در عکس، مرحوم دکتر رسا، ملک الشعرای آستان قدس رضوی هستند و نفر سوم از چپ، مرحوم سید علی محمد وزیری.
جامعه تعلیمات دینی
زمانی که تاسیس مدارس اختصاصی و ملی به صورت مجاز در آمد و از طرف وزارت آموزش و پرورش، تاسیس آن مجاز شناخته شد، حجه الاسلام وزیری با مراجعه به آیت الله العظمی بروجردی، مرجع عالی قدر، برای افتتاح جامعه تعلیمات اسلامی کسب اجازه نمودند. مرحوم بروجردی کتب درسی ای را که بایستی دانش آموزان در طول سال های دوره تحصیل فراگیرند، شخصاً مطالعه و به مرحوم وزیری فرمودند: "لازم است ولی کافی نیست و بایستی نواقص را با برنامه های مذهبی و اسلامی رفع کرد؛ در این صورت جایز است و سعی شود دانش آموزان، با اخلاق و آداب اسلامی آشنا شوند و در فراگرفتن قرآن اهتمام ورزند." و بدین طریق در شهر یزد، مدرسه اسلامی تاسیس و با سرپرستی ایشان، دانش آموزان متعهد و عمیق، تربیت و تحویل جامعه گردیدند.
تشکیل کتابخانه وزیری
پس از کودتای 28 مرداد، سالیانی چند، گاهگاه به حضور حجه الاسلام وزیری می رسیدم. روزی انگیزه تشکیل کتابخانه را از زبان ایشان شنیدم؛ به این معنی که روزی در برنامه ادبی رادیو، مجری برنامه شعر معروف:
نادره مـردی ز عـرب، هوشـمـنـد گفت به عبد الملـک از روی پـنـد
را قرایت و از شنوندگان درخواست کرد هر کس سراینده این اشعار را می شناسد، با وی مکاتبه کند. این جانب روز بعد در منزل مرحوم وزیری حضور یافته و از ایشان که قدرت حافظه غریبی داشتند، نام گوینده شعر را جویا شدم. ایشان به کارمند کتابخانه که حضور داشت فرمودند: "از کتابخانه، کتاب شماره ... را که در قفسه ... ردیف ... گذاشته، بیاورید." لحظاتی بعد، کتاب در پیش روی ما قرار داشت و مرحوم وزیری چنین گفتند که: "این کتاب، داستانی دارد و اگر فراغت دارید آن را شرح دهم." بنده با کمال میل تقاضای اصغاء داستان را کردم و ایشان" در ایام جوانی، زمانی که طلبه بودم، شبی به عنوان مستمع در حسینیه شاهدباز در مجلس عزاداری حضرت سید الشهداء (ع) شرکت کرده و در گوشه ای نشسته بودم. در کنار من، مرد محترمی نشسته و هنگام صرف چای ضمن تعارف، با من سر سخن را باز و از من احوال پرسی نمود؛ که کجایی هستم و کجا درس می خوانم و مدرس من کیست و آیا کتاب به اندازه کافی در دسترس ما هست یا نه؟ و من به پاسخ های آن مرد جواب مقتضی داده، گفتم متاسفانه از لحاظ کتاب، ما طلبه ها در مضیقه هستیم و هر چند نفر، از یک کتاب استفاده می کنیم.
