سی و سومین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان از ۲۷ مهر تا ۲ آبان به دبیری «علیرضا تابش» برگزار شد؛ جشنوارهای خاص در ایام همهگیری کرونا که بر خلاف سالهای قبل، علاوه بر اصفهان، خانهای نیز در تهران (سینما فرهنگ) داشت. فیلمهای کوتاه در سه پلتفرم فیلیمو و نماوا و تیوا نمایش یافتند. اما یازده فیلم سینمایی فقط در سینما ساحل اصفهان و سینما فرهنگ تهران به نمایش درآمدند.
رویکرد اشتباه داوران در اهدای جوایز
هیئت داوران مسابقۀ سینمای ایران عبات بودند از: حبیب اسماعیلی، فرهاد توحیدی، مهدی خرمیان، فریدون عموزاده خلیلی، ابراهیم فروزش، حمیدرضا مدقق و پریوش نظریه. هیئت داوران بخش بین الملل نیز شامل این پنج نفر بود: آیدا پناهنده و ایرج طهماسب (ایران)، پابلو سالوادور (سوئد)، شاد شنوگا (فرانسه)، صحرا کریمی (افغانستان). بولتن جشنواره در این آدرس قابل دریافت است.
در نهایت، پروانۀ زرین بهترین فیلم بخش بین الملل و بهترین کارگردانی سینمای ایران به مجید مجیدی برای فیلم خورشید داده شد. روحالله زمانی بازیگر خورشید که دو ماه قبل جایزۀ جشنوارۀ ونیز را گرفته بود، جایزۀ بهترین بازی را هم دریافت کرد. بعد از جوایزی که در جشنوارههای فجر و ونیز به مجیدی و فیلمش تعلق گرفت، بهتر بود که فیلم خورشید در بخش مسابقۀ سینمای ایران داوری نمیشد تا به فیلمها و بازیگران دیگر توجه کافی مبذول شود. مخصوصاً اگر بدانیم که خورشید، فیلمی برای کودکان یا نوجوانان نیست. فیلمی است برای مخاطب بزرگسال اما دربارۀ کودکان، مانند همۀ فیلمهای جناب مجیدی. فهرست کامل جوایز در سایت جشنواره کودک قابل مطالعه است (برگزیدگان جشنواره ۳۳ معرفی شدند).
فیلم دیگری که بیجهت قدر دید، بچه گرگهای دره سیب (فریدون نجفی) بود؛ فیلم متظاهرانه و بیهویتی که به امید جشنوارههای خارجی ساخته شده و به نوعی، ترویج کنندۀ سنتهای جاهلی و بیهویت است و کشورمان را ناامن و مردمانش را بیفرهنگ جلوه میدهد. این فیلم نیز توانست چهار جایزه دریافت کند، از جمله جایزههای بهترین فیلمنامه و بهترین فیلم در بخش مسابقۀ سینمای ایران و جایزۀ ویژۀ هیئت داوران بخش بین الملل. جالب توجه اینکه مخاطب این فیلم نیز کودکان نیستند.
به این لحاظ باید گفت که جشنوارۀ کودک متأسفانه به بیراهه میرود. فیلمهایی که برای کودکان ساخته شدهاند، قدر نمیبینند اما فیلمهای متظاهرانه و بیخاصیتی که برای مخاطب کودک نیستند و به امید جشنوارههای خارجی تولید شدهاند، جوایز را درو میکنند. فیلم خوب و باهویت مهران (رقیه توکلی) واجد دریافت چند جایزه بود اما هیچ جایزهای دریافت نکرد (بجز دو جایزۀ فوق برنامه برای کارگردان).
