محتوا محتوا

خاطرات مبارز انقلابی تفت:

دستگاه تکثیر اطلاعیه ها را خودم اختراع کردم/ روی الاغی اسم شاه را نوشته بودیم و در تفت رها کردیم


«سید ناصر امامی» نوجوانان ساله روز های اول انقلاب است؛ وی از حال و هوای خواندنی و شنیدنی انقلاب تفت می گوید.

حال و هوای دهه فجر سال 57 شهرستان تفت هم شنیدنی است؛ حال و هوای و شور و اشتیاق برای انقلاب و امام(ره) خبرنگار صبح تفت برا شنیدن آن پای سخن یکی از شاهدان عینی آن روزها  نشست.

«سید ناصر امامی» نوجوانان ساله روز های اول انقلاب است؛ همین موضوع باعث شد تا خبرنگار صبح تفت پای خاطرات او بنشیند تسلط او بر خاطرات روز های اول انقلاب تفت و به قولی شاهد «عینی بودن» است.

 

*انقلاب در شهر تفت چگونه شکل گرفت؟

وقتی خبرشهادت آقا مصطفی به تفت رسید.مراسمی در شهر تفت در آن شرایط اختناق و رعب ساواک در مسجد امام گرفته شد.در این مراسم حضرت آیت الله فاضل لنکرانی که در تبعید دریزد بودند حضور داشتند وسخنرانی کردند.ایشان گفتند:من 17ساله ،حاج آقا مصطفی را میشناسم در این هفده سال ندیدم که ایشان یک بار قبای خود را عوض کند.ایشان خیلی ساده زیست بودند.به منظر من این مراسم، جرقه انقلاب تفت بود.

قبل از 22بهمن57 در شهر تفت تحصن بود بعد این تحصنات فراگیر شد و در یزد هم شکل گرفت.ازبعد 22بهمن 57 تحصنات واعتصابات تفت، تبدیل به تظاهرات وراهپیمایی های  فراگیروعادی شده بود و مرحوم سید رضا نجاری بود که خانم ها و مرد ها را در راهپیمایی از هم جدا می کرد. ولی قبل از 22 بهمن، بیشتر اعتصابات ، تحصن بود و مرکز آن آموزش وپرورش بود.من یکی بیسیم داشتم. با یک رادیو پشت دیوار آموزش و پرورش می رفتم و رادیو انقلاب تفت میشدم.البته پخش اطلاعیه های امام قبل این تحصنات بود به صورتی که گفتم بود.

 

*درباره دستگاهی که اطلاعیه ها را تکثیر می کردید توضیح بفرمایید؟

این دستگاه را خودم اختراع کردم.بوسیله یک برگی که توضیحاتی روی آن نوشته بود کاملش کردم. مرکب وکاغذ این دستگاه با هزاران سختی و دشواری تهییه می کردم.چون می دانستم دم مغازه کاغذ فروشی افرادی از ساواک هستند که منتظرند بینند چه کسی کاغذ یا مرکب می خرد؟ لذا با چند واسطه کاغذ تهیه می کردم.   

 

*آیا اطلاعیه های انقلاب فقط توسط شما تکثیر میشد؟

اگر بگویم بله. دروغ گفتم.این انقلاب به دست من تنها نشده است .خودجوش بوده چون اگراین کار توسط چند نفر مشخص بود کار رژیم برای سرکوب راحت بود.اطلاعیه های خواناتری در تفت بود لذا معلوم بود افراد دیگری هم تو کار چاپ اطلاعیه بودند.

 

* از آرزوی های جوانی خود در آن دوران ترس و اغتناق بگویید؟

شب ها که من می خوابیدم باخودم فکر می کردم ؛خدا میشود یک روزی من صدای حکومت اسلامی رابشنوم وبمیرم.کار رژیم به جایی رسیده بود که باید برای روضه خوانی اباعبدالله الحسین در محرم باید مجوز شهربانی گرفت .

