ID : 8899981
به بهانه هفتادو پنجمین سال‌مرگ فرخی یزدی؛

روزنامه‌نگاری که با آمپول‌هوا کشته شد +عکس


میرزا محمد فرخی یزدی، از شاعران توانا و روزنامه‌نگاران مشهور عصر مشروطه بود که در سال ۱۲۶۷ هجری شمسی در یزد به دنیا آمد و تحصیلات خود را در مدرسه مرسلین که میسیونرهای انگلیسی آن را اداره می‌کردند گذراند. فرخی یزدی که بارها به دلیل سرودن شعرهای اعتراضی و آزادی‌خواهانه به زندان افتاد، سرانجام ۲۴ مهر ۱۳۱۸ با آمپول هوا کشته شد.

به گزارش یزد رسا، روحیه معترض و آزادی‌خواه فرخی یزدی از همان نوجوانی مشهود بود؛ چنان‌که در ۱۵ سالگی شعری درباره مدیران مدرسه مرسلین سرود و تبلیغات گسترده مذهبی مسیحیان در یزد را مورد انتقاد قرار داد و همین شعر، مقدمه‌ای برای اخراج او مدرسه شد:

سخت بسته با ما چرخ، عهد سست‌پیمانی/ داده او به هر پستی، دستگاه سلطانی

دین ز دست مردم برد فکرهای شیطانی/ جمله طفل خود بردند در سرای نصرانی

ای دریغ از این مذهب، وای از این مسلمانی

دوختن لب‌ها با نخ و سوزن

فرخی سپس به کارگری پرداخت و در همان جوانی اشعار سیاسی و اجتماعی می‌سرود. در نوروز ۱۲۸۹ در حالی که «ضیغم‌الدوله قشقایی» حاکم یزد بود و شاعران همگی تلاش می‌کردند در مدح و ثنای او ابیاتی بسرایند و به حاکم تقدیم کنند، فرخی شعری سرود که ضیغم‌الدوله را به خشم آورد:

ضیغم‌الدوله چو قانون‌شکنی پیشه نمود/ از همان پیشه خود ریشه خود تیشه نمود

خون یک ملت غارت‌زده در شیشه نمود/ نی ز وجدان خجل و نی ز حق اندیشه نمود

خود تو می‌دانی نیم از شاعران چاپلوس/ کز برای سیم بنمایم کسی را پای‌بوس

لیک گویم گر به قانون مجری قانون شوی/ بهمن و کیخسرو و جمشید و افریدون شوی

سرودن همین شعر کافی بود تا حاکم یزد دستور دهد لب‌های او را با نخ و سوزن بدوزند و زندانی‌اش کنند. این کار بی‌رحمانه ضیغم‌الدوله چنان بازتابی در میان مردم داشت که نمایندگان مجلس شورای ملی دست به اعتراض زدند و وزیر داخله را مورد انتقاد و استیضاح قرار دادند؛ اما پاسخ وزیر چیزی نبود جز انکار آن‌چه روی داد.

فرخی که اینک در سراسر ایران نامدار شده بود و مرد مبارزه با استعمار و استبداد شناخته می‌شد، تنها ۲ ماه در زندان ماند و پیش از آنکه فرار کند، این دو بیت را بر دیوار زندان نوشت:

من و ضیغم‌الدوله و ملک ری/ به زندان بگردد اگر عمر طی

بر آرم ز آن بختیاری دمار/ به آزادی ار شد مرا بخت یار

 

 

شاعر آزادی‌خواهی که روزنامه‌نگار شد

فرخی سپس به تهران رفت و اشعار خود را که عموما در وصف آزادی و در اعتراض به استبداد بود، در روزنامه‌ها و مجلات منتشر می‌کرد. با آغاز جنگ جهانی اول به بغداد و کربلا رفت، سپس به ایران بازگشت و در دوران نخست‌وزیری وثوق‌الدوله با قرارداد ۱۹۱۹ مخالفت کرد و به همین دلیل به زندان افتاد. اما با کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ که چهره ایران را تغییر داد و دودمان پهلوی را حاکم کرد، دوره‌ای جدید از زندگی او آغاز شد.

فرخی یزدی در سال ۱۳۰۰ شمسی به انتشار روزنامه توفان پرداخت. این روزنامه به دلیل زبان کوبنده و اعتراضی نسبت به ظلم حاکم در کشور و شجاعت در بیان ستم‌های رژیم پهلوی، ۱۵ بار توقیف شد و فرخی هر بار تا آغاز به کار دوباره آن، اشعار آزادی‌خواهانه خود را در روزنامه‌های دیگر از جمله پیکار، قیام، طلیعه آیینه افکار و همچنین ستاره شرق منتشر می‌کرد.

 

فرخی؛ عضو جناح اقلیت ۲ نفره

شاعر مشروطه‌خواه در سال ۱۳۰۷، نماینده مردم یزد در دوره هفتم مجلس شورای ملی شد و در میان خیل نمایندگان گماشته حکومت پهلوی، تنها بود. تنها فرخی یزدی نماینده یزد و رضا طلوع نماینده رشت بودند که عضو جناح اقلیت بودند و در مجلس، کاری جز تملق رضاشاه پیشه کرده بودند. به همین سبب فرخی یزدی همواره فحش و ناسزا و تهدید دیگر نمایندگان را تحمل می‌کرد. اما باز هم دست از ایستادن در برابر رضاشاه برنداشت. کار اما محدود به تهدید و ناسزا نشد و سرانجام در میانه یکی از نطق‌هایش در مجلس، مورد حمله یکی از وکلا قرار گرفت و با بینی و صورت خونین از تریبون پایین کشیده شد.

فرخی پس این اتفاق در مجلس تحصن کرد و اولین بست‌نشینی در تاریخ مجلس شورای ایران را رقم زد. پس از آن هم مخفیانه از تهران فرار کرد و به مسکو رفت. یکی از اشعار او به روشنی وضع آن زمان مجلس شورای ملی را نشان می‌دهد:

آن‌که از آرا خریدن مسند عالی بگیرد/ مملکت را می‌فروشد حق دلالی بگیرد

یک ولایت را به غارت می‌دهد با این جسارت/ تحفه از حاکم ستاند رشوه از والی بگیرد

از خیانت کور سازد چشم مملکت را/ چشم آن دارد ز ملت مزد کحالی بگیرد

روی کرسی وکالت آن‌که زد حرف از کسالت/ اجرت خمیازه خواهد حق بی‌حالی بگیرد

از تهی‌مغزی نماید کیسه بیگانه را پر/ تا به کف بهر گدایی کاسه خالی بگیرد

 

بازگشت به ایران با خیال خوش

فرخی یزدی پس از مسکو رهسپار برلین شد و در آنجا پس از ملاقاتی با عبدالحسین تیمورتاش وزیر دربار رضا پهلوی، تصمیم گرفت به ایران بازگردد اما اوضاع چنان که او گمان می‌کرد نبود و بلافاصله پس از ورود به ایران تحت نظر شهربانی قرار گرفت و در خانه‌ای محصور شد. ابتدا با شکایت یک کاغذفروش که مقداری پول از او طلب داشت و سپس به اتهام «اسائه ادب به مقام سلطنت» به زندان قصر انداخته شد.

 

سلولی در زندان قصر که فرخی یزدی در آن زندانی بود

 

فرخی در زندان هم دست از سرودن شعر و خواندن آن برای زندانیان برنداشت و به همین دلیل سخت زیر فشار زندانبانان بود. سرانجام فردی که گرچه درس پزشکی نخوانده بود اما به دلیل چند سال اشتغال در یک بیمارستان، «پزشک احمدی» خوانده می‌شد، شاعر آزادی را با آمپول هوا کشت. فرخی یزدی ۲۴ مهر ۱۳۱۸ کشته و در مکانی نامعلوم دفن شد اما برخی منابع احتمال دفن او در گورستان مسگرآباد را خالی از حقیقت ندانسته‌اند.

طنز روزگار آن‌که احمدی علاوه بر فرخی، تیمورتاش وزیر دربار، سردار اسعد بختیاری و برادرش، و همچنین دکتر تقی ارانی را هم با آمپول‌های مختلف کشت. دستمزد احمدی برای کشتن مردم عادی ۱۰ تومان، و برای کشتن کسانی همچون فرخی و تیمورتاش، ۱۰۰ تومان بود.

اسناد رسمی دولتی دلیل مرگ فرخی را ابتلا به مالاریا و نفریت ذکر کرده بودند، اما ۳۰ بهمن ۱۳۲۲ دیوان عالی جنایی، پزشک احمدی را قاتل عمدی فرخی یزدی و سردار اسعد شناخت و او را محکوم به اعدام کرد.

منبع: مهر

انتهای پیام/ع




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.