شانس روحانی بیشتر از عارف است
به گزارش یزدرسا، عبدی شانس حسن روحانی را بیشتر از محمدرضا عارف می داند و امیدوار است که هاشمی و خاتمی در یکی دو روز آینده، تکلیف اجماع کاندیداهای نزدیک به جناح اصلاح طلب را روشن کنند.
متن زیر، پاسخ های عباس عبدی است به سوالات عصر ایران درباره یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری در نظام جمهوری اسلامی ایران.
پس از عدم امکان کاندیداتوری محمد خاتمی و مهمتر از آن رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی، موضع عدم شرکت در انتخابات در میان دموکراسیخواهان داخل و خارج کشور مطرح شده است. شما جزو مخالفان عدم شرکت انتخابات هستید. چرا؟
چرا بايد مخالف باشم؟ از آغاز حضور همراه با موفقيت اين دونفر را ممتنع ميدانستم و معتقد بودم و اعلام هم كردم كه غير ممكن است كه در 25 خرداد رئيس جمهوري به نام خاتمي يا هاشمي داشته باشيم. بنابراين عقيده من درباره لزوم شركت در انتخابات ربطي به اين مساله نداشت كه با رد صلاحيت آقاي هاشمي از شركت منصرف شوم. ولي جالب است كه هردو نفر آقایان مورد نظر شما، خودشان در انتخابات شركت ميكنند، پس چگونه است كه با عدم حضور يا رد صلاحيت آنان بتوان عدم شركت را نتيجه گيري كرد؟
اين اظهارات ناشي از فقدان تحليل درست است. اگر كسي مخالف شركت است بايد آن را مستقل از حضور يا تاييد حضور اين دو نفر بيان ميكرد. اگر انتظار من از انتخابات ايران امكان شركت و راي آوري امثال اين دو نفر با حاميان شناخته شده آنان بود، در اينصورت حكومت ايران را بايد با معيارهاي شناخته شده در حد بالايي دمكراتيك معرفي كرد و با چنين حكومتي ديگر نميتوان از موضع اپوزيسيون و خارجه نشيني برخورد كرد.
برداشت من از انتخابات در ايران در همين حد و اندازهاي است كه فعلا هست، البته يك كمي بيشتر هم ميتوانست باشد كه به دليل تعلل و تصميم غلط اصلاحطلبان در همين حد موجود محدود شده است.
دلیل شركت خودم را هم بارها گفتهام، تقويت همين وضع موجود برای بدتر نشدن وضع و نیز بازسازي حضور اصلاحطلبان در عرصه رسمي و در نهایت ترجيح يك فرد بر فرد ديگر و در كنار همه اينها اذعان به اين واقعيت است كه انتخابات در ايران عليرغم همه كاستيهايش، صوري نيست و محلي براي بروز تغييرات در نطفه خفه شده اجتماعی است، چه شاهدي بهتر از مجموعه اخباري كه درباره اين موضوع شما ميشنويد و ميبينيد؟
یکی از دلایل مخالفان شرکت در انتخابات این است که اصولگرایان با کاندیداهای اصلی خود به میدان آمده اند ولی اصلاحطلبان از این امتیاز برخوردار نیستند. آنها چنین رقابتی را منصفانه نمی دانند. پاسخ شما به صاحبان این دیدگاه چیست؟
مگر در گذشته چنين نبوده است؟ مگر مليگراها، مگر نهضت آزاديها هيچگاه توانستهاند نامزد اصلي خودشان را داشته باشند كه در اكثر مواقع در انتخابات حضور داشتهاند؟ مگر فاصله امروز اصلاحطلبان بهويژه سبزها با حكومت كمتر از فاصله نهضت آزادي با آن است؟ نهضت آزادي هيچگاه سخنگوي خارج از كشور نداشت ولي اين ها شعبه خارج از كشور زدهاند. به علاوه كي گفته بايد منتظر رقابت منصفانه بود، بايد رقابت منصفانه را ايجاد كرد. اين هدف دمكراسي خواه است و نه پيش شرط او براي اقدام سیاسی.
مگر در گذشته رقابت كاملا منصفانه بود كه در آن شركت ميكردند؟ حتي درباره سلامت آرا هم ميتوان به سال 84 ايرادات مهمتري وارد كرد تا 88، ولي چرا در انتخابات بعدي شركت كردند؟ پاسخ اين است كه هرگاه فكر كنند شانس راي آوري بالا دارند مي آيند و هرگاه چنين برداشتي نداشته باشند اِنقَلت ميآورند.
