در هاون کار فرهنگی،آب نکوبید!
یزد رسا؛ سیدطاها باقیزاده طی مطلبی در نشریه "قبیله هابیل" نوشت:
آیا کار فرهنگی و اثرگذاری بر فرهنگ جامعه برای شما دغدغه و نگرانی است؟
آیا تربیت فرهنگی صحیح فرزندانتان برایتان اهمیت زیادی دارد؟
آیا میتوانید تعریف مشخصی از کار فرهنگی مدنظرتان ارائه دهید؟
آیا هدفی که از پرداختن به این امور دنبال میشود کاملاً روشن و واضح است؟
آیا تا اینجا نتیجه مطلوبی از کارهای فرهنگی حاصل شده؟
به نظر شما مجموعههای فرهنگی پیرامونتان به خوبی از عهده وظیفه و مسئولیتشان برآمدهاند؟
تأثیر این مجموعهها را در بهبود فرهنگ عمومی چهقدر میدانید؟
کار فرهنگی به آن معنا که در اینجا منظور است، کاملاً به دین پیوند میخورد، و اساساً چیزی جز «دیندار» کردن مخاطبان نیست. اما بحث از همین «دینداری» شروع میشود و مسئله خلط آن با برخی مفاهیم دیگر، که منجر میگردد کار فرهنگی بینتیجه بماند. تجربه سرخوردگی فعالیتی با عنوان فرهنگی چندان بیسابقه نیست، چنان که پس از صرف زمان و هزینه بسیار بازدهی نداشته و تلاشها هدر رفته، پس برای ریشهیابی و حل این مسئله نگاهی به هدف و روش کار فرهنگی خالی از لطف نیست.
اگر بپذیریم که گرایشات الهی و معنوی، محور فعالیت مطلوب فرهنگی است، باید به تفاوت «دینداری» و «دیندانی» دقت کرد، و در نتیجه بایستی به جای تلاش بیثمر برای انباشتن دادههای مذهبی و دینی در ذهن مخاطبان، قلب آنها را به سوی حقایق دینی متوجه نمود.
استاد اصغر طاهرزاده در همین راستا نگاهی آسیبشناسانه دارد بر فعالیتهایی که با هدف دینی و فرهنگی، روشی خطا را پیش میگیرند و به ساحات دوگانه علم حصولی و علم حضوری توجه نمیکنند؛ و حاصل ده جلسه سخنرانی وی در این رابطه، با بیانی روان و شیوا در کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» جمع آمده است.
در این نگاه الگوی فعالیت فرهنگی مؤثر، روشی معرفی میشود که اهل بیتعلیهمالسلام پیش گرفتند، و در این کتاب مفصلاً به ذکر نکات ظریف و مشخصههای آن پرداخته میشود. اگر مسیر مد نظر مجموعه فرهنگی از آن الگوی صحیح منحرف شود، طولی نخواهد کشید که همه تلاشهایش را بیثمر مییابد و نتیجه آن یأس و سرخوردگی و پوچی خواهد بود.
فعالیتهای فرهنگی باید با قصد قدسی نمودن تمام وجوه زندگی انسان، راهی از قلب او به سمت حقیقت بگشاید، و اگر از این نکته غفلت شود، انبان اطلاعات و استدلالات پیرامون مباحث دینی و الهی، صرفاً حجابی میشود که انسان را از درک حقیقت بازمیدارد، چیزی که مهم است اتصال به اصل حقایق وجودی است، نه داشتن مفاهیم و اطلاعاتی از آن حقایق نزد خود.
اشتباه بزرگ همین است که این داشتهها به جای خود حقیقت تلقی شود، و مخاطب کار فرهنگی زمانی که با چند کلمه و جمله تعریفی از خدا در ذهنش شکل گرفت و استدلالی برای اثبات او آموخت، میپندارد که دیندار شده است. این طرز تلقی در نهایت باعث میشد که حاصل کار فرهنگی بشود بیحاصلی و پوچی!
«ما میتوانیم فعالیتهای فرهنگی دینی را به سه نوع تقسیم کنیم؛ یک نوع فعالیتهای فرهنگی دینی که ناخودآگاه جهت همه دستورات و فعالیتهای دینی را دنیایی میکند. نوع دیگر فعالیت فرهنگی دینی که درست عکس نوع اول است، سعی دارد همه اعمال و دستورات دینی را از منظر قدسی بنگرد که ما معتقدیم اصلاً آمدیم به این دنیا برای همین که همه حرکات و سکنات و عقایدمان قدسی شود، یک نوع فعالیت فرهنگی هم هست که ما نام آن را فعالیت شبه قدسی گذاردهایم.»
در دستهی اول، اساساً کار فرهنگی، یک فعالیت دینی را از ارزش میاندازد، مثلاً ارزش نماز را صرفاً تأثیر مثبت بر جسم میشمرد؛ نوع دوم همان فعالیت ارزشمندی است که به ثمر مینشیند و نتیجه میبخشد و همه فعالیتهای فرهنگی باید چنین رویهای داشتهباشند.
توجه به جایگاه اصلی دین - که قلب انسان است - و مراعات نکاتی که در همین رابطه آمده، راهکاری است برای هدایت کار فرهنگی به این سمت و سو، و فصلی از کتاب به شرح و بسط آن میپردازد.