ساعاتی بعد که جلسه روضه خوانی به پایان رسید، آن مرد رو به من کرد و گفت: ´آقا با من بیایید؛ یکی دو کتاب به رسم امانت به شما می دهم؛ استفاده کنید و بعد مسترد دارید.´ من پا به پای آن مرد تا منزل مشارٌ الیه رفتم. آن مرد وارد منزل شده، لحظاتی بعد با کتابی مراجعت و آن را به من به رسم امانت سپرد و گفت: ´آدرس این منزل را یاد بگیر و هر وقت خواستی، برای تعویض کتاب مراجعه کن.´ نام این مرد محترم حاج «غلامعلی رییس» بود و بعد ها دانستم که اهل مطالعه و صاحب کتب فراوان است. این داد و ستد کتاب، چند مرتبه انجام گرفت و در هر مرتبه، من در مقابل ورودی منزل، کتاب های خوانده شده را تحویل و کتاب جدیدی دریافت می کردم. سالی گذشت و یک روز جهت گرفتن کتاب به منزل او مراجعه کردم. در باز شد و صاحب خانه آواز داد که: ´بفرمایید داخل؛ کسالت دارم.´
من به داخل منزل رفته و به دنبال صدای دعوت صاحبخانه، وارد اطاقی شدم که ناگاه چشمم به انبوهی از کتاب افتاد که تا آن روز به عمرم این همه کتاب در یک جا ندیده بودم. لحظاتی ایستاده به اطراف اطاق نگاه می کردم و غرق حیرت و شادی بودم که مرحوم رییس با احوال پرسی، کتاب مورد درخواست مرا داده و با کمال تواضع گفت: ´اینها حاصل عمر من هستند.´ و بدین ترتیب، پای من برای اولین مرتبه به کتابخانه خصوصی رییس باز شد.
بعد ها موفق شدم نام بیشتر این کتاب ها را به حافظه بسپارم و از آن روز، این حس و این آرزو در من پیدا شد که ای کاش من هم صاحب کتابخانه ای می شدم." حجه الاسلام وزیری، آنگاه افزودند: "این کتابی را که شما الآن در پیش رو دارید یکی از کتاب های منحصر به فرد کتابخانه رییس است که نسخه ثانی ندارد و من بعد ها موفق شدم از ایشان بگیرم و نام شاعر آن سید محمد صادق تفرشی است که در اواخر عهد صفویه و اوایل دوره نادری به مشهد عزیمت و پس از چندی، حین مراجعت، در بین راه، مرحوم و در حرم حضرت عبد العظیم مدفون گشته است و در شعر، صادق تخلص می کرده است. و انگیزه تشکیل کتابخانه در من در آن لحظه ایجاد شد که چشمم به کتاب های کتابخانه مرحوم غلام علی رییس -رحمه الله علیه- افتاد."
بعد از آن جلسه نیز به دفعات شرح جمع آوری کتب و تهیه کتاب های خطی نادر و اوراق و اسناد پراکنده و وقفنامه، و این که برای هر کدام چه زحماتی متحمل شده اند را از زبان ایشان شنیدم که ذکر همه آنها باعث تطویل کلام خواهد شد.
وفات
سرانجام در روز سوم اردیبهشت 1356 شمسی، برابر چهارم جمادی الاولی 1369 هجری، پس از یک عمر پربرکت 82 ساله و بیماری چند ماهه، در همان منزل مسکونی جنب آب انبار وزیر در محله مسجد جامع کبیر، دعوت حق را لبیک گفته و روح تابناکش از این خاکدان به سوی غرفات جنان، پرواز و جسم پاکش در جوار کتابخانه وزیری و مسجد جامع، در ایوانی به خاک سپرده شد.
چنین بود داستان زندگانی پربرکت مردی که در تمام مدت حیات خود، در راه اعتلای دین مبین اسلام و ترقی و رفاهیت توده مردم گام برداشت و لحظه ای از کوشش در این راه، باز نایستاد.
خدمات این مرد بزرگ به فرهنگ این استان به حدی است که اگر هرآینه کسی از این ناتوان، نام یک نفر را که بیشترین خدمت را به مردم یزد نموده است، بپرسد، با اطمینان کامل، نام حجه الاسلام سید عل محمد وزیری -طاب ثراه- را به زبان جاری خواهد کرد.
رحمه الله علیه، رحمه واسعه.
منبع: عصر فرهنگ
Related Assets:
گفتگو
| |
| |
| |
| |
|