آیین بزرگداشت دو فیلمساز کودک
امسال، بزرگداشت «ابراهیم فروزش» و «کامبوزیا پرتوی» در جشنواره ۳۳ کودک برگزار شد؛ ابراهیم فروزش (متولد ۱۳۱۸ تهران) و کامبوزیا پرتوی (متولد ۱۳۳۴ رشت). وجه مشخصۀ این دو فیلمساز این است فیلمهایی نمادین برای مخاطب کودک ساختهاند و اندیشههای سیاسی خود در ضدیت با جمهوری اسلامی را در آنها گنجاندهاند. فیلم کلید (۱۳۶۵) چهار سال قبل در سینماتک خانۀ هنرمندان نمایش یافت. جناب فروزش بعد از گذشت سی سال، به نمادین بودن فیلم اعتراف کرد. بنده فیالمجلس به او اعتراض کردم که سینمای کودک، جای سیاسیکاری نیست. متعاقباً نقدی نیز بر فیلم نوشتم ( «کلید» هایی که بوی وطن فروشی میدهند! ). فیلمنامۀ «کلید» از عباس کیارستمی است. ماجرای پسری چهار ساله به نام امیر که مادرش از پی کاری رفته و درب را به روی او قفل کرده است. فیلمساز در واقع به توسط نمادهایی که به کار گرفته، قصد کرده که ایران را جامعهای بسته و کاملاً میلیتاریستی نشان دهد.
درست ۱۰ سال بعد، کامبوزیا پرتوی فیلم دیگری به نام ننه لالا و فرزندانش (۱۳۷۵) ساخت. این بار پسرک بزرگتر شده اما باز هم نامش «امیر» است. او هنوز در خانه زندانی است و حالا باید از پشت توری پنجره، با بیرون ارتباط بگیرد. بقیه قصه را در سایت سوره بخوانید یا فیلم ننه لالا و فرزندانش را تماشا کنید. گمان ندارم هیچ کشوری در جهان وجود داشته باشد که دشمنانش را قدر بداند و دوستانش را طرد کند؛ برعکس آن توصیفی که در وصف مسلمانان واقعی در آیۀ آخر از سورۀ فتح آمده است.
مروری بر فیلمهای سینمای جشنواره ۳۳ کودکان و نوجوانان
یازده فیلم کودک و نوجوان بر پردۀ سینما ساحل اصفهان و سینما فرهنگ تهران به نمایش درآمدند. ما ذیلاً مروری کوتاه بر این فیلمها خواهیم داشت. (بجز دو فیلم نمایش یافته در روز اول، که متأسفانه بنده موفق به تماشای آنها نشدم.)
آواتار
جزیرۀ فضایی (تورنادو ۲)/ سید جواد هاشمی/ * (ضعیف)
خلاصه داستان: در ادامۀ قسمت نخست از فیلم تورنادو، بچهها دوباره با سفینۀ تورنادو به سیارۀ تیانا سفر میکنند تا امید (ارسلان قاسمی) را به زمین بیاورند.
این فیلم، در واقع دومین قسمت از فیلم تورنادو (۱۳۹۸) است. در تیتراژ انتهایی وعده داده میشود که قسمت سوم از این مجموعه به نام «شهر گربهها» نیز در راه است. این سهگانه بعد از سهگانۀ آهوی پیشونی سفید (۹۷-۱۳۹۰) ساخته شد و جایگاه سید جواد هاشمی را به عنوان یک فیلمساز کودک تثبیت کرد.
جناب هاشمی به عنوان نویسنده، تهیه کننده و کارگردان این فیلم، باز هم اثری را در ژانر فانتزی خلق کرده است. متأسفانه باید گفت که این نوع از فانتزی، اصلاً بومی نیست و لذا فیلم قابل توصیه نمیباشد. در این زمانۀ تهاجم فرهنگ غرب، فرزندان ما بیش از همیشه نیازمند به تماشای فیلمهای ایرانی و باهویت هستند. نه فیلمی که فضا و شخصیتهایش، یادآور فیلم آواتار (۲۰۰۹) باشد.
موضوع دیگر، رقص و آوازهای دسته جمعی در فیلم است که به فیلمهای هندی پهلو میزند. این سکانسهای موزیکال، در سهگانۀ آهو... نیز وجود داشت، نوعی از موسیقی سخیف شش و هشت، که حتی میتواند چوب خشک را هم به رقص وادارد. از قضا یکی از دلایل ابتذال این فیلمها، همین موسیقیهای پیش پا افتادۀ آن است. کودکان به نواهای خوب نیاز دارند نه این موسیقیهای کوچه بازاری که در مترو و خیابان هم دورهگردها هم مینوازند.
ظاهراً از سال ۱۳۸۸ باد اصلاحات بر جناب جواد هاشمی وزیدن گرفته و ایشان حتی از نمادهای جنبش سبز هم در سهگانۀ آهوی پیشونی سفید، استفاده برده است. آیا رواست که فیلمسازان ما با همان روشهایی که یهودیان در فیلمهای هالیوودی به کار میگیرند، فیلم بسازند؟ آیا فیلمهای کودک و نوجوان هم باید آمیخته به سیاستهای پلید آلوده شوند!؟
فیلم جزیرۀ فضایی نه جایزهای دریافت کرد و نه نامزد دریافت جایزه شد. همین موضوع سبب گشت که جناب سید جواد هاشمی در مصاحبه با خبرگزاری تسنیم به حضور فیلم مجیدی در جشنواره اعتراض کند.
درخشش در فیلم دوم
مهران/ رقیه توکلی/ *** (خوب)
خلاصه داستان: خانوادۀ یک پسر بچۀ یزدی به نام مهران (سجاد اسماعیلی) با هدایت پدرش که رزمنده است، پذیرای خانوادهای جنگزده از شهر مهران میشوند.
رقیه توکلی فیلمساز ساکن یزد، دومین ساختۀ خود را عرضه کرده است. فیلم نخست او به نام مادری (۱۳۹۵) در جشنواره سیوپنجم فیلم فجر نمایش یافت که اثری قابل اعتنا نبود.
مهران، فیلمی واقعگرا از کار درآمده که برای مخاطب عام ساخته شده. هرچند که کودکان و نوجوانان هم میتوانند از تماشای آن لذت ببرند. قصه دربارۀ یک کودک دبستانی به نام مهران در شهر یزد است که مادر ندارد. پدر او به جبهه رفته و مهران میخواهد برای پدرش همسری انتخاب کند که بتواند برای خود او نیز مادر خوبی باشد.
معماری و فضای زندگی مردم یزد در فیلم به زیبایی تصویر شده است. در خانۀ وسیع پدر بزرگ مهران، یک خانوادۀ جنگزدۀ کُرد هم زندگی میکنند که از قضا از شهر مهران آمدهاند. فیلمساز از این طریق فرصتی مییابد تا به تفاوت فرهنگها بپردازد. بازیگر نوجوان کُرد در نقش داوین (باسط رضایی) درخشش خوبی در این نقش داشت (و نامزد جایزۀ بهترین بازیگر در جشنواره شد). داوین در انتهای فیلم، به کمک یک دوربین هشت میلیمتری از اهالی خانه فیلم میگیرد و همزمان خبر آزادسازی شهر مهران از اسارت بعثیها میرسد و لحظات زیبایی را رقم میزند.
فیلم مهران یکی از باهویتترین فیلمهای سالهای اخیر است. تماشای آن را به همه مخاطبان، مخصوصاً کودکان سرزمینم توصیه میکنم. این فیلم به تهیه کنندگی محمد پیرهادی و با کمک بنیاد فارابی ساخته شده است.
فیلم مهران، نامزد چهار جایزه شد اما متأسفانه هیچکدام را دریافت نکرد:
۱. بهترین بازیگر (باسط رضایی)
۲. بهترین فیلمنامه (فرشاد رضایی، رقیه توکلی)
۳. بهترین کارگردان (رقیه توکلی)
۴. بهترین فیلم (محمد پیرهادی)
در عوض خانم رقیه توکلی، دو جایزه دریافت کرد:
۱. جایزۀ شهید بهنام محمدی به دلیل نگاه قدرشناسانه به مدافعانِ سالهای دفاع مقدس
۲. جایزۀ ویژۀ دبیر جشنواره برای توجه به فرهنگ مقاومت و برداشت ملموس مردمی و قابل فهم برای نسل امروز ایران اسلامی
شاهنامه
سلفی با رستم/ حسین قناعت/ ** (متوسط)
خلاصه داستان: دختری ۱۰ ساله به نام هلیا (هلیا آهنگری) فرزند یک صحاف به نام بهمن (امیرحسین صدیق) با خواندن شاهنامه قادر است شخصیتهای آن مانند رستم (راستین عزیزپور) را زنده کند.