و اما قسم سوم که رواج بیشتری دارد – اگرچه نامطلوب است- فعالیت فرهنگی شبه قدسی است، یعنی نگاهش به فعل دینی چنین است که در عین مقدس دانستن آن، ارزشش را به تأثیرات دنیایی تقلیل میدهد.
یعنی نه مثل دسته اول است که کاملاً به آن سمت و سوی مادی و دنیایی ببخشد و نه به شکل مطلوب، بلکه چیزی بینابین، چنان که تقدس و وجوه معنوی آنرا میپذیرد، ولی برای توجیه و تبیین فعل دینی اهداف و ارزشهایی با افقهای دنیایی معرفی میکند.
این نگاه – که توضیح و بسط آن در کتاب قابل پیگیری است - در حالیکه دستور دینی را الهی و مقدس میشمارد، منظر آن را تنزل میدهد و تا حد دنیا پایین میآورد، اما حقیقت دین اینگونه نیست و در دستوراتش به کرانهای بسیار فراتر نظر دارد.
این خطر، غالب کارهای فرهنگی پیرامون ما را تهدید میکند و همین عامل منجر به پوچی و بیثمریش میشود، اگر هم نتیجهای به دست آمدهباشد تأثیری در سعادت مخاطبش ندارد و این در واقع یعنی پوچی و بیحاصلی.
شرطیکردن افراد نسبت به یک ارزش فرهنگی خطای جدی بسیاری از دستاندرکاران کار فرهنگی است. شرطیکردن یعنی طوری انسان تربیت شود که به طور «ناخودآگاه» و بیاختیار به برخی کارها بپردازد و از برخی کارها دوری کند.
باید دانست که هدف دین تبعیت ناخودآگاه و ناخواسته مردم از فرامین الهی نیست، بلکه آنچه مهم است انتخاب هوشیارانه فعل خداپسندانه است و آن هم با قصدی خالص و ارتباط قلبی؛ دین به دنبال آن نیست که با یک اثر روانی مخاطب را ناخواسته مجبور به اطاعت از رب نماید، بلکه هدف دین رشد باطنی است چنان که انسان آگاهانه و به اختیار طریق بندگی را برگزیند.
در ادامه به ضرورت قدسی نمودن همه ساحات زندگی اشاره میشود. مخاطب کار فرهنگی باید رفته رفته تمام شئون زندگی خود را در جهت بندگی سامان ببخشد، چنان که امور دنیویاش را هم با نگاهش و نیتش تقدس ببخشد و به آن جنبه الهی بدهد، اما متأسفانه در نمونههایی از امور فرهنگی دیده میشود که به عکس عمل میکنند و برای توجیه فعل دینی و اثبات لزوم آن، شأن فعل را به وجوه دنیوی آن تقلیل میدهند، مثلاً وضو را صرفاً عملی معرفی میکنند که برای سلامتی مفید است و لذا دین آن را توصیه کرده، در حالی که بررسی سیره معصومین، نشان از آن دارد که ایشان هماره با نگاهی قدسی افعال دینی را به امور الهی مرتبط میساختند. نمونههایی از این رویکرد در کلام و سیره معصومین علیهمالسلام در کتاب ذکر شده است.
تغییر ساحت نگاه از علم حصولی - که تصویری است از حقایق نزد ذهن انسان - به ساحت علم حضوری -که ارتباط انسان با خود حقیقت و حضور حقیقت در قلب اوست - راهکاری است که فعالیتهای فرهنگی را از پوچی نجات میدهد. مثلاً باید مواظب بود که شناخت خدا، جای ارتباط قلبی با حقیقت خداوند را نگیرد، چون هرگز فهم و شناخت بشر از خدا معادل خدا نخواهد بود.
کار فرهنگی باید منجر به «بندگی» واقعی بشود و این زمانی تحقق مییابد که آنچه پرستش میشود خدای حقیقی باشد، نه تصور فرد از خدا . این موضوع پیرامون نمونهها و عرصههای دیگر اعتقاد و فعل دینی نیز صادق است.
کسی که قصد دارد در مسیر ارزشمند کار فرهنگی اقدامی مؤثر و خداپسندانه انجام دهد، باید پیش از همه خود را از آلایش و انحراف در نگاه به حقایق دینی مبرا کند و پس از آن با توجه به ظرایف این راه، در آن گام بردارد.
کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» بر آن است تا شرایطی را که منجر به پوچی تلاشهای فرهنگی میشود روشن سازد و برای چاره آن راهکاری ارائه دهد که ریشه در حقیقت روحانی انسان و هدف خلقت او دارد .
مطالعه این اثر از استاد اصغر طاهرزاده که نشر لبالمیزان آن را در 375 صفحه منتشر نموده، نه تنها به فعالان عرصههای فرهنگی، بلکه به خانوادههایی که برای تربیت فرهنگی فرزندانشان اهمیت ویژهای قائلند، توصیه میشود.
Related Assets:
- ضرورت توجه به ریشهها و مختصات فرهنگی «دارالعباده»
- جایخالی فرهنگ در بسته خروج از رکود دولت/تاکید رهبر معظم انقلاب بر فرهنگ جهادی و سبک زندگی/ نگاه تکنوکراتیک دولت مردان در این حوزه
- کسی فتنه را ردکند باید درانقلابی بودنش شک کرد/ انتقاد از اخراج 74مهندس از یک وزارتخانه به اسم بیسواد
- سیل ویرانگر مهاجرین غیر بومی به دارالعباده
- ضرورت بازنگری در رویکرد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی