برداشت ایران این است که "آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند"
به گزارش یزدرسا ،متن کامل سخنان اوباما در وست پوینت را که پایگاه "ایران هسته ای" آنرا منتشر کرده، در ذیل مشاهده کنید:
"ايران هسته اي" به سب اهميت موضوع، متن کامل اين سخنراني را که روز چهارشنبه 7 خرداد 1393 (28 مه 2014) انجام شده، به خوانندگان خود تقديم مي کند:
اکنون زمان مناسبي است که آمريکايي ها به نظامياني فکر کنند که براي آزادي ما فداکاري هاي زيادي کردند.
شما دانش آموختگان، نخستين دانش آموختگاني هستيد که پس از يازدهم سپتامبر 2001 فارغ التحصيل مي شويد اما ممکن است به ميدان هاي رزمي عراق يا افغانستان اعزام نشويد.
وقتي که من نخستين بار در وست پوينت در سال 2009 سخنراني کردم ما هنوز بيش از يکصد هزار نظامي آمريکايي را در عراق داشتيم و خود را براي افزايش شمار نظاميان در افغانستان آماده مي کرديم. آن زمان تلاش هاي ضد تروريسم ما روي هسته مرکزي رهبري القاعده متمرکز بود يعني روي کساني که حملات يازدهم سپتامبر را انجام داده بودند.
در آن سال تازه مردم آمريکا صعود سخت به کوه بزرگ بحران اقتصادي را شروع کرده بودند.
اکنون که چهار سال و نيم از آن تاريخ مي گذرد شما درحالي فارغ التحصيل مي شويد که چشم انداز تغيير کرده است.
ما نيروهاي نظامي خود را از عراق خارج کرديم، در حال کاهش دادن جنگ خود در افغانستان هستيم، رهبري القاعده در منطقه ي مرزي بين پاکستان و افغانستان پراکنده شده اند و اسامه بن لادن ديگر وجود ندارد.
در طي اين مدت ما تمرکز سرمايه گذاري خود را روي اقتصاد درحال رشد معطوف کرده ايم چون اقتصاد درحال رشد هميشه مايه اصلي قدرت آمريکا بوده است.
يک اقتصاد درحال رشد مي تواند فرصت را براي هر کسي که تمايل دارد سختکوشي کند، فراهم نمايد.
در واقع طبق اکثر معيارهاي محاسباتي، آمريکا به ندرت در مقايسه با بقيه دنيا قويتر از اين بوده است، کساني که غير از اين استدلال مي کنند و مي گويند آمريکا درحال افول است و رهبري آمريکا در دنيا درحال از بين رفتن است، يا برداشت نادرستي از تاريخ دارند يا اينکه مشغول سياست هاي حزبي خود هستند.
کمي فکر کنيد مي بينيد که ارتش آمريکا نظير ندارد، احتمال تهديد مستقيم از طرف هر کشوري عليه ما بسيار پائين است و به ميزان خطري که در زمان جنگ سرد وجود داشت حتي نزديک هم نمي شود اما درعين حال اقتصاد ما پوياتر از همه اقتصادهاي جهان است و شرکت هاي ما نوآورترين شرکت ها هستند، ما هرسال از جنبه ي انرژي مستقل تر مي شويم.
از اروپا گرفته تا آسيا ما حلقه اتصال ائتلاف هايي هستيم که در تاريخ کشورها رقيب ندارد.
آمريکا همچنان مهاجران را جذب مي کند.
وقتي که يک طوفان فيليپين را در مي نوردد، وقتي که دختران دانش آموز در نيجريه ربوده مي شوند، يا وقتي که افراد نقابدار ساختماني را در اوکراين اشغال مي کنند اين آمريکا است که دنيا براي کمک به او نگاه مي کند.
پس آمريکا تنها کشوري است که نمي توان آن را ناديده انگاشت، اين مسئله در قرن گذشته صحت داشت و در قرني که در پيش است نيز صحت خواهد داشت. دنيا درحال تغيير است و سرعت اين تغيير هم بسيار زياد است، اين سرعت فرصت هايي را فراهم مي کند اما مخاطرات جديدي هم ايجاد مي کند. همه ما به خوبي مي دانيم که پس از يازدهم سپتامبر چگونه فناوري و جهاني شدن باعث شده است «قدرت» که زماني در اختيار دولت ها بود در دستان افراد قرار گيرد و باعث شده است که توان تروريست ها براي آسيب رساني هم افزايش يابد.
تهاجم روسيه عليه جمهوري هاي سابق شوروي باعث عصباني شدن پايتخت هاي اروپايي مي شود و اوج گيري اقتصادي چين و توان نظامي اين کشور باعث نگراني همسايگان اين کشور مي شود.
از برزيل تا هند طبقه متوسط رو به افزايش است که اين طبقه با ما رقابت مي کنند، دولت هاي کشورها به دنبال آن هستند که حرف بيشتري در مجامع جهاني بزنند.
درحاليکه کشورهاي درحال توسعه مشغول بدست آوردن دمکراسي و اقتصاد بازار آزاد هستند، اخبار بيست و چهارساعته و رسانه هاي اجتماعي باعث مي شوند تا نايده گرفتن مناقشات فرقه اي، کشورهاي درمانده و خيزش هاي مردمي غير ممکن شود.
اين درحالي است که ممکن است يک نسل پيش توجهي گذرا به اين اخبار مي شد.
وظيفه ي نسل شما است که به اين دنياي جديد پاسخ بدهيد.
پرسشي که ما با آن روبرو هستيم اين نيست که آيا آمريکا پيشتازي خواهد کرد يا خير، بلکه پرسش اين است که ما چگونه پيشتازي خواهيم کرد تا نه تنها صلح و آباداني خود را تامين کنيم بلکه صلح و آباداني را در سراسر دنيا گسترش دهيم. اين پرسش جديد نيست دست کم از زماني که جرج واشنگتن، فرمانده کل در آمريکا بود کساني بودند که درباره ي گرفتاري هاي خارجي هشدار مي دانند.
برخي مي گويند بحران هاي سوريه يا اوکراين يا جمهوري آفريقاي مرکزي بحران هاي ما نيستند که آنها را حل کنيم، جاي تعجب ندارد که پس از جنگ هاي پر هزينه و ادامه ي چالش هاي داخل کشور، اين ديدگاه مورد قبول بسياري در آمريکا باشد.
ديدگاه ديگر به دنبال طرفداري از مداخله است اين افراد مي گويند اگر ما اين مناقشه ها را ناديده بگيريم خطري براي ما است. اين افراد مي گويند تمايل آمريکا براي توسل به زور در سراسر دنيا تضمين نهايي عليه آشوب است و کوتاهي آمريکا در اقدام عليه بي رحمي هاي سوريه و تحريک کنندگي هاي روسيه، نه تنها خلاف وجدان ما است بلکه دعوتي براي تشديد اوضاع در اينده است.
هر يک از طرفين(حاميان مداخله ي نظامي آمريکا در خارج و مخالفان اين مداخله گري) مي توانند براي اثبات ادعاهاي خود به تاريخ اشاره کنند اما من معتقدم که هيچ يک از دو ديدگاه به طور کامل مطابق با لحظه کنوني نيست که ما در آن قرار داريم.
کاملا درست است که در قرن بيست و يکم سياست انزواگرايي آمريکايي يک گزينه محسوب نمي شود، ما در مورد اتفاقاتي که در خارج از مرزهاي ما مي افتد هيچ انتخابي نداريم، اگر مواد هسته اي امنيت نداشته باشند اين مسئله خطري براي شهروندان آمريکايي است.
وقتي که جنگ داخلي سوريه به خارج از مرزهاي اين کشور سرايت مي کند ظرفيت گروههاي تندرو براي تعقيب کردن ما افزايش مي يابد. تهاجم هاي منطقه اي چه در جنوب اوکراين يا در درياي جنوب چين يا هر جاي ديگر در دنيا باشد در نهايت روي همپيمانان ما تاثير خواهد گذاشت و مي تواند ارتش ما را هم درگير خود کند.