حسین قناعت از سال ۱۳۸۲ تاکنون، یازده فیلم سینمایی کارگردانی کرده است. زخم شانۀ حوا (۱۳۸۶) در ژانر دفاع مقدس، متفاوتترین کار اوست. الباقی فیلمهای جناب قناعت، در ژانر کودک هستند. مخصوصاً از سال ۱۳۹۳ به این سو که او هشت فیلم کودک را نوشته و کارگردانی کرده است. چنانکه امسال دو فیلم را به جشنواره آورده است. (فیلم والدین امانتی از او، روز بعد نمایش یافت). و جالب توجه اینکه جناب قناعت اکنون نیز فیلم «پیشی میشی» را در اکران دارد.
بر خلاف بسیاری از کارگردانها، حُسن بزرگ حسین قناعت در این است که برای مخاطبان کودک و نوجوان فیلم میسازد. قصۀ فیلمهای او یادآور سبک قصهگویی و ساخت فیلمهای امریکایی است. این یک استاندارد رایج و مقبول است اما کافی نیست. فیلمهای ما بایست هویت ایرانی داشته باشند؛ مطابق فرهنگ ایرانی ـ اسلامی ما. اقبال جناب قناعت به شاهنامه فردوسی، خوب است اما باید توجه داشت که زنده کردن گردآفرید و رستم در کودکی، نمیتواند یک فیلم را ایرانی کند.
جناب قناعت در کنفرانس خبری، خبر داد که ایدۀ زنده شدن شخصیتها را، از رمان سیاهدل نوشتۀ کورنلیا فونکه اقتباس کرده. (این کتاب را کانون پرورش فکری کودکان به چاپ رسانده است).
مستند ـ درام
بعد از اتفاق/ پوریا حیدری اوره/ *** (خوب)
خلاصه داستان: فیلمی نیمه مستند ـ داستانی در خصوص ماجرای برق گرفتگی یک پسر هفت ساله افغانی در ایران که به قطع دستان او منجر میشود.
این فیلم در ژانر مستند ـ درام ساخته شده. کارگردان پس از هفت سال، واقعهای را که برای پسر هفت سالهای به نام روح الله جعفری اتفاق افتاده، بازسازی کرده است. برادر کوچک او به نام مرتضی، نقش کودکی وی را بازی کرده است و چند بازیگر نیز در نقشهای کوتاه ظاهر شدهاند، مانند: جواد عزتی (پدر)، ستاره پسیانی (مادر)، بهرام افشاری (دایی)، رضا کیانیان (دکتر معالج)، گلاره عباسی (دکتر). فیلم در ادامه، به دوران توانیابی روح الله میرسد که او به کمک خانم زهره اعتضاد (اعتضاد السلطنه) یاد میگیرد که چگونه از پاهایش به جای «دست» استفاده کند. در اواخر فیلم، تصاویر مستندی را میبینیم که خود کارگردان سالها پیش، از روح الله گرفته است. مانند تعلیم گرفتن خط یا ورود او به برنامۀ زندۀ شبکۀ سوم سیما با مجریگری محمدرضا حسینیان و علی انصاریان، در حالیکه پشت صحنۀ همان برنامه با حضور علی انصاریان بازسازی میشود.
روح الله بعد از موفقیت اولیه در استفاده از پاهایش، قصد دارد که آرزوهایش را محقق کند. فیلم ناگهان فانتزی میشود تا آرزوی روح الله برای خلبان شدن، برآورده شود. سپس یک فوتبال سالن میبینیم که روح الله با بازیکنان مشهور همبازی میشود؛ دو سکانس تماشایی از این فیلم.
بعد از اتفاق، گرچه واقعهای تلخ را بازگو میکند اما قصدش امید دادن است. فیلمساز به خوبی توانسته آن واقعه را ترسیم کند. استفاده فراوان از جلوههای ویژه رایانهای کمک کرده تا آن قصه در یک دکور تئاتری بازسازی شود. سکانس افتتاحیۀ فیلم، یک نمای بلند ۱۵ دقیقهای و نفسگیر است.
مخاطب این فیلم، البته کودکان نیستند. شاید نوجوانان بتوانند آن را تماشا کنند. اما برای بزرگسالان آموزنده و امیدبخش است. شهاب حسینی تهیه کنندگی این اثر را بر عهده داشته و نریشن ابتدای فیلم را نیز گفته است.
جناب کارگردان متولد ۱۳۶۳ در تهران است. او در کنفرانس خبری اعلام کرد که فیلمهای کوتاه بسیاری ساخته و جوایز فراوانی از جشنوارههای خارجی گرفته است. و این فیلم، دومین ساختۀ سینمایی اوست. در تیتراژ، لوگوی پنج اسپانسر خارجی دیده میشود. گرچه در کاتالوگ جشنواره مدت این فیلم، ۷۵ دقیقه درج شده اما چیزی که در سالن سینما فرهنگ نشان داده شد عملاً ۶۹ دقیقه بود. زمان فیلم از آن جهت اهمیت دارد که هر فیلم برای اکران و پخش در سینماها، باید حداقل ۷۰ دقیقه داشته باشد.
تنها جایزۀ این فیلم از جشنوارۀ کودک، جایزه بخش یونیسف بود که به شهاب حسینی تهیه کنندۀ فیلم اهدا شد.
به امید جشنوارههای خارجی
بچه گرگهای دره سیب/ فریدون نجفی/ * (ضعیف)
خلاصه داستان: آشو، پسربچه ۱۱ ساله بختیاری که پدرش به اتهام قتل فراری است، برای نجات جانش از تهدید طایفه و خانوادۀ مقتول، مجبور میشود روستای خود را ترک و با پوشیدن لباس دخترانه، سفر پرماجرایی را آغاز کند.
این فیلم به درد کودکان و حتی نوجوانان نمیخورد. موضوع فیلم، انتقامهای قبیلهای است که در کوهرنگ (چهار محال و بختیاری) هنوز باقی مانده است. این رفتار، در میان اعراب دوران جاهلیت رواج داشت و دین مبارک اسلام، آن را برانداخت. قصۀ فیلم، پیرامون پسری ۱۲ ساله به نام آشو میگذرد. پدر آشو، مظنون به قتل است و آشو، ناگزیر به منزل عمه میرود و با لباس دخترانه در آنجا زیست میکند تا شناخته نشود.
پارسال مستند کوتاهی از جعفر نجفی به نام آشو (عقاب) در جشنواره حقیقت نمایش داشت که در خصوص همین پسر ۱۲ ساله یعنی آشو بود. جناب فریدون نجفی در فیلم بچه گرگها...، از فیلم مستند برادرش جعفر و شخصیت واقعی این پسرک وام گرفته و این قصه را پرداخته است. او دو سال قبل با اولین فیلم سینمایی خود به نام اسکیباز در جشنواره کودک شرکت کرد و چند جایزۀ مهم گرفت و حالا دومین فیلمش را به تهیه کنندگی مجید برزگر به ثمر رسانده است.
از مجید برزگر فیلم «ابر بارانش گرفته» در سیوهشتمین جشنواره فجر نمایش یافت. آن فیلم در انتها نوعی از بتپرستی را ترویج میکرد (مجسمهای که قادر به شفای بیماران است). فیلم بچه گرگها... نیز به تهیه کنندگی او، یکی دیگر از سنتهای جاهلی را تبلیغ میکند.