ولي من هيچگاه از اين موضع در هيچ انتخاباتي شركت نكردهام. شانس راي آوري برايم فرع بر اصل شركت است. شركت خودم را مشروط به وجود انتخابات كاملا آزاد و منصفانه نميكنم، بلكه اين شرط هدف فعاليت من است و نه شرط آن. اگر كسي ثابت كند كه شركت در اين انتخابات به اين هدف كمك نميكند حتما از اين شركت پرهيز ميكنم، حتي اگر نامزد مورد نظرم شانس رايآوري داشته باشد.
آیت الله موسوی خوئینی گفته است حضور اصلاح طلبان در این انتخابات، منجر به افت رای پانزده میلیونی چهار سال قبل آنها می شود و به همین دلیل، شرکت در انتخابات به صلاح جناح اصلاح طلب نیست. درباره این ملاحظه چه نظری دارید؟
نظرات آقاي موسوي خوييني را خواندم. بيشتر نوعي انذار داده بودند و نه نظر قطعي در رد شرکت. چون ميدانم ايشان نظرات علني خود را با رعايت نظرات جمعي ميگويند و اكنون كه اصلاحطلبان بهصورت آشكار در صدد شركت هستند، هيچگاه در علن موضع مخالف آنان اخذ نخواهند كرد. ولي گمان نميكنم افت راي مساله مهمي باشد. زيرا ايشان در همانجا شرح ميدهند كه اگر آقاي خاتمي آمده بود يا آقاي هاشمي تاييد ميشدند، قطعا راي ميآوردند.
وقتي كه ايشان اين را ميدانند چرا ديگران از آن غفلت كنند، روشن است كه حتي اگر 5 ميليون راي هم در انتخابات بياورند، ناقض آن واقعيتي كه گفتند نخواهد بود و حكومت هم اين را ميداند. بنابراين از اين نظر هيچ مشكلي نيست.
اگر هاشمی و خاتمی از حسن روحانی یا عارف حمایت کنند و مردم هم رای چندانی به کاندیدای مورد حمایت آنها ندهند، آیا این حمایت نشانه سیاستورزی درست هاشمی و خاتمی است؟ چرا؟
بنده با اين اگر و مگرها آشنايي ندارم. چيزي كه اتفاق نيفتاده را چگونه تحليل كنيم؟ مساله را بايد در شرايط موجود و بر اساس تحليل موجود و با اهداف تعيين شده پاسخ داد. از آنجا كه مساله اصلي بنده در شركت در انتخابات، راي آوري نيست لذا خيلي روي اين موضوع حساس نيستم. اين ها را هم درست نميدانم.
آقاي هاشمي در مجلس ششم سي ام شد، ولي اكنون موقعيت ديگري يافته است، حتي از نظر برخی در مقام رهبري اصلاحطلبان قرار گرفته است. اينطور نيست كه از ترس مرگ خودكشي كنيم. اصلاحطلبان اگر اصل شركت را پذيرفتهاند، بايد يكي را معرفي كنند و بهتر است كه ائتلاف كنند. پس بايد در اين راه كوشش كنند، حرفهاي ديگر اضافي است.
در بین نامزدهای جناح اصولگرا، شانس چه کسی را بیشتر از همه می دانید؟
نظرسنجيهاي موجود را نميدانم چقدر معتبر است، ظاهراً ميگويند قاليباف؛ ولي تا روز آخر بايد صبر كرد زيرا راي هيچكدام از آنها ثبات و عمق ندارد، مردم از سر ناچاري كسي را برگزيدهاند، ممكن است آن را تغيير دهند. هر چند شانس او بیشتر از سایر دوستانش است.
* آیا حضور سعید جلیلی در این انتخابات، آن هم در شرایطی که به نظر می رسد انتخابات دومرحله ای خواهد شد، نشانه تکرار قصه سال 84 نیست؟
حقيقت را بخواهيد بنده خيلي پيگير اردوگاه اصولگرايان نيستم. به دو دليل، يكي اين كه اطلاعات كمي در اين زمينه دارم. اطلاعات موجود هم بيشتر شايعه است. دوم اين كه تعيين كننده اصلی وضعيت انتخابات اصلاحطلبان هستند و نه طرف مقابل. بازي آنها از روي بازي اين طرف طراحي ميشود و نه بر عكس.
بین عارف و روحانی، کدام یک شانس بیشتری برای ریاست جمهوری دارند؟ چرا؟
روحاني به دلايل متعدد شانس بيشتري دارد. علت اين است كه در میان سه وجه رای آوری (فردی، جریانی، گفتمانی) میتوان گفت که رأي اين دو نفر تا کنون به ويژگيهاي شخصي آنان مربوط ميشود كه از اين حيث روحاني جلوتر مينمايد. ولي در رأي «جرياني» هم روحاني جلوتر است. رأي گفتماني هم در حال حاضر هيچكدام ندارند.
اگر یکی از دو گزینه عارف-روحانی به نفع دیگری کنار برود و هاشمی و خاتمی از گزینه باقی مانده در عرصه رقابت به جد حمایت کنند، اصلاح طلبان تا چه حد می توانند به بسیج رایدهندگانشان در روز انتخابات و تکرارنشدن ماجرای انفعال هشت سال پیش آنها، امیدوار باشند؟
از نظر بنده اصل ائتلاف و اتخاذ تصميم از سوی آقای هاشمي و خاتمي و اصلاحطلبان اهميت دارد. اين تصميم نشان از بلوغ سياسي آنان است. اگر اين كار انجام شود كه اميدوارم همین امروز انجام بشود، نگران اتفاقات بعدي هم نبايد بود و بايد به نتيجه انتخابات فارغ از اين كه چه كسي رأي اول را ميآورد اميدوار باشند.
در صورت بسیج حداکثری نیروهای اجتماعی دموکراسیخواه، فکر میکنید روحانی (یا عارف) برنده انتخابات شود یا اینکه دوباره با وقایع سال 88 مواجه خواهیم شد؟
برداشت من اين است كه نتايج انتخابات به صورت عرفي پذيرفتني است ولي بسيج حداكثري روي نخواهد داد و نيازي هم نيست. چون در بسيج حداكثري نامزد موجود را تبديل به چيز ديگري ميكنند. بايد كوشيد از اتفاقات 88 هم پرهيز كرد و گمان ميكنم چنين خواهد شد، هم حكومت و هم منتقدين از آن وقايع درس گرفتهاند.
آیا موضع گیری سعید جلیلی به نفع طبقات محروم و شعارهای تند و انقلابی او، می تواند او را نیز همانند احمدی نژاد در سال 84، کامیاب کند؟
اگر اين مواضع ميتوانست كاميابي بياورد، خوب بود كه از عملكردهاي دولت فعلي دفاع ميكردند. من گمان نميكنم كه آنان اين مواضع را براي جلب رأي ميگیرند (برخلاف احمدينژاد)؛ چون در حال حاضر چنین مواضعی رأيآور نيست. آنان اين مواضع را براي اين ميگیرند كه بگويند اين شعارها زنده است و لذا در صدد كسب رأي از طریق این شعارها نيستند.
محسن رضایی نیز در این انتخابات، به نفع اقشار محروم جامعه موضع گیری می کند. آیا حضور رضایی، به شکستهشدن آرای بالقوه جلیلی منجر خواهد شد؟
پاسخهاي دقيق مستلزم داشتن نظرسنجيهاي معتبر با جزئيات لازم است تا بدانيم مردم در جزئيات، چگونه فكر ميكنند و چه كسي را ترجيح ميدهند؟ چون به چنين اطلاعاتي دسترسي نداريم، پس قادر به پاسخگويي هم نيستيم. ولي معتقدم كه بيشتر آراي موجود فاقد معنا و مفهوم دقيق جامعهشناسانه است. مفاهيم اين آرا، گنگ و سيال و ناپايدار است.
آیا در این انتخابات، کانونهای اصلی قدرت رای ایدئولوژیک جناح اصولگرا را به سود سعید جلیلی و یا کاندیدای اصولگرای دیگری بسیج میکنند؟
فكر نميكنم چنين كنند. اول اين كه فعلاً نيازي نميبينند، مگر آن كه ائتلاف اصلاحطلبان جدي و پرشور شود. دوم اين كه به دليل مسايل پيش آمده براي دولت قبلي و شكست فاحش اصولگرايان از آن تجربه، قادر نيستند كه ابزار خود را در اين باره اعمال كنند.
اگر در شرایط فعلی نابسامانی اقتصادی مشکل اصلی جامعه ایران است، چرا چهرههایی چون قالیباف و رضایی و ولایتی را بر روحانی و عارف ترجیح نمیدهید؟
براي اين كه مشكل اصلي اقتصاد نيست، مشكل اصلي سياست است و اين نارساييهاي سياست است كه در اقتصاد انعكاس يافته و اين بدبختيها را ايجاد كرده است. به علاوه چه كسي گفته كه اين افراد حتي در اقتصاد ميتوانند عملكرد بهتري از دو نفر ديگر داشته باشند؟ اتفاقاً اگر اقتصاد هم مشكل اصلي بود، اين دو بهتر بودند.
اگر انتخابات دومرحلهای شود، سه کاندیدای اصلی مدعی حضور در دور دوم انتخابات را چه کسانی می دانید؟ چرا؟
اين بستگي به رفتار اصلاحطلبان در ائتلاف دارد. به نظرم قاليباف، روحاني و ولايتي شانس بيشتري دارند. هر چند در شرایط خاصی فقط روحانی شانس انتخاب در دور اول را هم دارد.