ID : 10480370
یادداشت/مهدی همازاده ابیانه‬‎؛

رفتار حضرت علی با خلفا چگونه بود؟


با این‏که اختلاف امیرالمؤمنین با خلفا بر سر مسئله‌ای بنیادین و اساسی بود، با این حال نه تنها حضرت جبهه جدیدی از ستیز و رویارویی با دستگاه خلافت باز نکرد، بلکه در امور مهم و تعیین‏ کننده به آن‏ها مشورت نیز می‌داد.

یزد رسا به نقل از عصر فرهنگ، با این‏که اختلاف امیرالمؤمنین با خلفا بر سر مسئله‌ای بنیادین و اساسی بود، در شرایطی که آن‏ها بر مسند خلافت مسلمین نشسته بودند و دشمن مقتدر خارجی، اصل اسلام و کیان مسلمین را تهدید می‏کرد، حضرت امیر علیه‏ السّلام نه تنها جبهه جدیدی از ستیز و رویارویی با دستگاه خلافت باز نکرد، بلکه در امور مهم و تعیین‏ کننده به آن‏ها مشورت نیز می‌داد.


به عنوان مثال، یک سال پس از واقعه یرموک که مسلمانان موفّق شدند بیت المقدّس را به محاصره خویش درآورند، اهالی نصرانی شهر حاضر به مصالحه و پرداخت جزیه شدند؛ به شرط آن‏که شخص خلیفه به قدس آمده و عهدنامه‏ای را با آن‏ها به امضاء برساند.


عمر در این‏که به قدس برود، مردّد بود. در این‏باره با برخی اصحاب مشورت کرد. برخی مانند عثمان، مخالف رفتن عمر بودند و این‏کار را با توجّه به موضع ضعف مسیحیان قدس که در محاصره بودند، بی‏دلیل می‏دانستند و بلکه منافی عزّت مسلمین می‏دیدند. عمر پرسید آیا کسی نظر دیگری دارد؟ و علی علیه‌السلام فرمود: «آری، نظر من غیر از این است. آن‏ها چیزی خواسته‏اند که شامل موضع ضعف و ذلّ است و عزّت مسلمین را خدشه‏دار نمی‏سازد. آن‏ها فتح عزّت‏مندانه همراه با صلح و عافیت را الان به تو پیشنهاد داده‏اند و معلوم نیست که بعدها هم بر همین نظر استوار بمانند. ضمن این‏که از این ایمن نیستی که اگر آن‏ها از صلح با تو ناامید شوند، دست به دامن دشمنان ما گردند و بر ستیز و نبرد، پایمردی نمایند. ...» خلاصه حضرت در فرمایشی نسبتاً طولانی، عمر را بر رفتن تشویق کرد و این‏کار را به صلاح مسلمین دانست. عمر نیز رأی امام را پذیرفت و راهی قدس شد. (الانس الجلیل بتاریخ القدس و الخلیل، ج 1، صص 374 و 373)


در صلح‏نامه‏ای که عمر با اهالی نصرانی قُدس منعقد کرد، تعهدات حکومت شامل موارد مرسوم (تأمین امنیت و آزادی مناسک دینی برای مسیحیان و ...) بود و تعهدات مسیحیان علاوه بر موارد مرسوم (پرداخت جزیه و رعایت محرمات مسلمین و ...)، این شرط مهم بود که نباید اجازه اسکان یهودیان در قدس را بدهند و رومی‏ها را نیز از قدس برانند. (همان، ص 377)


همچنین در مرحله نهایی جنگ مسلمین با امپراطوری ایران که یزدگرد نیز با دیدن وخامت اوضاع، از شهرهای مختلف ایران، نیروهای فراوانی را به جبهه گسیل کرد‏، عمر بر فراز منبر از مردم خواست تا در جبهه حضور یابند. در آنجا برخی صحابه از عمر خواستند تا سپاه مسلمین در مرز با روم را به جبهه ایران بفرستد و خودش نیز همراه سپاه مسلمین در این جبهه حاضر شود. عمر از امام نظر خواست و حضرت با پیشنهاد مذکور مخالفت کرده و فرمود: خالی کردن مرز با روم، سبب حمله آنان به سرزمین‏های اسلامی می‏شود و رفتن تو نیز باعث می‏شود تا سپاه ایرانی‏ها با شنیدن حضورت بگویند این پادشاه تمامی اعراب است که روبه‏روی ماست. در نتیجه بر انگیزه و شدّت عملشان افزوده گردد و پر شور تر در میدان نبرد حاضر شوند. (اخبار الطوال، ص 135) عمر نظر علی علیه‌السلام را اجرا کرد و در نهایت به پیروزی سپاه مسلمین هم انجامید.


در همین دوران، جناب عمار بن یاسر، استاندار خلیفه دوّم در کوفه بود (که مرکزیتی مهم در عراق داشت) و سلمان فارسی نیز استاندار خلیفه دوّم در مدائن بود. (تاریخ خلیفه بن خیاط، ص 156 / مروج الذهب، ج 2، ص 306)

انتهای پیام/ع




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.