ما نمي توانيم آنچه را که در خارج از مرزهاي ما رخ مي دهند ناديده بگيريم.
من معتقدم که فراتر از اين استدلال هاي کوتاه نظرانه، ما منافع واقعي داريم يعني بايد اطمينان حاصل کنيم که کودکان و نوه هاي ما در دنيايي زندگي نخواهند کرد که دختران دانش آموز در آن ربوده شوند، افراد به علت دين يا فرقه خود کشته شوند يا به علت عقيده سياسي خود کشته شوند.
من معتقدم که دنيايي که با آزادي و تحمل پذيري بيشتر همراه باشد، نه تنها يک الزام و يک «بايد اخلاقي» است بلکه کمک مي کند تا ما امن بمانيم.
اينکه گفته شود ما در دنبال کردن صلح و آزادي در خارج از مرزهاي خود منافع داريم به اين معني نيست که هر مشکلي يک راه حل نظامي دارد! از زمان جنگ جهاني دوم برخي از پرهزينه ترين اشتباهات ما ناشي از خويشتنداري ما نبودند بلکه ناشي از تمايل ما به ماجراجويي هاي نظامي بدون در نظر گرفتن پيامدهاي آن بود، چنين هزينه هايي ناشي از ماجراجويي هاي نظامي بدون جلب کردن حمايت بين المللي و مشروعيت براي اقدام بود. چنين هزينه هايي ناشي از ماجراجويي هاي نظامي بدون صحبت کردن صريح با مردم آمريکا درباره فداکاري هايي بود که اين ماجراجويي ها طلب مي کردند.
محکم صحبت کردن در رسانه ها جلب توجه مي کند اما جنگ به ندرت با شعارها جور در مي آيد.
آيزنهاور در سال 1947 در سخنراني خود در يک مراسم دانش آموختگي نظامي گفته بود جنگ فاجعه بار ترين و احمقانه ترين اشتباه بشريت است و تحريک عمدي جنگ جنايت عليه همه بشريت است. اين نسل از نظاميان مثل آيزنهاور به خوبي مي دانند که هزينه هاي جنگ چيست؟
زماني که من طرح افزايش شمار نظاميان آمريکايي در افغانستان را اعلام کرده بودم چهار نفر از نظاميان در مراسمي که من سخنراني مي کردم، حضور داشتند اما در افغانستان جان خود را از دست دادند. شمار زيادي هم زخمي شدند. من اعتقاد دارم امنيت آمريکا مطالبه مي کرد که اين نيروها به افغانستان اعزام شوند اما از اينکه اين افراد کشته و زخمي شدند ناراحت هستم.
اگر من شما را به ميدان خطر بفرستم آن هم صرفا براي اينکه مشکلي در يک جاي دنيا وجود دارد که بايد حل شود، يا اينکه من به علت نگراني از انتقادات منتقدان شما را به ميدان نبرد بفرستم ، آنگاه من در وظيفه خود در قبال شما و کشوري که دوستش داريم خيانت کرده ام. اصل حرفي که مي خواهم بگويم اين است که آمريکا بايد هميشه در عرصه جهاني پيشتاز باشد، اگر ما پيشتاز نباشيم هيچ کس ديگر پيشتاز نخواهد شد. ارتشي که شما به آن ملحق شده ايد ستون فقرات اين پيشتازي است و خواهد بود. اما اقدام ارتش آمريکا نمي تواند تنها جزء تشکيل دهنده رهبري و پيشتازي ما در هر مورد باشد. اينکه ما بهترين چکش را داريم دليلي نمي شود که به هر مشکلي به ديد يک ميخ نگاه کنيم!