بنده در کنفرانس مطبوعاتی یادآور شدم که طبق قانون دین، هیچکس نباید به گناه فرد دیگر، مجازات شود. در تورات آمده است که پدر، به جرم پسر کشته نشود و بالعکس (سفر تثنیه ۲۴/ ۱۶). در قرآن حداقل ۱۰ بار این آیه تأکید شده است که هیچکس، گناه دیگری را حمل نخواهد کرد (وَ لاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ اُخْرَی ـ فاطر/ ۱۸). دین مبارک اسلام، این سنتهای زمان جاهلیت را برانداخته است. سپس از کارگردان پرسیدم که آیا این نوع انتقام گرفتنهای جاهلی، از تخیل شما نشئت گرفته یا هنوز در قبایل شما وجود دارد؟ همهمهای شد و بنده پاسخ واضحی دریافت نکردم. جالب توجه اینکه برخی از دست اندر کاران فیلم که در سالن حضور داشتند، از این نوع انتقام جویی حمایت میکردند با این توجیه که قصاص، یک حق طبیعی است. متذکر شدم که قصاص مجرم، با انتقام گیری از اطرافیان او تفاوت دارد. مضافاً که هنوز اتهام ثابت نشده است.
در نهایت معلوم شد که این فیلم، به امید جوایز جشنوارههای خارجی ساخته شده. خداوند به خیر کناد. جالب توجه اینکه فیلم در بخش بین الملل جشنواره هم شرکت داشت و علاوه بر جایزۀ ویژۀ داوران بین الملل، سه جایزه نیز از بخش مسابقۀ سینمای ایران دریافت کرد:
ـ پروانۀ زرین بهترین بازیگر (محمدرضا عالیور)، به دلیل بازی صمیمانه و باورپذیر نوجوان فیلم
ـ پروانۀ زرین بهترین فیلمنامه (فریدون نجفی) به دلیل نگاه انسانی و توجه ویژه به آرامش و زندگی صلحآمیز کودکان
ـ پروانۀ زرین بهترین فیلم (مجید برزگر) به دلیل توجه به استقلالِ هویتی کودکان و احترام به حریم خصوصی و خانوادگی ایشان
یک فیلم استاندارد
والدین امانتی/ حسین قناعت/ ** (متوسط)
خلاصه داستان: ماجرای دو بچه در شمال کشور که از شغل کشاورزی والدین خود خجالت میکشند. لذا آرزو میکنند که در خانوادۀ دیگری باشند.
این فیلم که دومین فیلم جناب قناعت در جشنواره کودک امسال است، در بهار ۹۹ تولید شده و شاید نخستین ساختۀ سینمایی در دوران کرونا باشد که رنگ پرده سینما را میبیند. مخاطب فیلم، کودکان و نوجوانان هستند و این برای آقای قناعت که فیلمنامه را هم نوشته، مزیت محسوب میشود.
یکی از سؤالاتی که گاهی ذهن برخی کودکان یا نوجوانان را به خود مشغول میکند این است که چرا آنها در تعیین پدر و مادرشان نقشی نداشتهاند. به عبارت بهتر، اگر آنها در خانهای دیگر به دنیا میآمدند سرگذشت آنها چه تغییری میکرد؟ والدین امانتی، چنین پرسشی را مطرح میکند و سعی دارد مخاطبان کودک را در این تجربه شریک کند.
مکان قصه در شمال کشور می گذرد. عسل و پارسیا دو کودک ۱۲ و ۱۴ ساله، از داشتن والدین کشاورز خود شرمسار هستند. یک درخت جنگلی، آرزوی آنها را برآورده میکند و آنها به یک خانوادۀ اعیانی در تهران منتقل میشوند. اما در نهایت میفهمند که هیچکجا مانند خانۀ خودشان و والدین واقعیشان نمیشود.
فیلم به خوبی فضای خانوادههای روستایی و شهری را تصویر کرده است. کار کردن زن روستایی دوشادوش همسر و در عین حال قدردانی و حمایتش از شوهر زحمتکش خود، و در مقابل زنسالاری حاکم در زندگیهای شهری و اوقات نسوان که به بطالت و افسردگی میگذرد و موجب سردی خانواده و تفرق است. اما آنچه با واقعیت همخوانی ندارد، همدلی یک زوج بازیگر سینما است که با نام اصلی خودشان در فیلم بازی کردهاند؛ شهرام قائدی و شبنم قلیخانی. با توجه به اوضاع پریشان سلبریتیها و خانوادههای آنها، این تصویر البته خلاف واقع است. هرچند حرجی بر کارگردان نیست. او نمیتواند منتقد همکاران خود در صنف سینماگران باشد وگرنه او را از نان خوردن میاندازند.
