حاشیهنوشتی از درس مقتلشناسی «عالم بصیر»مرحوم آیتالله ابوترابی/فصلی در دستبوسی!
به گزارش یزد رسا، در شماره سی و پنجم ماهنامه قبیله هابییل آمده است:
حجتالاسلام سیدعلیاصغر علوی
حاجآقاابوترابی که عمرش را در پاسخ به مسائل شرعی گذرانده است؛ صدای ماندگاری که احکام شرعی را در رسانه به جان تشنه مردم میرساند ولی در ورای این شهرت، که همگان، او را بیشتر به همین میشناسند، حرفهایی از جنس تاریخ اسلام هم دارد؛ بهخصوص بحث شناخت مقاتل. علاقه وافر او به مطالعه و اندیشه مثالزدنی است...
زیر دستگاه دیالیز و در معیت آقازادهشان به دیدار رفتیم. برایشان قدری تربت قتلگاه تحفه بردیم. همین که نام امام حسین و تربت قتلگاه آمد وجود این مرد، بارانی شد! و شروع کرد به گریستن، از حضرت حسین برایمان گفت. داستان مجنون و یافتن قبر لیلی از روی بوییدن جابهجای خاک بیابان را گفت...میگفت و میسرود و از حسین میگفت...با اشکی که سراسر، شور و وجد عارفانه بود. آقازادهشان میفرمود: در این دوسه روز و خاصه امروز از شدت درد به خود میپیچیدند اما همین که نام ارباب بیکفن آمد نشاط و شادابی آمیخته با حزن را میشد حس کرد...
فهمیدم که روح او از همه ما سالمتر است! به علم و معرفت این مرد بزرگ غبطه خوردم و به این چند لحظههای در کنارش بودن، افتخار کردم. علم و عالم باید زلال باشد. برای باسواد شدن باید اول از همه نورانی بود، باصفا بود، زلال بود، باید مثل ابوترابی بود! زلالِ زلال، طوبی له!
برای شادی روحش حمدی بخوانیم...
دقتهایی ستایشبرانگیز
محضر کسی که دقتهایش مثالزدنی است. حتی برنامههای خودشان را گوش میکنند، اشکال میگیرند و اصلاح میکنند!
«در برابر دلیل، گردن ما از مو باریکتر میشود! بیدلیل چیزی قبول نکنیم.»؛ «آدم احتیاط کند برای نقل، فوقش به کتابی استناد کند.»؛ «عجیب است از فقها که در فقه، مته ته خشخاش میگذارند اما در مقتل ضعیف مینویسند!»؛ «بعضی فقها در مقتل، مطالب ضعاف نقل میکنند. نمیدانم اینجا که میرسند کمیتشان لنگ میشود! و دیگر آن دقتهای فقهی و اصولی را ندارند. وقتی میخواهید به امام معصوم چیزی را نسبت دهید خیلی از این دقتها لازم است. آیتالله گلپایگانی در مجمعالمسائل میفرمایند: هرکس این حدیث را که امام حسین دخترشان را تزویج کردند را در ماه رمضان بخواند روزهاش باطل است، چون دروغ گفته.»؛ «...البته فرق است بین اشتباه متخصص و غیرمتخصص. جراح هم اشتباه میکند، چاقوکش هم چاقو میکشد {ولی این کجا و آن کجا؟!} جراح متخصص هم ممکن است خطا کند. از باب اشتباه، وحشت نکنید.»؛ «علما و بزرگان ما معصوم که نیستند! لذا دربست نمیشود قبول کرد. شیخ صدوق هم فتوای نادر دارد؛ چندین خطا برایش گفتهاند...»؛ «میگویند برقعی واعظ در منبرش گفته در 24 کتاب دیدم جناب لیلی در کربلا بوده... به قول شیخ علی فلسفی که میگوید در 30 کتاب دیدم... خب همه اینها برمیگردد به یک کتاب که آن هم ضعیف است و متفرد به قول...»؛ «عقیده من این است که باید تحول ایجاد بشود در عرصه روضهخوانی، اما به صورت ملایم باشد؛ به صورت افراطی نباشد. بالاخره تحولی باید ایجاد شود.»