از آنجا که هزينه هاي ناشي از اقدام نظامي بسيار بالا است شما بايد از هر مقام غير نظامي به خصوص از فرمانده کل خود انتظار داشته باشيد که به صراحت بگويد که چگونه از قدرتي که در اختيار دارد استفاده مي کند؟ من در آغاز رياست جمهوري خود گفته بودم که آمريکا در صورتي از زور نظامي به صورت يکجانبه استفاده خواهد کرد که منافع ما ايجاب کند و ضروري باشد، آمريکا زماني از زور نظامي به صورت يکجانبه استفاده خواهد کرد که مردم ما تهديد شده باشند، زندگي ما در خطر باشد و امنيت همپيمانان ما در خطر باشد. در چنين شرايطي ما باز هم بايد پرسش هاي سختي درباره متناسب بودن، کارآمد بودن و منصفانه بودن اقدامات خود مطرح کنيم. افکار عمومي بين المللي اهميت دارد اما آمريکا هرگز نبايد براي محافظت از مردم، سرزمين يا سبک زندگي خود به دنبال اجازه ديگران باشد.
از سوي ديگر وقتي که موضوعات مربوط به نگراني جهاني تهديد مستقيمي براي آمريکا نيستند ولي خلاف وجدان ما است و دنيا را به سمت خطر بيشتر سوق مي دهد در اين صورت آستانه اقدام نظامي بايد بالاتر باشد. در چنين شرايطي ما نبايد به تنهايي اقدام کنيم بلکه بايد همپيمانان و شرکاي خود را براي اقدام جمعي بسيج کنيم. ما بايد ابزارهاي خود را گسترده کنيم تا شامل ديپلماسي و تحريم و انزوا بشود. بايد به قانون بين الملل متوسل شويم و اگر منصفانه و کارآمد و ضروري بود اقدام نظامي چند جانبه بکنيم. در چنين شرايطي ما بايد با ديگران کار کنيم چون اقدام جمعي در چنين شرايطي احتمال موفقيت بيشتري دارد و پايداري اثر آن بيشتر خواهد بود.
در آينده نزديک، تروريسم همچنان مستقيم ترين تهديد براي آمريکا در داخل و خارج اين کشور است اما راهبرد تهاجم به هرکشوري که به شبکه هاي تروريستي پناه مي دهد ايده اي ساده لوحانه و غير قابل ادامه است. من معتقدم که ما بايد راهبرد ضد تروريستي خود را تغيير دهيم و به موفقيت ها و کاستي هاي راهبرد خود در عراق نگاهي عبرت آموز داشته باشيم و بايد به صورت کارآمد تر با کشورهايي شراکت و همکاري داشته باشيم که شبکه هاي تروريستي درآنها حضور دارند.
نياز به يک راهبرد جديد نشان مي دهد که امروز تهديد هاي اصلي ديگر از يک رهبري متمرکز القاعده ناشي نمي شوند بلکه ناشي از گروههاي مختلف و غير متمرکز وابسته به القاعده و تندروها است. اين امر(پراکندگي تهديدهاي ناشي از گروههاي وابسته به القاعده) احتمال حمله مشابه يازدهم سپتامبر را کاهش مي دهد اما احتمال حمله به پرسنل آمريکايي در خارج را افزايش مي دهد.
ما بايد يک راهبرد ضد تروريستي داشته باشيم که مطابق با اين تهديد پراکنده ي(القاعده) باشد، دسترسي ما به اين گروهها را افزايش دهد بدون آنکه توان نظامي ما را از طريق گسترش حضور نظاميان کاهش دهد و در عين حال عليه ما نفرت ايجاد نکند.
ما نياز به شرکايي داريم که در کنار ما با تروريست ها نبرد کنند. آمريکا به همراه همپيمانان خود ضربه اي شديد به هسته اي القاعده وارد کرد اما حفظ اين پيشرفت وابسته به توانايي افغان ها در انجام دادن وظايفشان است. به همين علت است که ما صدها هزار نظامي افغان و پليس افغانستان را آموزش داديم.
اويل بهار امسال نيروهاي افغان امنيت يک انتخابات را تامين کردند که در آن افغان ها براي نخستين بار در تاريخ خود در انتخاباتي راي دادند که درآن قدرت دست به دست مي شود. در پايان امسال يک رئيس جمهور جديد افغانستان در راس قدرت خواهد بود و ماموريت رزمي آمريکا نيز به پايان خواهد رسيد.
اين يک دستاورد بزرگ در افغانستان بود که به علت نيروهاي مسلح آمريکا بدست آمد.
وقتي که ما به سمت ماموريت هاي آموزشي و مشورتي در افغانستان حرکت مي کنيم کاهش حضور ما در اين کشور باعث مي شود که ما به صورت کارآمد تر به تهديدهاي درحال ظهور در خاورميانه و شمال آفريقا پاسخ بدهيم. من اوايل امسال از تيم امنيت ملي دولت خود خواستم که طرحي براي تشکيل شبکه ي شراکت و روابط تدوين کند که شامل منطقه جنوب آسيا تا ساحل مي شود.
امروز من از کنگره مي خواهم که از اين صندوق جديد همکاري ضد تروريسم حمايت کند که پنج ميليارد دلار موجودي داشته باشد و به ما اجازه بدهد که اقدام به آموزش، ظرفيت سازي و تسهيل اقدامات براي کشورهاي شريکي کنيم که در خطوط مقدم (نبرد با تروريسم) قرار دارند.
اين منابع به ما انعطاف پذيري مي دهند تا ماموريت هاي مختلفي را انجام دهيم از جمله اينکه نيروهاي امنيتي را در يمن آموزش دهيم که عليه القاعده دست به حمله زدند يا اينکه کمک کنيم تا نيروهاي چند مليتي درسومالي صلح را حفظ کنند.
تمرکزاصلي اين صندوق روي بحران جاري در سوريه خواهد بود. نکته مايوس کننده اين است که هيچ پاسخ آساني در اين کشور وجود ندارد، هيچ راه حل نظامي وجود ندارد که بتواند درد و رنج مردم را در آينده ي نزديک رفع کند.
من به عنوان رئيس جمهور تصميم گرفتم که ما نبايد نيروهاي نظامي آمريکايي را در بحبوحه اين جنگ (داخلي سوريه) قرار دهيم که به صورت فزاينده به يک جنگ فرقه اي تبديل مي شود. من معتقدم که اين يک تصميم درست است.
البته معني گفته هاي من اين نيست که ما نبايد به مردم سوريه در ايستادن در مقابل يک ديکتاتور کمک کنيم. ما درحاليکه به مبارزان حقوق مردم سوريه براي تعيين آينده خود کمک مي کنيم اما در عين حال عليه تندروهايي اقدام مي کنيم که در اين آشوب به دنبال پناهگاه امن براي خود هستند.
پس با منابع بيشتري که من امروز اعلام مي کنم ما تلاش هاي خود براي حمايت از همسايگان سوريه را افزايش مي دهيم.
اردن و لبنان و ترکيه و عراق با مشکلات آوارگان و تروريست ها در مرز سوريه روبرو هستند.
من با کنگره کار خواهم کرد تا حمايت از آندسته از مخالفان سوري را بدست آورم که بهترين جايگزين براي تروريست ها و ديکتاتورهاي بي رحم هستند. ما همچنان با دوستان و همپيمانان خود در اروپا و دنياي عرب همکاري خواهيم کرد تا به دنبال يک راه حل سياسي براي اين بحران باشيم و اطمينان حاصل کنيم که اين کشورها سهم خود براي حمايت از مردم سوريه را مي پردازند و آمريکا در اين ميان تنها نيست.
اين شراکت ها که من توصيف کرده ام باعث نخواهند شد که نياز به اقدام مستقيم براي محافظت از خودمان حذف شوند.
وقتي که ما اطلاعات در اختيار داشته باشيم دست به حملات با پهپادها مي زنيم و در محافظت از مردم خود درنگ نمي کنيم. همانطور که گفتم ما وقتي دست به اقدام مستقيم مي زنيم بايد معيارها و استانداردهايي را که نشان دهنده ارزش هاي ما هستند رعايت کنيم.
