ID : 3673766
درباره اولین حزب دولت‌ساخته؛

زیر پوست باشگاه سیاسی خاندان و نزدیکان هاشمی


کارگزاران با همه فراز و نشیبی که در این ۱۸ سال داشته است، هویت سیاسی خود را به عنوان «سایه رفسنجانی در سیاست» حفظ کرده است. جدای از اینکه نزدیکان رفسنجانی مرکب از فرزندان، برادر و برادرزاده همچنان هسته مرکزی حزب را شکل می‌دهند، خط مشی سیاسی کارگزاران با اندیشه‌های رئیس مجمع تشخیص هماهنگ پیش می‌رود. این نکته‌ای است که عضو حزب کارگزاران در توضیح نسبت حزب با رفسنجانی به آن اقرار دارد، حسین مرعشی می‌گوید: «تشکیل‌دهندگان کارگزاران سازندگی، دوستان و نزدیکان آقای رفسنجانی بوده‌اند و تاسیس این حزب با هدف استمرار افکار و ایده‌های ایشان بوده است».

به گزارش یزدرسا، حزب (باشگاه) کارگزاران در آستانه انتخابات مجلس پنجم به کارگردانی آقای رفسنجانی تاسیس شد، یعنی زمانی که طیفی از نیروهای اصولگرای آن روز به دلیل انحراف‌هایی که در مشی دولت و مدیران آن در زمینه‌های اقتصادی و فرهنگی احساس کردند، همکاری با دولت را تحریم کردند.

این اختلاف‌ها موجب شد نیروهای ارزشی آن روز و در رأسشان «جامعه روحانیت مبارز تهران» حاضر نشوند مدیران رفسنجانی را در فهرست انتخاباتی خود قرار دهند. رفسنجانی که خطر جدایی گروه‌های ارزشی از خویش را حس کرده بود، در گرماگرم انتخابات مجلس پنجم ابتدا به جامعه روحانیت مبارز پیشنهاد کرد چند نفر از افراد نزدیک به وی را در فهرست انتخاباتی بگذارند. این افراد شامل محمود دعایی، عبدالله نوری، مجید انصاری، فائزه هاشمی و مصطفی معین بودند. این رویگردانی از مجلس چهارم شروع شد که اغلب چهره‌های شاخص آن، سیاست‌های دولت بویژه در دو حوزه «اقتصاد» و «فرهنگ» را با معیارهای ارزشی نظام، مغایر می‌دیدند.
از اواخر کار مجلس چهارم که رودررویی جبهه نیروهای ارزشی نظام با تئوری توسعه لیبرالی مدیران اجرایی آن روز شروع شد، رئیس‌جمهور وقت با نگرانی برای تغییر ترکیب مجلس پنجم خیز برداشت.

در آن مقطع برای دولت که برنامه سوم توسعه را در دستور کار داشت، مقاومت مجلس ارزشگرای چهارم، یک دغدغه جدی بود. البته حامیان هاشمی در مجلس سوم در ترکیب اکثریت حضور داشتند که از آن جمله می‌توان به اسحاق جهانگیری، مجید انصاری، عبدالله نوری و مرتضی الویری اشاره کرد که وظیفه دفع حملات نیروهای چپ آن روز نظیر محتشمی‌پور، اصغرزاده، مظفری نژاد و صالح‌آبادی را برعهده داشتند.

دولت وقت برای عبور از چالش مجلس چهارم، به یک تغییر تاکتیکی در مواضع سیاسی خویش نیز دست زد. این چرخش تاکتیکی در چینش ترکیب کابینه دوم رفسنجانی نمایان شد و در حالی که دولت نخست وی با اکثریت چپ تشکیل شد، در انتخاب اعضای دولت دوم سعی کرد از جایگاه متمایل به چپ خود، تا حدودی به سمت راست گرایش پیدا کند، از همین رو در دولت دوم خود، وی چپگرایانی مانند عبدالله نوری و مصطفی معین را در ترکیب کابینه نیاورد و علی‌محمد بشارتی و سیدمصطفی هاشمی‌گلپایگانی را به عنوان وزیران کشور و علوم معرفی کرد.

