ID : 26674565
همه می آییم؛

هزاران دل بی‌قرار در استقبال ۲ مسافر بی‌نشان/ آشنایان گمنام، مهمان مردم مروست


همزمان با ایام فاطمیه، مراسم تشییع پیکر مطهر ۲ شهید گمنام با حضور عاشقان اهل بیت(علیه‌السلام) و اقشار مختلف مردم در شهر مروست برگزار می‌شود.

صبح مهریز به نقل از طنین خاتم؛ سلام به شهدای گمنامی که مهمان شهر و دیار ما هستند و با خود بوی کربلا را آوردند…

گمنام آشنا سلام! باز تکرار حضور ناگهان تو و سلامهای دستپاچه من! هراز چندگاهی تلنگری میشوی به خواب عقربه های ساعت روزمرگی هایم تا فراموش نکنم اروند خروشان و کوسه هایش را.

غواص های گم شده در والفجر8وکربلای 4را.

زخم های دهان باز کرده شلمچه و غروب سرخ هویزه را. تو می آیی مثل همیشه .گمنام!ومن چه ساده دل میبندم مثل قبل .

دوباره میروی از پس یک تشییع کوتاه نیم روزی و من باز هم دل برمیدارم و سلامهایم را بدوش میکشم و میروم به سمت فردا به آن نمی دانم کجا و کجا… اما دل خوشم به آمدنی دیگر که معلوم نیست باز کی از راه برسد .

امان ازاین تجربه های مکرر دلتنگی! این بار که بیایی دلم هزار تکه است برای هزار بغض نشکسته,هزار حرف نگفته,هزار فریاد فرو خورده,هزار شعر نگفته, هزار راه نرفته… شیون شعرم به زاری زخم هایم نمیرسد اما دلم خوش است که تو میدانی چقدر زخم هایم را پنهان کردم و آرام دست به دیوار گرفتم و برخواستم,چقدر دردهای ناگفته ام را روی هم ریختم تا ناله زدم:قربان درد دلت بی بی زهرا! گمنام آشنا!

در این روزهای کج خلق و دل واپس چقدر لازم است بیایی حتی اگر آمدنت دلیلی شود بر بلند شدن غبار تشکیک و دعوای تکراری خودی ها برسر نقطه چین های بی انتها! چقدر لازم است بیایی و دوباره دستی بکشی به سرو گوش شهری که کر شده از شیهه ماشین ها.شهری که زیر آوار فریادهایی که بر سر هم میکشیم همهمه فرشته ها گم شده است.

می آیی تا دیگر نذر زیارت عاشورایم کنار مزار نداشته ات محال نباشد.

آشناترین گمنام!همین که هر از چندگاهی دستهایم به نوازش گوشه ای از پرچم تابوت تو تبرک شود , همین که نگاه سوخته ام بدرقه پیکر خاکی و خسته ات باشد بس است برای دل خوشی من و این دل ویرانه… باز هم فاطمیه و بوی خاک وباروت سنگرهای سوخته با هم می آیند که قلبم بی قرار به سینه میزند.می آیی وباز هم: دل حسینیه , نفس نوحه , طپش سینه زنی….

چند روزی است خبری خوش در شهر مروست  پیچیده و حال و هوای شهر را هم دگرگون کرده. این روزها شهر حال و هوای عجیب دارد یا بهتر بگویم این روزها شهر بوی خوش خدا؛ بوی نسیم کربلا؛ بوی مردان بی ادعا؛ بوی نامداران گمنام می آید.

آری بوی شهید گمنام در شهر می آید یا دقیقتربگویم بوی مهمانی مردم مروست از  دو شهید گمنام می آید.

 عده ای سخت در آرامگاه این دو شهید مشغول تدارک این مهمانی هستند، عده ای از آمدن این دو شهید سرخوش اند و حال و هوایی معنوی دارند، عده ای دیگر به همت برخی از خدمتگزاران شهداء، شبها در آرامگاه و گلزار این دو شهید زیارت عاشورا زمزمه می کنند وعده‏ ای هم حس غریب و آکنده از شرمندگی نسبت به این شهیدان گمنام را در درون خود احساس می‌کنند.

مردم این دیار همیشه مهمان نواز بوده اند اما این مهمانی فرق می کند؛ مهمان های ماکسانی هستند که تمام مردم ایران خودشان را مدیون خون آنها، مدیون دلاوری آنها و مدیون مردانگی آنها می دانند.

 

ای نامدار گمنام به دیدارت می آییم در حالی که نه نامی داری و نه نشان از آنجا که زاده شده ای ...

 

انتهای پیام/ج

 

 






آخرین عناوین آخرین عناوین