ما از طريق اين اقدامات نبايد دشمنان بيشتري براي خود ايجاد کنيم.
ما بايد درباره مبناي اقدام ضد تروريستي خود و نيز شيوه اجراي آن شفاف تر باشيم و در اين زمينه علني صحبت کنيم چه مربوط به حملات پهپادها باشد و چه مربوط به آموزش همپيمانان باشد.
وقتي که ما نتوانيم درباره تلاش هاي ضد تروريستي خود به صورت روشن و علني توضيح بدهيم، شاهد تبليغات تروريست ها عليه خود خواهيم بود.
سومين جنبه رهبري آمريکا در جهان تلاش اين کشور براي تقويت و اجراي نظم بين المللي است. آمريکا پس از جنگ جهاني دوم اين خرد را داشت که نهادهاي بين المللي از ناتو گرفته تا سازمان ملل متحد، بانک جهاني و صندوق بين المللي را شکل بدهد تا صلح را حفظ کند و از پيشرفت انساني حمايت کند. اين نهادها کامل نيستند اما تقويت کننده نيرو و توان ما بوده اند، نياز به اقدامات يکجانبه آمريکا را کاهش داده اند و خويشتنداري در ميان ديگر کشورها را نيز افزايش داده اند. اکنون همانطور که دنيا تغيير کرده است اين معماري نيز بايد تغيير کند.
در اوج جنگ سرد رئيس جمهور جان اف کندي درباره ضرورت تکامل تدريجي در نهادهاي انساني صحبت کرده بود. اين نهادهاي بين المللي بايد بتوانند به نيازهاي امروز پاسخ بدهند و بايد بخش مهمي از رهبري آمريکا باشد. افراد زيادي هستند که اغلب کارآمدي اقدامات چند جانبه را کم اهميت جلوه مي دهند.
از ديدگاه اين افراد کار کردن از طريق نهادهاي بين المللي همانند سازمان ملل متحد و احترام گذاشتن به قانون بين الملل نشانه ضعف است. به نظر من اين افراد اشتباه مي کنند من دو نمونه بيان مي کنم که چرا اين افراد اشتباه مي کنند؟
اقدامات اخير روسيه در اوکراين يادآور روزهايي است که تانک هاي شوروي وارد اروپاي شرقي شده بودند اما اکنون جنگ سرد نيست. توانايي ما براي شکل دادن افکار جهاني کمک کرده است که روسيه بلافاصله منزوي شود. به علت رهبري آمريکا بود که دنيا فورا اقدامات روسيه را محکوم کرد، اروپا و گروه هفت به ما ملحق شدند تا تحريم ها را اعمال کنند، ناتو تعهد ما به همپيمانان اروپاي شرقي را اجرا کرد، صندوق بين المللي پول براي ثبات اقتصاد اوکراين کمک مي کند، ناظران سازمان امنيت و همکاري اروپا نگاه جهان را به سمت مناطق بي ثبات اوکراين معطوف کردند و اين بسيج افکار عمومي و نهادهاي بين المللي به عنوان وزنه ي متقابل براي تبليغات روسيه و نيروهاي روسي در مرز اوکراين عمل کرد.
اين هفته اوکرايني ها به صورت ميليوني راي دادند، ديروز من با رئيس جمهور آينده ي آنها صحبت کردم ما هنوز نمي دانيم که اوضاع چگونه خواهد شد، چالش هاي بزرگ در پيش باقي خواهد بود اما ايستادن در کنار همپيمانان بين المللي براي اجراي نظم بين المللي و کار کردن با نهادهاي بين المللي باعث شده است که مردم اوکراين اين فرصت را داشته باشند که آينده خود را انتخاب کنند بدون آنکه ما حتي يک تير شليک کنيم.