از پژوهش و آموزش، تا ملاحظات تبلیغی
جلسات تخصصی تحلیلی از این جنس، بیشتر جنبه پژوهشی مخاطب را در نظر میگیرد و حداکثر بعد آموزشی، و کمتر متعرض مباحث تبلیغی میشود. تقویت دقتهای تاریخی مقتلشناسانه، یک بعد این جلسات است که با ظرافتی، محقق را با روش ترویج آن هم آشنا میکند. شیوه ارائه، توجه و عنایت به باورهای مردم در فضای تبلیغ را باید با همدیگر دید:
«یک جوری نشود که مردم سرگردان بشوند. باید با یک ظرافتی مردم را به این مطلب رساند.»؛ «من روی منبر نمیگویم این مطلب نیست یا غلط است. بلکه میگویم احتمال هست، احتمال دارد واقعیت داشته باشد ولی صحیحتر این است که...، مدرکش ضعیف است و در کتاب معتبر، غیر از این گفتهاند. طوری نشود که عقیده مردم برگردد. بگویند سالها اشک ریختیم و همهاش دروغ بوده، نکند مابقیش هم دروغ باشد...اینطور نشود.»؛ «واعظ نباید مثل فروشنده باشد که هرچیزی که خریدار دارد به بازار بیاورد ولو ضرر داشته باشد؛ بلکه باید مثل پزشک باشد که هرچه مصلحت است میدهد و هرچه برای بیمار ضرر دارد و باعث دوام بیماری میشود به او ندهد.»؛ «خوب است انسان یک دور مقاتل را مطالعه کند؛ خلاصه برای منبر.»؛ «در هر رشتهای اگر تخصص باشد: مقتل، حدیث، تفسیر، تاریخ و... خوب است انسان کار بکند.»
امید، نشاط و شادابی
در کنار مباحثش و خستگیهایی که سه روز در هفته به دیالیز میگذرد اما باز هم نشاط و شادابی را در گفتار و رفتار ایشان میتوان دید:
«اینها که از دردها میگویم از باب حکایت است و نه شکایت!»؛ «اگر کسی نیت کرده برود کربلا و میانه راه از دنیا برود ثوابش را میدهند: نیتالمومن خیر من عمله»؛ «انشاالله بتوانیم مقتلی کار بشود و به یک جایی برسانیم.»؛ «انشاالله بتوانیم کار را تمام کنیم.»؛ «من در طریق این کار هستم. بگویند فلانی در حال انجام مأموریت مرد.»؛ «بلکه یک چیزی بنویسم بگویند خدا خیرش دهد. اگر مهلتم بدهند کتابی کار کنم.»
چشمهای زلال
اما دقتهای تاریخی مانع از توجه به عنصر عاطفه و اشک نشد. هم دعوت به گریستن میفرماید و هم خود، چون ابر بهار میگرید؛ هرجا که مقتل طوفانی میشود:
«مقید باشید بگریانید، الان برخی که اصلاً مصیبت نمیخوانند؛ یا دو کلمه میخوانند و واگذار میکنند که مداح بخواند... باید مقتل را تحلیل کنید.»؛ «گریه بگیرید. اجر دارد. امید که ذخیره قبر و قیامت باشد.»
اشتیاقی برای علمآموزی
تماشای این اشتیاق برای هر کسی عامل انگیزش علمی است؛ خاصه اهل علم و چقدر جای این گردشهای علمی در محضر علما در فضاهای علمی ما خالی است:
«هرچه میتوانید مطالعه کنید، یادداشت کنید؛ من نزدیک 200 جلد یادداشت پراکنده دارم.»؛ «کاش مینوشتم! شاید به درد یکی میخورد. کاش میشد مقتلی بنویسم.»
«خیلی لذت میبرم از مطالعه:
لذات دنیوی همه هیچ است پیش من
در خاطر از تغیر آن هیچ ترس نیست
روز تنعم و شب عیش و طرب، مرا
غیر از شب مطالعه و روز درس نیست»
«زیر دستگاه دیالیز یک ساعت مطالعه فکری کردم و هشت صفحه فقط فهرست احصا کردم برای حضرت عباس...»؛ «قوه بدنی نیست ولی شوق روحی هست. با حال دیالیزم 4 ساعت وقت گذاشتم و مطالعه کردم...»؛ «در جوانی در محرم 18 منبر میرفتم و 7 مسجد را ماه رمضان اداره میکردم...»