فیلم در حاشیه، به مسائل زیست محیطی میپردازد؛ یکی از قصههای فرعی که فیلم با آن تمام میشود. ضعف اصلی فیلم، سکانس ابتدایی آن است که ناگهان ۲۰ شخصیت را در دو دقیقه معرفی میکند. لهذا مناسب است که سکانس ابتدایی مجدداً تدوین شود.
فیلم والدین امانتی در جشنوارۀ کودک، نه جایزهای دریافت کرد و نه حتی نامزد دریافت جایزه شد.
سه عروسک
نارگیل/ سید داود اطیابی/ ** (متوسط)
خلاصه داستان: هومن (علیرضا استادی) و مهیار (بیژن بنفشهخواه) دامادهای بابا حاجت (غلامحسین لطفی) هستند؛ پیرمرد ثروتمندی که رو به موت افتاده است. آن دو، نقشهای را که گمان دارند نقشۀ گنج است پیدا میکنند. اما از آن صندوق، سه عروسک بیرون میآیند و زنده میشوند. نام یکی از آنها نارگیل است ...
این فیلم، دومین ساختۀ سید داود اطیابی است، برادر کوچکِ سید مسعود اطیابی که با فیلم تگزاس به شهرت مضاعف رسید. سید داود متولد ۱۳۵۱ است و نخستین ساختۀ او به نام مبارزان کوچک (۱۳۹۲) نیز در ژانر کودک ساخته شده.
حمزه صالحی نویسنده فیلمنامه، تحصیل کردۀ تئاتر در گرایش نمایش عروسکی است. او بیش از ۱۰ سال در شبکۀ پنج سیما برای عروسک پنگول، متون نمایشی مینوشته است. و حالا او با فیلمنامهای که محور آن سه شخصیت عروسکی هستند به سینما آمده است؛ شخصیتهایی که ناگهان از قوطی عطار درمیآیند و توجیهی برای حضور آنها در فیلم نیست. و این مهمترین ضعف فیلم است.
ایراد دوم، شخصیت پردازی عجیب عروسکها است که گاهی فرشته و گاهی شیطان میشوند. آنچه برای تاریخ این عروسکها گفته میشود نیز معقول و پذیرفتنی نیست؛ یعنی اینکه آنها انسانهایی نیکوکار بودهاند که با جادوی یک شیاد، به این صورت درآمدهاند. در قرآن کریم مؤکد است که شیاطین بر انسانها تسلط ندارند. لذا آنچه در فیلمهایی مانند جنگیر/ ویلیام فردکین (۱۹۷۳) تصویر شده، مطابق واقع نیست.
عروسکگردانی خوب و صدای خوب آنها با صدای محمدرضا علیمردانی و هومن حاجیعیداللهی یکی از جذابیتهای فیلم است. هرچند که بهتر بود که قصهای معقولتر برای عروسکها فرض میشد. شخصیت دو داماد، چندان موجه نیست. در عوض، دو خواهر شخصیت قابل قبول و متفاوتی دارند. کودکان فیلم نیز در حد بادمجان دور قاب هستند. بازیگران کودک فیلم، در واقع همین سه عروسک هستند. (هنوز تصویری از آنها منتشر نشده است.) فیلم به گونهای تمام میشود که در صورت پرفروش بودن، بتوان قصۀ فیلم را ادامه داد و قسمتهای بعدی آن را ساخت.
نارگیل پنجمین فیلم سید ابراهیم عامریان در مقام تهیه کننده است. چهار فیلم قبلی او توسط مسعود اطیابی کارگردانی شدهاند. عامریان سه فیلم دیگر نیز با سید مسعود در مسیر اکران دارد: دینامیت، انفرادی، تگزاس ۳. در ضمن یادآور میشود که فیلم نارگیل در هیچکدام از بخشهای جشنواره نه جایزه برد و نه حتی نامزد دریافت جایزه شد.
مقلد کیارستمی
آرزوی زیبا/ علی قویتن/ · (بیارزش)
خلاصه داستان: دو پسر بچه برای برآورده کردن آرزوی خواهر یکی از آنها، از روستا به شهر میآیند تا لباسی برای عروسی او تهیه کنند.