با وجود هشدارهاي متعدد آمريکا، اسرائيل و ديگران، برنامه ي هسته اي ايران به طور پيوسته در طي سالها پيشرفت کرد اما در آغاز رياست جمهوري من، ما ائتلافي را تشکيل داديم که تحريم هايي را روي اقتصاد ايران اعمال کرد درحاليکه دست ديپلماسي را هم به سمت دولت ايران دراز کرديم. اکنون ما اين فرصت را داريم که اختلافات خود را به صورت مسالمت آميز حل کنيم.
تا موفقيت هنوز راه زيادي مانده است و ما همه گزينه ها را براي جلوگيري از دستيابي ايران به سلاح هسته اي حفظ مي کنيم. براي نخستين بار در طي يک دهه، ما احتمال بسيار واقعي براي دستيابي به توافقي را داريم که کارآمدتر و پايدار تر از آن چيزي باشد که ما مي توانستيم از طريق توسل به زور دست يابيم.
در کل اين مذاکرات ما تمايل داشته ايم که از طريق کانال هاي چند جانبه کار کنيم که باعث شده است دنيا در کنار ما باشد.
نکته اين است که رهبري آمريکا همين است.
اين قدرت آمريکا است. ما در هر دو مورد (اوکراين و ايران) ائتلافي را براي پاسخ دادن به يک چالش خاص تشکيل داديم.
چهارمين عنصر از رهبري آمريکا در دنيا به کرامت انساني مربوط مي شود. حمايت آمريکا از دمکراسي و حقوق بشر فراتر از ايده آل گرايي است و به موضوع امنيت ملي آمريکا مربوط مي شود.
دمکراسي ها دوستان نزديک يکديگر هستند و به احتمال بسيار زياد با يکديگر جنگ نخواهند کرد.
اقتصادهاي مبتني بر بازارهاي آزاد عملکرد بهتري دارند و به بازارهايي براي کالاهاي ما تبديل خواهند شد.
احترام به حقوق بشر پادزهري براي بي ثباتي است. قرن جديد به استبداد پايان نداد. در برخي پايتخت ها در سراسر دنيا متاسفانه از جمله در پايتخت هاي برخي شرکاي آمريکايي، جامعه ي مدني سرکوب شد، سرطان فساد باعث ثروتمند شدن بسياري از دولت ها و حاميان آنها شد و مردم را از روستا گرفته تا مياديني که به سمبل تبديل شدند، عصباني کرد. وقتي کسي به اين روندها نگاه مي کند يا وقتي به خشونتها در بخش هايي از دنياي عرب نگاه مي کند خيلي آسان است که بدبين شود اما به ياد داشته باشيد که به علت تلاش هاي آمريکا بود، به علت ديپلماسي و کمک خارجي آمريکا و فداکاري هاي ارتش آمريکا بود که اکنون تعداد بيشتري از افراد تحت حکومت هاي منتخب زندگي مي کنند که اين مسئله قابل مقايسه با هيچ زماني در تاريخ بشريت نيست.
فناوري ها باعث تقويت شدن جامعه ي مدني به شيوه اي شده است که ديگر هيچ مشت آهني نمي تواند آن را کنترل کند.
گشايش هاي جديد باعث شده است که صدها ميليون نفر از فقر خارج شوند. ما اذعان مي کنيم که درکشورهايي مثل مصر روابط ما روي منافع امنيتي تکيه دارد که شامل پيمان صلح با اسرائيل و تلاش هاي مشترک عليه تندروي خشن است.
ما همکاري با دولت جديد را قطع نکرده ايم اما براي اصلاحاتي که مردم مصر مطالبه کردند فشار وارد مي کنيم.
رهبري جهاني ايجاب مي کند که ما دنيا را آنگونه که هست ببينيم، دنيا را با همه خطرات و بي ثباتي هايش ببينيم. ما بايد براي بدتر از اين ها آماده باشيم و براي براي هر تدبير احتياطي آماده باشيم. اما رهبري آمريکا همچنين از ما مي طلبد که به دنيا، آنگونه که بايد باشد، نيز بنگريم. دنيايي که آمال و آرزوهاي انسان ها واقعا در آن اهميت دارد و جايي است که اميدها و نه ترس ها بر آن حکومت مي کند.
نسیم