Skip to Content

یزدبانو/ اخبار وبلاگی(47)

وقايعى كه هنگام تولد پيامبر (ص) رخ داد


وبلاگ شمیم ولایت در استانه میلاد نبی اکرم(ص) با استناد به کتاب جلوه ‏هاى اعجاز معصومين عليهم السلام، یکی از وقایع روز میلاد پیامبر را شرح داده است.

به گزارش یزدبانو، وبلاگ شمیم ولایت نوشت : امام صادق- عليه السّلام- مى‏ فرمايد:«وقتى كه پيامبر اكرم- صلّى اللَّه عليه و آله- متولد شد، ابليس به يارانش گفت:امشب زمين طور ديگرى شده! و فريادى كشيد و تمام شياطين جمع شدند، به آنها دستور داد بروند روى زمين ببينند چه چيز تازه ‏اى رخ داده است. آنها رفتند سپس برگشتند و گفتند: چيز تازه ‏اى نديديم».

شيطان گفت: «ولى من پيدا مى ‏كنم!».

آمد تمام روى زمين را گشت تا به مكه رسيد، مشاهده كرد ملائكه جمع شده‏ اند.

وقتى خواست وارد شود جبرئيل به او بانگ زد: «كجا مى‏ روى؟».

گفت: «سؤالى از تو دارم: آيا من در او نصيبى دارم؟».

جبرئيل گفت: «نه»

پرسيد: «در امّت او چطور؟».

گفت: «بلى».

وقتى صبح شد مردى از اهل كتاب، به جمع قريش آمد و گفت: «آيا امشب براى شما بچّه‏ اى متولد شده است يا نه؟».

گفتند: نه.

گفت: پس در فلسطين پسرى متولد شده كه اسمش احمد است و بين دو شانه‏ اش خال سياه رنگى است. بعد از اينكه مردم متفرق شدند، خبر رسيد كه براى عبد اللَّه بن عبد المطلب، پسرى متولد شده است رفتند آن شخص را پيدا كردند و به او گفتند: بلى امشب براى ما پسرى متولد شده است.

آن مرد گفت: «قبل از گفتگوى ما، يا بعد از گفتگوى ما؟»

گفتند: «قبل از گفتگو».

گفت: «بياييد برويم او را ببينيم».

رفتند و به مارش گفتند: «پسرت را به ما نشان بده تا نگاهش كنيم».

مادر پيامبر گفت: فرزند من مثل ساير بچّه‏ ها زاييده نشد، بلكه وقتى مى ‏خواست به زمين بيفتد، دستهاى خود را بر زمين گذاشت و سرش را به طرف آسمان گرفت و از او نورى ساطع شد كه در آن، كاخهاى بصرى را ديدم و هاتفى به من مى‏ گفت: تو سرور اين امّت را زاييدى و هنگامى كه وضع حمل كردى بگو.

اعيذه بالواحد من شرّ كلّ حاسد

و كل خلق مارد يأخذ بالمراصد

في طرق الموارد من قائم و قاعد

بعد به من گفت: اسمش را «محمّد» بگذار.

پس مادر پيامبر، آمنه او را آورد. آن كاهن به حضرت نگاه كرد و وقتى كه مهر بنوّت را بين دو شانه‏ اش ديد، بيهوش شد. حضرت را برداشتند و بهمادرش دادند و گفتند: خدا وى را بر تو مبارك كند.

وقتى كه كاهن بهوش آمد، به او گفتند: چرا از هوش رفتى؟

گفت: پيامبرى، از بنى اسرائيل رخت بر بست. به خدا قسم اين بچّه همان كسى است كه آنها را هلاك مى ‏كند. بعد به قريش گفت: الآن خوشحال هستيد؟ ولى او چنان شما را غافلگير خواهد كرد كه تمام اهل مغرب و مشرق از آن سخن خواهند گفت.

در اين هنگام ابو سفيان با حال مسخره گفت: قريش را غافلگير مى‏ كند!

بعد عبد المطلب آمد و حضرت را بر زانويش نشاند و اين اشعار را خواند:

الحمد للَّه الذي اعطانى هذا الغلام الطيب الاردان‏

قد ساد في المهد على الغلمان

منبع : جلوه ‏هاى اعجاز معصومين عليهم السلام،سعيد بن هبة الله‏ قطب الدين راوندى، مترجم غلام حسن‏محرمى،  ص: 52




Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.


ویژه زنان ویژه زنان

نکات خانه داری نکات خانه داری