علی قویتن متولد ۱۳۴۳ است و از سال ۱۳۷۰ فیلم سینمایی ساخته است. فیلم آرزوی زیبا شانزدهمین فیلم اوست که متأسفانه از کارگردانهای فیلم اول هم ضعیفتر درآمده است؛ چه به لحاظ فیلمنامه، اجرا یا بازیگری.
این فیلم برای مخاطب نوجوان ساخته شده و فضای آن مانند تولیدات دهۀ ۱۳۵۰ است که بچهها ممکن بود بدون بلیت، سوار قطار شوند یا از آن بیاویزند. فیلم به لحاظ موضوع نیز یادآور فیلم یک ساعتۀ لباسی برای عروسی از عباس کیارستمی (۱۳۵۵) است که جناب قویتن در کنفرانس مطبوعاتی به او ادای دین کرد.
در مجموع، فیلم آرزوی زییا را میتوان ضعیفترین فیلم جشنواره کودک امسال برشمرد. آنقدر که تماشای آن اتلاف وقت تماشاگران و خود جشنواره بود.
گنج و رنج
خورشید/ مجید مجیدی / ** (متوسط)
خلاصه داستان: چند کودک کار، در مدرسهای به نام خورشید ثبت نام میکنند که گمان دارند در زیر زمین آنجا گنجی هست.
فیلم خورشید قرائت تازهای است از آن حکایت قدیمی که پدری برای آنکه فرزندان خود را به کار وادارد به آنها خبر میدهد که در زمین خود گنجی پنهان کرده است. فرزندان بعد از فوت پدر تمام زمین را شخم میزنند و گنج را نمییابند. سپس در آنجا گندم میکارند و میفهمند که گنج حقیقی، در کار کردن است.
مخاطب فیلم خورشید، کودکان و نوجوانان نیستند. به همین سبب معتقدم که نباید در جشنواره شرکت داده میشد. چون فیلم به قدر کافی در جشنوارههای فجر و ونیز، قدر دیده است. جناب مجیدی گرچه اصالتاً به عنوان فیلمساز کودک و نوجوان شناخته میشود اما او هیچگاه برای کودکان یا نوجوان فیلم نساخته است. مخاطب فیلمهای او، بزرگسالان هستند.
نسخهای که از خورشید در جشنوارۀ فجر گذشته نمایش یافت، ۱۳۴ دقیقه بود و حوصله تماشاگر را سر میبرد. نسخۀ کنونی، ۹۸ دقیقه است اما باز هم مطوّل جلوه میکند. جناب مجیدی عمده سکانسهای طناز طباطبایی را حذف کرده است و به همین سبب در کنفرانس خبری از او غیاباً عذرخواهی کرد. نکته در این است که همین سکانسها بود که سیمرغ بهترین بازیگر نقش دوم را برای خانم طباطبایی به ارمغان آورد. اگر نسخۀ کنونی اکران شود، تماشاگران چطور باید بازی او را ارزیابی کنند؟ به نظر بنده، آنچه باید کوتاه میشد و هنوز در فیلم آزار دهنده جلوه میکند، سکانسهای طولانی حفر تونل است (معادل با شخم زدن زمین، در آن حکایت قدیمی).
فیلم خورشید شش جایزه از جشنواره کودک دریافت کرد:
ـ در بخش بین الملل پروانۀ زرین بهترین بازیگر (روح الله زمانی)، بهترین کارگردانی (مجیدی) و بهترین فیلم (مجیدی و امیر بنان) به خورشید داده شد.
ـ در بخش مسابقۀ سینمای ایران نیز پروانۀ زرین بهترین کارگردانی و بهترین طراح صحنه (کیوان مقدم) را دریافت کرد. به همراه جایزۀ بخش زاون قوکاسیان که سینماگران اصفهانی داوری آن را بر عهده دارند. امسال سومین دورۀ برگزاری جایزۀ زاون قوکاسیان بود. او یک نویسنده و منتقد سینمایی اهل اصفهان بود که سال ۱۳۹۳ درگذشت.
***امیر اهوارکی