استاد اخلاق
لابهلای درس مقتل که به رونق طراوت اشک و در هوای بهاری روضه حضرت ارباب، زمین دل پذیرای هر بذری است، نکات تربیتی و اخلاقی موج میزند:
«فلانی مخلص بوده خدا هم یادش داده بود...»؛ «خدا اگر عنایت نکند بسمالله را فراموش میکنم؛ پناه باید ببریم بر خدا.»؛ «اگر سر مویی خودستایی باشد از ما میگیرند.»؛ «عمده، عاقبت است. تا آن لحظه نمیشود قضاوت کرد. عمده عبور از صراط است که انسان، ایمانش عاریهای نباشد.»؛ «خدا پرده از کارهایمان برندارد و رسوایمان نکند.»
شوخطبعی
چه مطالب بلندی را در لابهلای طنزها میشود به مخاطب رساند:
«اگر میشد چند جلد کتاب با خودم دفن کنم، میگفتند با من دفن کنند، اگر فراغتی آنجا حاصل شد بخوانم!
در عالم خواب شهید مطهری را دیدم گفتم: دیگر کتابی در دست تألیف دارید؟ گفتند: بله! کتابی در معاد.
چند وقت بعدش کتاب معادشان در آمد!»؛ «میگویند چقدر کتاب داری؟! به واسطه سنگینی این همه کتاب، خانه سنگین میشود و باعث خرابی سقف میشود! میگویم: در هر شغلی وسایلی باید باشد. هر شغلی وسایلی دارد: کشاورز وسایلی دارد، آهنگر وسایلی دارد... ما هم وسیله کارمان کتاب است.»؛ «60 سال است که برونشیت دارم و میگویند خوب نمیشود؛ خب، خوب نشود! ولی امید دارم، نشاط دارم، یک سر مویی ملال نیست.»؛ «مطالب در ذهن ما کبوتر جلد است! میپرد و دوباره میآید. اینبار که آمد سریع میگیرمش که در نرود! معلوم است چیزی در اختیار ما نیست {و همه چیز در اختیار خداست}»؛ «نمیخواهم خودستایی کنم که هر کتابی را بنده دارم ولی جوابش اینه که: یحمل اسفارا!»؛ «حریف مجلس ما خود همیشه دل میبرد/ علیالخصوص که پیرایهای بر او بستند؛ قصه دندانهای مصنوعی ماست!»
فصلی در دستبوسی!
داشتیم دستشان را میبوسیدیم. ایشان هم وقتی دیدند همه دستشان را بوسیدند، خودشان هم یک نگاهی به چپ و راست انداختند و دست خودشان را بوسیدند و فرمودند: «لابد من آدم مهمی هستم که همه دست مرا میبوسند پس بگذارید خودم هم بینصیب نمانم و خودم هم دست خودم را ببوسم!» روزی تا دستشان را بوسیدم، محکم دست مرا گرفتند و قریب به چهل بار بوسیدند! فرمودند: «چهل بار دست مرا بوسیدید و من چیزی نگفتم، اما دیگر الان جبران شد و تلافی کردم!» یکی از عزیزان تا آمد دست ایشان را ببوسد ایشان هم خم شدند و عبای ایشان را گرفتند. از اینطرف اصرار و از آنطرف انکار...! نهایتاً موفق شدند عبای این برادر را ببوسند و به چشم بکشند. بعد از این ماجرا فرمودند: «حالا چشمم طوریش نشود {یعنی به خاطر تبرک شدن به عبای شما دچار عارضهای نشود؟!}» بعد خودشان جواب دادند: «اگر کسی این حرف را زد به او بگویید: و لا یزید الظالمین الا خسارا! یعنی مشکل از خودت است!»
انتهای پیام/ع
Related Assets:
- عکسهایی که آیتالله ابوترابی سفارش کرد دربهاباد نصب شود/دوران امامت جمعه آیتالله دربهاباد از معنویترین دوران
- «اسرار حسن عاقبت» به قلم مرحوم آیت الله ابوترابی
- آیت الله ابوترابی در خضوع، مردمداری و دینداری نمونه بود
- یزد؛ دیِن خود را به جامعه علمی کشور ادا کرده است/«آیت الله ابوترابی» حامی ولایت و مجاهدی خستگیناپذیر بود
- «آیت الله ابوترابی»عمر شریفش را در مسیر قرآن و عترت به بهترین وجه گذراند
- پیام تسلیت آیتالله وافی،آیتالله اعرافی،رئیس صداو سیما واعضای شورای شهریزدبه مناسبت درگذشت آیتالله ابوترابی