 

* از12 بهمن تا 22بهمن حال هوای تفت چگونه بود؟

مردم خوشحال بودن،اما مسولان رژیم سرکار بودند.اما عصر 22بهمن مردم تفت به تاسی از فرمان امام مبنی برشکستن حکومت نظامی، راهپیمایی کردند. من روز 22 بهمن بلیط گرفته بودم که تهران بروم.دیدم که مجسمه رضاشاه را در یزد پایین کشیدند وثم اسب رضاشاه را به حسینه امام تفت آوردند در حالی که مردم خوشحال و امیدوار شده بودند.من به تهران نرفتم چون احساس کردم که تفت واجب تر است بمانم.شب رادیو گرفتم دیدم مردم تهران در خیابان ها ریختند و پادگان باغ شاه را فتح کردند.از 22بهمن به بعد دیگر اختناق تمام شده بود.

 

*آیا در تفت هم مجسمه شاه نصب بود؟ اگر بود کجا بودکجا نصب بوده و چه کسانی آن را جمع کرده اند؟

در تفت مجسمه شاه نبود.در میدان امام فعلی ،میدانی با تپه های چمنی بود که در وسط آن ستون چهارگوش یادبودی بود که در دوطرف این ستون وصیت نامه کوروش بود.که نماد جشن های پهلوی بود. اطراف این نماد یادبود، مراسم ها وجشن هایی مثل روز تولد شاه و....می گرفتند ولی من شرکت نمی کردم.البته بارها به خاطر عدم شرکت در این مراسم ها توسط عده ای سرزنش می شدم.این ستون را بعد از انقلاب ،توسط شهرداری نابود شد.  

البته خود من بهمراه چند از رفقا بدون راهنما چند مواد انفجاری را میخواستیم تهیه کنیم تا این بنای یادبود رژیم پهلوی در تفت را منفجر کنیم .در جریان این آزمایش ها من کفنم را تهیه کرده بودم و قبرم را هم کنده بودم،که اگر شهید شوم در این آزمایش ها ،دیگر رفقا منتظر من نمانند. برنامه ریزی این انفجار را کرده بودیم وحتی سوراخی برای مواد منفجره داخل این ستون کنده بودیم. البته موفق نشدیم.

 

*بچه های انقلاب تفت باهم ارتباط داشتند؟

باهم حساب شده ارتباط داشتیم .البته تجربه سیدعلی اندرزگو را داشتیم لذا بیشتر وقت ها ترجیح می دادیم تک عمل کنیم .چون می دانستم با یک تلفن شاید ردیابی توسط ساواک بشوم وگروهی افشا شوند.ناگفته نماند که ما با حاج آقا راشد ارتباط داشتم و درجلسه خصوصی ایشان شرکت می کردم.

 

*آیا تفت ساواک داشت؟آیا به شما تذکر هم داده بودند؟

خیر .تفت شهربانی داشت .یزد ساواک داشت .پشت پاساژستاره الان بود.فقط یادم است که بعد ها در جریان تسخیر ساواک، در اتاق های شکنجه خورشیدی های زیادی پیدا کرده بودند.

بله.شهربانی تفت به من تذکر داده بود که چرا بلنگو را جلوی فلان روحانی گذاشتید .من هم در جوابشان می گفتم :چشم دیگر مسجد هم نمی روم.خودم را به بی خیالی می زدم.این اواخر نامه سواک هم مبنی بربازداشت قرار بود بیاید .که انقلاب پیروز شد . این نامه را عده ای از رفقا در جریان تسخیر ساواک یزد برایم آوردند.علت بازداشت من هم در این نامه ساواک نوشته بود؛که من و چند نفر دیگر روی الاغی اسم شاه نوشته بودیم و این این حیوان را در شهر آزاد کردیم.که من این کار را نکرده بودم . و این دروغ بود.

 

*آیت الله حسنعلی در انقلاب تفت چه نقشی را ایفا می کردند؟

ایشان با شهید صدوقی ارتباط داشتند.گاهی وقت ها برخی ازانقلابیون ازجاهای مختلف ایران پیش حاج آقا حسنعلی می آمدند و ایشان را از برخی مسائل آگاه می کردند به تعبیری روشنگری می کردند چون محیط تفت بسته بود وخبری از تازه های انقلاب نداشتند.البته جلسه توجیهی چهارشنبه ها با حاج آقا داشتیم.لذا حاج آقا محور روحانیت انقلاب تفت بود.

 

*شنیده ایم بهاییان در تفت فعال بوده اند،مردم چجوری به جولان آن ها پایان دادند؟

بهاییان متصل به اسراییل و آمریکا  وضد انقلاب بودند.بهایت دین نیست و زاده اندیشه های خبیث انگلیس است.هنوزهم در تفت عده ای هستند که از بهاییت رگ و ریشه دارند.من به همراه پنج نفر رفتیم تا اموال محفل بهاییان را مصادره برای انقلاب کنیم.یکی از زرتشتیانی که بهایی شده بود به من گفت:که اینها را کجا می برید.این ها را باید ده سال دیگر پس بیاورید.

باورم نمیشد.که این ها با چه پشتوانه ای و با این اطمینان این حرف ها را می زنند.آنها خیال می کردند که می توان این انقلاب را شکست داد و دوباره به عقب برگشت. یک روز عصر من کشیک کمیته انقلاب بودم .خبر رسید که ماشین فولکس حامل دوتا بهایی در حال تردد در تفت هستند.من بهمراه مرحوم حاج آقا حاجی زاده ماشین را بررسی کردیم .دیدم زیر صندلی بغلی یک نامه حاوی عبارت های بهاییت و یک شناسنامه صادره از بیت المقدس است. این افراد را بازداشت وتحویل یزد دادیم.

 

*شعار آن وقت ها چه بود؟

مرگ بر شاه ،یا حجت ابن الحسن عجل علی ظهورک،وای اگر خمینی اذن جهادم دهد،الیوم ایران غدا فلسطین

 

جریان های التقاطی اول انقلاب مثل کمونیسم ،مارکسیسم و...که بعد ها مقابل انقلاب ایستادند در تفت بود؟

بله .رگ وریشه هایی در تفت داشتند.البته عمده فعالیتشان در میدان شهید بهشتی الان یا مجاهدین سابق بود.در دوتظاهرات تفت یک پرچم سرخ رنگ که نماد چکش و داس داشت در بین راهپیمایی ها بود.آن وقت ها نمی دانستم این پرچم نماد چه چیز است .بعدها متوجه شدم نماد کمونیست ها است.البته دیگر این پرچم در تظاهرات بعدی در تفت ندیدم. این قطار انقلاب ما از ایستگاه که حرکت کرده بود.خیلی ها سوار برآن شدند .البته در مسیر های مختلف از پیچ ها ،گردنه ها و....عده ای ازآن پیاده شدند و عده ای سوار شدند.اما الحمدالله این قطار مسیر خود را در حال طی کردن است. 98% مردم به جمهوری اسلامی رای دادند .

 

*نقش آیت الله شهید صدوقی در جریان دهی به انقلاب تفت را توضیح بدهید؟

شهید صدوقی با حاج آقا حسنعلی به تعبیری به شکل فرمانده ومافوق ارتباط داشتند.ایشان به تفت می آمدند البته من زیاد خبر نداشتم.بیشتر من به مسجد حضیره ایشان می رفتم.یک روزی شهید صدوقی باخبر شدند که امشب ساواک قصد تیراندازی به مردم در تظاهرات را دارد.آن شب آیت الله صدوقی بعد از نماز مغرب وعشاء منبر رفتند و به همه گفتند:که هیچ کس امشب شعار مرگ بر شاه را فریاد نزند و راهپیمایی آرام برگزارمی شود.آن شب من بهمراه عده ای دیگر حلقه ی حفاظتی اطراف حاج آقا صدوقی زدیم و ایشان را درمسیر راهپیمایی حفاظت کردیم.در آخر مسیر دیدیم که یک نفر که بعد ها متوجه شدیم از عناصر نفوذی پهلوی است شروع کرد برخلاف اینکه حاج آقا صدوقی گفتند امشب شعار ندهید ، شعار مرگ بر شاه را فریاد زد. حاج آقا صدوقی که در حفاظت ما بودند با حالت عصابنیت چنان به بالا پریدند که عمامه ایشان از سرشان افتاد پایین وفریاد زدند که ببینید چه کسی بود. شهید صدوقی خیلی حساس و خیلی مدیر در راهپیمایی بود.

 

*آیا در روستاهای تفت راهپیمایی بود؟

بله بود .البته من در جریان راهپیمایی هایشان نبودم.فقط یک مورد یادم است که عده ای از عوامل مزدور پهلوی می خواستند در روستای دهشیر تفت به نفع شاه راهپیمایی کنند.که من و چندی از انقلابیون تفت به آنجا رفتیم اما کسی آن شب راهپیمایی نکرد.

 

*یک خاطره جالب از آن دوران بگویید؟

هنگام غروب پیکان 48 رابرمیداشتم ونوار الله الله می گزاشتم و دور میدان امام الان دور می زدم و جو راه می انداختم. به دنبال آن شب، همه انقلابیون تحصن در آموزش وپرورش می کردند.

 

*لحظه ورود امام خمینی را به یاد دارید؟چه حسی داشتید؟

بله .دل توی دلم نبود .که الان این هواپیمای امام چه میشود؟آیا منفجر می کنند یا نه؟چه طور امام را با این شلوغی حفظ می کنند؟ واقعا حفاظت امام از فرودگاه تا محل اسکان خیلی سخت بود.چون اکثر این گرگ ها در ایران بودند.این خواست خدا بود که امام در آن شرایط حفظ شود.

 

*اولین اقدام مردم تفت بعد از انقلاب چه چیز بود؟

بعد از ازبین بردن ستون یادبود شاه در میدان امام الان، نوبت انتساب امام جمعه انقلابی در شهر تفت بود. ماجرا از این قرار بود که بعد از راهپیمایی در عصر همان روز من در حسینیه امام بلنگو را دست گرفتم و گفتم: که بنا به فرمایش امام از این به بعد نیاز به نماز جمعه داریم وبه دنبال آن امام جمعه ای که مسائل سیاسی ،عبادی ،اجتماعی و فرهنگی شهر را بیان کند.اگر می دانید که جای قبلی نماز جمعه خوب نیست ؟ مسجد امام هست و اگر امام جمعه قبلی توانایی گفتن این مسائل را ندارد ؟حاج آقا حسنعلی هستند. که حاج آقا حسنعلی از این که اسم ایشان را بردم از من ناراحت شدند.امروز ما هرچه داریم از این جماعت ها داریم.البته پاک سازی هایی از مهره های رژیم قبل هم تفت شد که من در جریان اش نبودم.

 

*توصیه ای به جوانانی که انقلاب و آن روزها را ندیده اند؛بفرمایید؟

من صفر صفر ام ،این انقلاب را خدا آزاد کرده است همان طور که خدا ،خرمشهر را آزاد کرد. اقتصاد ما در دوران شاه 85 درصد وابسته به آمریکا و اسراییل بود.اوایل انقلاب موز ،آب فشاری ،گاز و... نبود.کسی هم به خاطر این نیاز ها نمرد. نسل دوم انقلاب باید بداند که قطره قطره خون شهدا ذره ذره وابستگی ازآمریکا واسراییل  را از بین برده است.در زمان شاه 20 میلیون جمعیت ایران بوده است .با این همه فقر ونبود دارو ودرمانگاه.الان نزدیک80 میلیون جمعیت شده است.الحمد الله هزاران بیمارستان درمانگاه و...داریم .پژوهشگاه رویان و هزاران دستاورد داریم.جوانان باید قدر این انقلاب واین آزادی مشروع را بدانند و طبق شاخص عمل کنند .که این شاخص همان ولی فقیه است.شرط انقلابی بودن و انقلابی ماندن همین پیروی ازولی فقیه است والسلام.




Your Rating
Average (2 Votes)
The average rating is 5.0 stars out of 5.