به گزارش خبرنگار صبح تفت، «محمد زارع» فرمانده دوست داشتنی است که کمتر جوان تفتی است که او را نشناسد و یا نامش را نشنیده باشد.

وی که مدتی را در جبهه مقاومت حضور داشت که شنیدن خاطرات او خالی از لطف نیست.

متن زیر حاصل گفتگویی هرچند کوتاه اما شیرین و لذت بخش با وی است:

* شهدای مدافعان حرم مظاهر قدرت ایران هستند

هر کشوری برای ادامه حکومت نیاز به مظاهر و قدرت ملی دارد؛ کشور جمهوری اسلامی ایران هم مظاهر قدرتی دارد که یکی از این مظاهر همین شهدای مدافعان حرم هستند که در راستای انقلاب اسلامی، جان خود را سپر می کنند، ما به شهدای خود مظهر قدرت نگاه می کنیم چون شهدا ما برای همه ی آزاد مردان جهان الگو شدند، باکری ها ،فهمیده ها و... در جهان مقاومت ، اسوه شدند و این راه ادامه دارد.

*هدف همه شرارت ها حفظ امنیت رژیم صهیونیستی و نابودی اسلام

در مورد مسائل منطقه در دهه 90 یکی از تئوری پردازهای غربی نظریه «برخورد تمدن ها» داد. ماهیت این نظریه این بود که در آخر الزمان دو تمدن اسلام و دیگری مسیحیت باقی می مانند. این دو تمدن هم باهم می جنگند و در نهایتا تمدن اسلام پیروز خواهد شد.

این نظریه نشان می دهد که این ها دقیقا بحث منجی را خوانده اند و بر این مسائل اشراف دارند لذا به مقابله با این بحث شروع کردند؛ آهسته آهسته این حرکت وارد فاز مسلحانه شد که جنگ آمریکا و افغانستان پازل  شروع این سناریو بود.

در جنگ هایی که در خاورمیانه در این راستا به راه انداختند توفیقی نیافتند بلکه انسان های آزادی خواهی بر خلاف امیال آنها به وجود آمد لذا نظریه برخورد تمدن ها را به برخود نظریه درون تمدنی تغیردادند  که ماهیت این نظریه رویارویی اسلام با اسلام است هدف اصلی این نظریه حفظ امنیت رژیم صهیونیستی و نابودی اسلام بود.

من به عنوان فرماندهی زرهی در سوریه توفیق سربازی داشتم. نام تیپ ما حیدریون بود.این تیپ، چند ملیتی بود؛ 9 افغانی، 5 پاکستانی،8 عراقی و چند ایرانی  سازمان رزم تیپ ما در سوریه بود.

*مردم سوریه ایرانی را روی سر خود می دهند

مجموع 57 روز ، رزم با دشمن داشتیم؛ جالبه بدانید این جریان  های تکفیری از تک تیر اندازهای ایرلندی و فرانسوی  با سلاح های  شخصی خودشان گرفته که از کشور های خودشان آورده اند  تا چین ها، نیرو دارند. بیشترین جمله ای که من در این 60 روز از مردم سوریه شنیدم این جمله «ایرانی علی راسی» بود؛با این حالت که یک نظامی سوری تا یک بچه کوچک دست می گزاشتند روی سر و این جمله را تکرار می کردند.

*عشق به پاسداران ایرانی

 یادم یک خاطره آمد. نزدیک یک دکل مخابراتی آن طرف خاکریز درست در دید تک تیر انداز دشمن در حال راه رفتن بودم. ناگهان دیدم یک سوری درون ساختمان با صدای بلند عربی مرا صدا میزند، گفت: آن طرف خاکریز بیا؛ من بهش گفتم اشکالی ندارد، او گفت: تک تیر انداز دشمن می زند, ما هم از روی شوخی به آن سوری گفتم  که با تک تیر انداز دوست هستم.

دیدم که جوان سوری از ساختمان دو طبقه پایین آمد؛ دست من آن طرف خاکریز گرفت کشید و بعد گفت: که حیف است پاسدار ایرانی شهید شود؛ پیشانی من را بوسید و رفت.

کل جبهه مقاومت هرچه ایران بگوید، عمل می شود؛ این به برکت خون شهداست. در سوریه یک موقعیت داریم که محل شهادت شهید باغبانی و دوتن دیگر از شهدای ایرانی است این محل را سوری ها تغییر نام دادند و به نام تل شهید اسم گزاری کردند.

*سوریه تکرار کربلاست/ شهادت مظلومانه مادر و دختر سوری

 سوریه در واقع تکرار کربلاست .من چند واقعه کربلا را باچشم دیدم اگر این غربت و تشنگی را درآنجا فاکتور بگیریم؛ میخواهم از حرمله کربلا بگویم؛ آن حرمله با تیر و کمان و این حرمله با تک تیر انداز .تو منطقه راشدین در شرق حلب با جمعیت دویست هزار نفره بودیم. جبهه النصره چهار سالی در آنجا حضور داشت. داشتیم برای ورود تانک هایمان به شهر آماده میشدیم. از آن طرف خاکریز دشمن ، که دست جبهه النصره بود. یک زن با یک بچه خردسال ،که در آغوشش بود به سمت ما دوید تا پناهنده ما شود.

ناگهان صدای شلیک تیراسلحه 12.7 هم آمد؛ آن زن وسط راه تیر بهش زدند و بچه اش چند متر آن طرف تر زمین خورد دوتا از بچه های پاکستانی تیپ زینبیون رفتند تا بچه  و جسد مادر آن طرف بیاورد که صدای شلیک تیر دومی هم آمد؛ یکی از زینبیون که بچه سوری را بغل کرده بود تیر بهش خورد؛ یکی دیگر بچه ها رفت و جسد مدافع حرم زینبیون و کودک سوری را عقب کشید.

بلافاصله بر سر بدن های شهید رفتیم؛ مادر کودک سوری، تیر به گلویش خورده بود و بی سر شده بود؛  مدافع حرم زینبیون و کودک 1.5 ساله که وزنش سه کیلو بیشتر نبود تیر به کمرشان خورده بود و شهید شده بودند؛ همان جا یکی بچه های مدافع روضه علی اصغر را خواند.بچه ها فقط اشک می ریختند؛ آیا به نظر شما این بچه اصلا بشار اسد را می شناخت؟

انتهای پیام/م*