اما این تغییرات تاکتیکی نیز ثمری نداشت، به همین دلیل مجلس ارزشی آن روز در اعتراض به سیاست‌های اقتصادی او به مرحوم نوربخش به عنوان وزیر امور اقتصادی و دارایی کابینه، رای نداد و سپس در اعتراض به روند ناصحیح فرهنگی حاکم، جریان تحقیق و تفحص از صداوسیما را دنبال کرد که به برکناری برادر وی محمد هاشمی از این سازمان منجر شد. پس از این کشاکش‌ها بود که جمعی از مدیران دولت رفسنجانی با این احساس که فضای جامعه و جریان ارزشی آن روز عزم رویارویی با الگوی توسعه لیبرالی تکنوکراتیک را دارد، به سمت ایجاد یک حزب جدید خیز برداشتند.

سنگ بنای حزب کارگزاران درست در مقطعی گذاشته شد که یک سال از عمر دولت دوم رفسنجانی باقی مانده بود و حلقه مدیران وی که بوی تغییر جدی در فضای سیاسی- اجتماعی کشور را حس کرده بودند، در واقع با ایجاد چنین تشکل سیاسی‌ای به سمت استمرار حضور و نفوذ خویش در عرصه قدرت گام برداشتند. به تعبیر کارشناسان، هدف طراحان کارگزاران، مدیریت پروسه انتقال قدرت از رفسنجانی به حلقه حامیان سیاسی وی بود.

موسسان حزب کارگزاران حتی در گام نخست برای بقای رفسنجانی در راس دولت و تمدید ریاست‌جمهوری وی تلاش کردند؛ به گونه‌ای که عطا مهاجرانی، معاون پارلمانی وی، در اقدامی بی‌سابقه «نظریه تغییر اصول قانون اساسی» و ماده مربوط به زمان قانونی ریاست‌جمهوری را مطرح کرد که با واکنش سخت آگاهان و دلسوزان انقلاب روبه‌رو شد.

گام دوم از سوی حلقه دیگر موسس کارگزاران در شهرداری تهران برداشته شد که آشکارا پروژه اسطوره‌سازی از رفسنجانی را با ساخت مجسمه و نماد «امیرکبیر» کلید زد و تبلیغات روزنامه همشهری را در این مسیر سازماندهی کرد.

کارگزاران در مسیر شکل‌گیری خود، مراحل شفاف یک حزب قانونمند را طی نکرد، این حزب درست همانند یک محفل سیاسی پا به عرصه کار حزبی گذاشت و هسته اصلی آن به صورت پنهان و در منزل برادر همسر رفسنجانی، سیدحسین مرعشی- که آن روز ریاست دفتر رئیس‌جمهور را برعهده داشت- پا گرفت. در روز تاسیس این محفل، مرعشی علاوه بر مدیران داخل دولت و اقوام نزدیک که از ابتدا رکن ثابت جلسات شبانه حزب بودند، از شماری از افراد چپ آن روز نظیر اسحاق جهانگیری، غلامرضا آقازاده، مهدی کروبی، سیدمحسن نوربخش، محمد خاتمی و چند تن دیگر نیز دعوت کرد اما از میان این جمع چهره‌های سرشناس چپ نظیر خاتمی و کروبی به دلیل فعال بودن در مجمع روحانیون در جلسات کارگزاران حاضر نشدند.
به این ترتیب حزب کارگزاران نخستین بار در سال ۱۳۷۵ و در گرماگرم انتخابات مجلس پنجم، با ارائه یک فهرست انتخاباتی و در قالب ۱۶ نفر از مدیران و بستگان اصلی خاندان هاشمی اعلام موجودیت کرد.

نکته قابل تامل این بود که کارگزاران ابتدا در بیانیه اعلام موجودیت، خود را «خدمتگزاران سازندگی ایران» نامید اما بعداً که مصادره مفهوم مقدس خدمتگزاری مورد انتقاد بسیار قرار گرفت، این حزب به عنوان «جمعی از کارگزاران سازندگی ایران» بسنده کرد. در بیانیه تاسیس حزب، به روشنی عقاید و منویات سیاسی موسسان حزب آشکار شد. آنها بر اهمیت مجلس در این بیانیه تاکید فراوان کرده و به این ترتیب، اولین مقصود خویش را فتح کرسی‌های مجلس شورای اسلامی قرار دادند و در بعد دیگر، روایت و تفسیر تازه‌ای از سیر تحولات نظام و انقلاب اسلامی ارائه کردند. در فصل دیگر بیانیه تاسیس، کارگزارانی‌ها همچنان بر پیگیری الگوی توسعه برگرفته از اندیشه بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول تاکید ورزیده و از گشودن باب دوستی با بازیگران غربی در قالب شعار «تنش‌زدایی» سخن به میان آوردند.

کارگزاران نخستین کلوب یا باشگاه سیاسی‌ای بود که در درون حکومت شکل می‌گرفت. البته از همان ابتدا، اینکه جمعی از مدیران کشور، با تکیه بر امکانات دولتی برای تاسیس حزب گام بردارند، با موج واکنش منفی جامعه بویژه در میان نخبگان مواجه شد. غیر از نیروهای ارزشی- که چنین سطحی از بهره‌برداری از منابع قدرت را یک انحراف خطرناک در درون نظام ارزیابی کردند- نخبگان و صاحبنظران سیاسی، این اتفاق را ضربه‌ای بزرگ بر «اندیشه تحزب‌گرایی» به حساب آوردند. اما این همه موج انتقاد، به اصلاح و بازنگری در این تشکل «دولت‌ساخته» منجر نشد و موسسان حزب فقط برای فروکاستن از بار فشارهای جامعه و شخصیت‌های برجسته نظام، «به ظاهر» ۱۰ نفر از مدیران (در سطح وزیر) را از لیست ۱۶ نفره خارج کردند.

پیامد مخرب دیگر ظهور کارگزاران، ایجاد شکاف و به هم زدن آرایش نیروهای سیاسی نظام بود. این جریان پس از تاسیس برای یارگیری سیاسی از مدیران و افراد صاحب منصب آن روز تلاش کرد. خطرناک‌ترین بخش این سیاست آن بود که سران این تشکل کوشیدند این جبهه گیری و صف بندی را به درون نیروهای ارزشی و نهادهای انقلابی بکشانند؛ چنانکه خود مرعشی به عنوان میزبان جلسات آن روزهای کارگزاران می‌گوید: «یک اتفاق دیگر هم این بود که سپاه وارد معادلات سیاسی شد و محسن رضایی در جلسه صبحگاه محمدرسول‌الله(ص) یک چرخش جدی نسبت به آقای رفسنجانی نشان داد».

محفلی در قامت یک حزب

در تحلیل ساختار احزاب فعلی ایران، کارگزاران بافت و ترکیبی کاملا منحصر به فرد دارد. این حزب بیش از هر چیز بر پیوندهای خویشاوندی و رفاقتی تکیه دارد تا اشتراکات فکری. جالب اینجاست که پس از گذشت ۱۸ سال از تاسیس حزب، هنوز هم معیارهای فامیلی و قومی در آن تغییر نکرده است.

در شناخت تبار سیاسی این حزب، این نکته حائز توجه است که آنها نخستین گروهی بودند که اساس اعتماد سیاسی و معیار اعطای مسؤولیت را «روابط شخصی و خاندانی» قرار دادند. این چیزی بود که رفسنجانی در مواجهه با مجلس آن روز، وقتی ارزشگرایان مجلس، از ازدحام بیش از حد اطرافیان او در مناصب مهم قدرت گلایه و انتقاد کردند، این موضوع را با لعابی تئوریک مطرح کرد و گفت: «مقام ارشد اجرایی نظام، برای اداره احسن امور، نیاز به چشم و گوش‌های نظارتی و کنترلی دارد».

البته همان روزها این دیدگاه با نقدهای جدی رسانه‌ها مواجه شد. پاسخ روشن آن روز کارشناسان این بود که با این فرض، پس نهادهای عریض و طویل نظارتی، اطلاعاتی- امنیتی و قضایی در نظام چه جایگاهی دارند؟!

در هر حال، در سرشت سیاسی کارگزاران، مساله توزیع و تقسیم قدرت براساس مناسبات فردی و فامیلی یا منطقه ای، یک اصل است. قاطبه محققانی هم که پیرامون دلایل انحراف برنامه توسعه بررسی کرده‌اند، یک دلیل این ناموزونی در توسعه استان‌ها را همین تفکر مدیران دولت سازندگی خوانده اند؛ نگرشی که بیشتر آثار مخربش را در دوره خصوصی‌سازی و واگذاری امتیازات اقتصادی نشان داد و موجب شد اغلب نخبگان از خصوصی سازی به «اختصاصی‌سازی» تعبیر کنند. بر این مبنا، بودجه و امکانات به سمت شهرها و زادگاه‌های مدیران سرازیر شد و بقیه مناطق کشور در «چرخه شیطانی فقر» گرفتار ماندند. کارگزاران به دست محفلی از مدیران تاسیس شد که اغلب از دو ناحیه کشور برخاسته بودند؛ اصفهان و مناطق کویری کرمان و یزد. در تقسیم قدرت و امکانات زمان دولت وقت، این معیار همولایتی و منطقه‌گرایی به وضوح اعمال شد به نحوی که بخش عمده امکانات و ثقل سرمایه گذاری دولت به این دو ناحیه تخصیص یافت. کافی است در این باره به شناسنامه مدیران دولت وقت و ترکیب گردانندگان حزب کارگزاران نگاه شود.

در ترکیب گردانندگان حزب پس از آقای رفسنجانی که به اذعان «غلام کرباسچی» به عنوان پدر حزب یاد می‌شود، این نام‌ها قرار دارند: حسین مرعشی، عضو هیات موسس به همراه فائزه هاشمی (دختر رفسنجانی)، محمد هاشمی (برادر رفسنجانی)، علی هاشمی (برادرزاده رفسنجانی) و محسن هاشمی (پسر ارشد رفسنجانی) همگی از استان کرمانند و تباری مشترک با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام دارند.

اسحاق جهانگیری که امروز ضمن آنکه از اعضای کلیدی حزب است، دومین مقام ارشد اجرایی کشور در قامت معاون اول رئیس‌جمهور است نیز، خاستگاهی کرمانی دارد. رضا امراللهی و فاطمه رمضان زاده نیز از منطقه مجاور کرمان یعنی یزد وارد حزب شده‌اند. بعد از طیف مدیران کرمانی و یزدی، دومین حلقه پرنفوذ حزب را اصفهانی‌ها تشکیل می‌دهند که در این جمع دو نفر سرشناس‌ترند و هنوز هم به عنوان «مردان سایه رفسنجانی» گرداننده حزب هستند؛ این زوج غلامحسین کرباسچی و محمد عطریانفر هستند.

از طرف دیگر، کارگزاران به معنی واقعی یک حزب، مولود قدرت سیاسی بود. این ایراد هنوز بر ساختار این حزب، باقی است که مراحل تحزب‌گرایی و قانون‌های مربوط به آن را رعایت نکرد. در این باره نگاهی به شناسنامه حزب کافی است تا ببینیم کارگزاران، حزب نیست بلکه تنها اجتماع و محفلی از مدیران دولت بوده است. از همین منظر است که بسیاری از منتقدان، شکل گیری و رشد این جریان را مرهون بهره مندی آنان از رانت قدرت می‌دانند. البته این نقدها هیچگاه از سوی سران حزب پذیرفته نشده است و آنها مدعی‌اند، مرزی روشن میان حزب و قدرت بوده است. اما در اینجا برای روشن شدن واقعیت ماجرا، فقط نیم نگاهی به خاستگاه اعضا و ارکان حزب در روزهای شکل گیری آن می‌اندازیم.

در برهه تاسیس حزب، مهره‌های کلیدی آن، همگی بر سر خوان قدرت سیاسی، اقتصادی و اجرایی بودند؛ غلامحسین کرباسچی دبیرکل حزب شهردار تهران، محمدعلی نجفی وزیر آموزش و پرورش، عطا مهاجرانی معاون حقوقی و امور مجلس رئیس‌جمهور، فائزه هاشمی نایب رئیس کمیته ملی المپیک، رضا امراللهی معاون رئیس‌جمهور، هاشمی‌طبا معاون رئیس‌جمهور و رئیس سازمان تربیت بدنی، علی هاشمی مشاور وزیر نفت، محسن هاشمی و حسین مرعشی رؤسای دفتر رئیس‌جمهور، محمد هاشمی قائم مقام وزیر امور خارجه (بدون سابقه دیپلماتیک پس از کنار گذاشته شدن از ریاست سازمان صدا و سیما به این سمت منصوب شد!)، جهانگیری استاندار اصفهان در دولت هاشمی، ملک‌زاده وزیر بهداشت، آقایی معاون طرح و برنامه وزیر کشور، سیدحسین هاشمی معاون امور اداری و مالی وزارت صنایع و... .

روابط رمزگونه رأس و بدنه

کارگزاران با همه فراز و نشیبی که در این ۱۸ سال داشته است، هویت سیاسی خود را به عنوان «سایه رفسنجانی در سیاست» حفظ کرده است. جدای از اینکه نزدیکان رفسنجانی مرکب از فرزندان، برادر و برادرزاده همچنان هسته مرکزی حزب را شکل می‌دهند، خط مشی سیاسی کارگزاران با اندیشه‌های رئیس مجمع تشخیص هماهنگ پیش می‌رود. این نکته‌ای است که عضو حزب کارگزاران در توضیح نسبت حزب با رفسنجانی به آن اقرار دارد، حسین مرعشی می‌گوید: «تشکیل‌دهندگان کارگزاران سازندگی، دوستان و نزدیکان آقای رفسنجانی بوده‌اند و تاسیس این حزب با هدف استمرار افکار و ایده‌های ایشان بوده است».

وی همچنین درباره موضع‌گیری‌های انتخاباتی هاشمی و چگونگی تصمیم‌گیری کارگزاران در این باره اظهار می‌دارد: «کارگزاران با شناختی که از آقای رفسنجانی دارد و اینکه می‌تواند از مشورت‌های او بهره‌مند شود، ترجیح می‌دهد از مشورت‌های ایشان استفاده کند (نکته جالب توجهی که پیش از برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری دهم رخ داد این بود که عده‌ای از کارگزاران، با اهدافی خاص به اردوگاه یکی از سران فتنه بعد از انتخابات - موسوی- رفته و عده‌ای اطراف یکی دیگر از سران فتنه- کروبی- جمع شدند).

نکته قابل تامل در تنظیم مناسبات حزب با هاشمی این است که آنها جایگاهی فراتر از یک سیاستمدار متنفذ برای وی در نظام قائل هستند، چنانکه سخنگوی حزب می‌گوید: «هاشمی، احساسش به جمهوری اسلامی، حس مادر- فرزندی است». این نکته از تناقضات کلیدی در فلسفه حیات حزب است که از یک سو رفسنجانی را مرجع سیاسی خویش در صحنه کشور معرفی می‌کند و از سوی دیگر این ادعا را به طور مکرر پیش می‌کشد که رفسنجانی شأنی فراتر از یک حزب دارد.

یکی از نکات جالب توجه در مناسبات رفسنجانی با احزاب حامی‌اش این است که وی از ثبت‌نام خویش به عنوان مرجع و متولی احزاب خودداری می‌کند. فایده عملی چنین حرکتی آن است که از این رهگذر، رفسنجانی دامن خویش را از عواقب عملکرد سیاسی نادرست احزابی مثل کارگزاران بیرون می‌کشد، چنانکه وی در چندین مصاحبه پیرامون نقش خود در هدایت حزب کارگزاران بر این مسأله اصرار ورزیده که روابطش با کارگزاران در حد مشورت و هدایتگری است یا در مواقعی که اعضای حزب به دلیل عملکردهای زیانبار خویش، زیر تیغ نقد افکار عمومی رسانه‌ها قرار گرفته‌اند، وی معتقد است این اقدامات هیچ ربطی به وی ندارد.

این تاکتیک در سیاست حزبی رفسنجانی آنجا کاربرد دارد که وی می‌کوشد همچنان مناسبات خویش با احزاب سنتی و جمعیت‌های باسابقه کشور نظیر موتلفه و جامعه روحانیت مبارز را هم حفظ کند.

از اتفاقات تاریخی در روابط رفسنجانی با احزاب حامی‌اش، این است که در برهه‌ای که چهره‌های سرشناس کارگزاران مانند کرباسچی و مهاجرانی به مهره‌های سوخته مبدل شدند، رفسنجانی به تاسیس احزاب مکمل و آلترناتیو روی آورد که از آن جمله حزب «اعتدال و توسعه» بود.

حزب اعتدال و توسعه درست در برهه‌ای گام به صحنه گذاشت که تحلیل‌هایی درباره فاصله گرفتن هاشمی‌رفسنجانی از حزب کارگزاران در آستانه انتخابات نهم ریاست‌جمهوری به دلیل ذهنیت منفی مردم نسبت به سوابق مفاسد مالی برخی اعضا و مواضع افراطی آنان، منتشر شد تا جایی که در آن برهه گفته شد هزینه ناشی از محکومیت مالی برخی اعضای شاخص حزب کارگزاران جرقه ایجاد یک حزب میانه‌روتر را زد.

همچنین سعی شد روابط با حزب دیگری که به صنف کارگران تعلق داشت، محکم شده و «حزب اسلامی کار» در چند مقطع انتخاباتی در نقش حامی اصلی هاشمی ظاهر شد یا تشکل‌هایی با تابلوها و اسامی عجیب همچون «مجمع متخصصین ایرانی» با دیدگاه و مدیریت مشابه کارگزاران در سایزی کوچک‌تر به میدان انتخابات وارد شدند.

پس از این دوره طولانی آزمون و خطا در کار حزبی، به نظر می‌آید هنوز رفسنجانی نتوانسته یک پایگاه قدرتمند حزبی در صحنه سیاسی ایران به دست آورد. مشکلات وی در بهره‌گیری از نیروی حزبی، زوایای گوناگونی دارد که اولین و مهم‌ترین آن، این است که اغلب احزاب متحد وی فاقد خاستگاه مردمی بوده و عمدتاً به دست مجموعه‌ای از نیروهای سهامدار قدرت اداره می‌شوند.

مشکلات رفسنجانی در بهره‌گیری از نظام حزبی از نارسایی‌های ساختار تحزب در ایران نیز سرچشمه می‌گیرد؛ ساختاری که ناکارآیی و نارس بودن آن در سازماندهی جامعه و جلب اعتماد عمومی بارها اثبات شده است. جدا از اینکه پدیده حزب، تضادی صدساله با ویژگی‌های سیاسی- اجتماعی ایران داشته است، بنیانگذاری پروژه تحزب نیازمند لوازمی است که به نظر می‌آید پدرخوانده‌های احزاب ایرانی چندان به آن پایبند نیستند. از جمله این الزامات می‌توان به اصول شفافیت در عملکرد سیاسی، پذیرش اصل رقابت قانونمند و پرهیز از تخریب موقعیت حریف بویژه پس از شکست‌های انتخاباتی، نفی کیش شخصیت، پایبندی به اصل شایسته‌سالاری و نفی فامیل‌سالاری، علنی ساختن منابع مالی حزب و دوری جستن از شائبه رانت‌جویی اشاره کرد.

در غرب باشگاه‌هایی ویژه وجود دارد که مخصوص افرادی خاص است و شرایط ورود به آنها دارا بودن مقدار مشخص و البته قابل توجهی از ثروت و قدرت است.
داستان حزب کارگزاران نیز شبیه ماجرای «باشگاه جنتلمن‌ها» است. در این باشگاه همه چیز به قدرت ختم می‌شود.

منبع: وطن امروز




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.