عدم توفیق کامل در باور پذیری شخصیت های نمایش «پنج دری»
به گزارش یزد رسا به نقل از یزدهنر، چند روزی است در تالار فرهنگ و هنر اداره ارشاد که به انجمن نمایش استان واگذار شد نمایشی به عنوان «پنج دری» در حال برگزاری است که با استقبال خوب مردم استان نیز روبه رو شده است و این نمایش توسط هنرمند نامی استان در زمینه نمایش و تئاتر محمد رضا امیر خانی مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
به نام خدا
شامگاه دهم شهریورماه یکهزار و سیصد و نود و چهار شمسی در تالار فرهنگ یزد به تماشای نمایش «پنج دری» به نویسندگی آقای کرامت یزدانی و به کارگردانی آقای جعفر دل دل زاده می نشینیم که در حد بضاعت قلم به نقد نمایش فوق می پردازم.
نمایش تک پرده پنج دری حکایت فردی جوان بیکاری که حدود سه ماهیست ترک اعتیاد کرده وخانمش لیلا لباس عروس تزئین می کند وبیژن مربی موسیقی و مهربان که یک طلبه جوان است همه و همه در خانه ای قدیمی مستاجر آقای فرجی و پوران خانم هستند.
ماجرا از آنجایی آغاز می شود که لباس عروس(امانتی لیلا) به صاحبش نرسیده است چرا که فرید شوهر لیلا در یک عمل خیرخواهانه به رفتگر محله شان داده است این تنها اتفاق دراماتیک نمایش است، اگر چه ما در این قصه در می یابیم بیژن مربی موسیقی هم صاحب زنی است و از شاگردش که سرباز نیروی انتظامی می باشد دو میلیون تومان پول گرفته است... و در نهایت وقتی می بینند فرید به خاطر این عمل خیرخواهانه دچار درد سر شده است همگی قصد دارند پول لباس عروس را بپردازند.
متن «پنج دری» از روابط آدم هایی می گوید که اگرچه در کنار هم گذران عمر می نمایند اما به نوعی تنهایند و بیش از همه این مهم در کاراکتر محوری که تنها اتفاق دراماتیک به واسطه عمل او شکل می گیرد متجلی است.
اگرچه در رابطه با شخصیت های نمایش ما به یک همذات پنداری نمی رسیم نمی دانیم باید با این شخصیت ها همراه شویم آنها را بپذیریم و یا به واسطه اعمالشان فقط بخندیم، زهر خندی که ماحصل عدم تجانس است و در کلامی آیا ما به ازای آدم های پنج دری در جامعه به شکلی مستتر است که حتی با شکل سطحی روابط آدم های نمایش که نویسنده طرح می نماید باور پذیر می نماید؟
آنچه در نقد متن می بایستی به آن بپردازم همین طرح شخصیت های نمایش می باشد، یک طلبه ای که هنوز در آغاز راه است و کارکرد نمایش او در نمایش بخصوص پر کردن فضای خالیست که انگار نه خود می داند چه می خواهد و نه دیگران شناخت صحیحی از او دارند. به همین دلیل هر جا گرهی می خواهد باز شود از مهربان کمک می گیرند و وقتی همراهی نکرد سر او داد می زنند.
با کلمه حفظکم الله که دیگران می گویند و خود که حروف را به شکل اغراق شده آن تلفظ می کند راستی چه کارکرد نمایشی دارد؟ وقتی می گوییم پرداخت شخصیت ها با مشکل مواجه می باشد به دلیل همین سطحی نگری هاست، البته نویسنده در توجیه همه آنچه چنین شخصیتی انجام می دهد او را در آغاز راه می داند.
پوران خانم آقای فرجی دیگر شخصیت نمایش است، زنی که به شوهرش وفادار و هر از گاهی برایش آب می آورد تا او را خسته نیابد و هر جا فرید یا بیژن و یا زن تازه وارد که خود را همسر عبدالهج یا بیژن می داند حرفی می زنند او نیز حرفی میزند تا آتش را شعله ورتر نماید او که به طلبه، مرتضی می گوید و می توان حدس زد تنها گمشده اش را در «مهربان» یا «طلبه» می بیند.
وقتی به شخصیت دیگر نمایش بیژن می پردازیم همین چرایی طرح شخصیت و در کنار هم قرار گرفتن چنین کاراکتری در کنار مثلا طلبه جوان و کارکردی که در این نمایش دارند، همه و همه از عدم پرداخت می گوید ممکن است بگوئیم نمایش قصه خود را به جلو می برد و شخصیت ها همه در روند قصه قابل طرح می باشند که مساله مهم در این نمایش باورپذیری شخصیت هاست که باید بگوئیم علیرغم همه تلاش نویسنده در این مهم به توفیق کامل نمی رسد و البته از کرامت یزدانی که خالق آثاری چون کاکوتی، کاریزما و....می باشد انتظار بیشتری داشتیم!!!
اجرا:
وقتی به نقد اجرا می پردازیم کفه ترازو سنگین تر می شود و پنج دری علیرغم همه نقدی که به متن نمایش آن وارد است زیبا و دلنشین به مخاطبش ارائه می شود.
کارگردان نشان می دهد که مخاطبش را می شناسد و با بهره گیری از توان بازیگرانش و خلق لحظه های ناب نمایشی، فضای کمیک را خلق می نماید آنچنان که تماشاگر نمایش در چند صحنه به وجد می آید و به تشویق بازیگران نمایش می پردازد.
همه بازی ها قابل قبولند از حاج محمود زینلی پور که شاید کمتر از دو دقیقه در نمایش حضور داشت و دیگر بازیگران همه و همه در خلق پنج دری موفق بودند، محمدرضا بحری که بازیگر تلویزیون و سینماست تا تئاتر در این نمایش حضوری قابل تقدیر دارد.
اگر چه بحری توانمند درخلق کاراکتر فرجی در لحظاتی به یک بازی اگزجره تن داده بود، مسیح دهقانی نیز علیرغم بازی بسیار یکدست و زیبایش در گویش کرمانی به اگزجره تن می دهد.
سهیلا ستوده نیا، سمیه بلیانی، خانم مجیبیان، قاسم پرهیزکار، صاحب و علیرضا حائری همه و همه در خدمت نمایش هستند همه با تیپ هایی که مد نظر متن می باشد عجین شده اند و البته صاحب ومحسن حائری در لحظاتی به خلق صحنه های کمیک می پردازند که باید بگویم اگرچه خلق چنین لخظاتی که با اگزجره توامان است و شلیک خنده مخاطب پیامد آن است مع الوصف به باور پذیری کاراکترهایشان نمی آنجامد و همین نقطه قوت در اجرا به یک ضعف در ساختار بدل می گردد.
استفاده موثر و مجمل از موسیقی، طراحی صحنه بسیار زیبای نمایش و از همه مهمتر رعایت ضرب آهنگ منطقی در نمایش همه و همه پنج دری را قابل قبول برای مخاطبش ارائه داد اگر چه در جمع بندی باید بنویسم پنج دری تنها از یک مهم می رنجید و آن هم مضمونی بود که شکل را فقط در حد شکل قابل طرح می نمود و همگان می دانند در نقد نمی توانیم برای شکل و مضمون تفکیکی بیابیم که نمایش اساسا آمیخته ای توامان از شکل و مضمون است.
در پایان ضمن خسته نباشید به همه عوامل اجرایی گروه هنری باهم، موسسه «خونه خنده» و به ویژه هنرمند پرتلاش آقای جعفر دل دل زاده که با همه توان به خلق پنج دری همت گمارد و به امید کارهایی به مراتب بهتر از گروه اجرایی گفتارم را به پایان می رسانم.