لبخند ژکوند به غارت میراث فرهنگی ایران +تصاویر
به گزارش یزد رسا، سالیان درازی است که غرب، برای توسعه ی تمدنی خود به پروژه "دیگر سازی" روی آورده و علی رغم ادعای بی طرفی در خدمت به اهداف علمی و دانش پژوهی، همواره بازنمایی های غلطی را نسبت به شرق داشته است و راه را برای سلطه ی نظامی، جایگزینی فرهنگی و بهره برداری اقتصادی هموار کرده است. یکی از مصادیق این رفتار، غارت میراث فرهنگی کشورهای شرقی است که در چندین دهه گذشته به مسابقه ای نفس گیر میان کشورهای غربی تبدیل شده بود.
طي سالهاي 1357-1333، که روابط ايران و آمريکا در عاليترين سطوح بود، هیچگاه آثار باستانی به یغما برده شده از کشورمان توسط دولت آمریکا بازپس داده نشد. اکنون قریب به هفتاد سال است که ده ها هزار اثر تاریخی و میراث فرهنگی ایرانی در موزه های آمریکایی، به بهانه پژوهش از کشور خارج شده و به عنوان امانت نگهداری می شود و امروز، دولت آمریکا با خیانت در امانت، این آثار را غصب کرده و از عودت آن امتناع می کند. این آثار در موزه هایی چون موزه هنر متروپولیتن نیویورک، موزه شرق شناسی دانشگاه شیکاگو، موزه هنرهای زیبای بوستون، موزه هنرهای زیبای فیلادلفیا و موزه هنرهای زیبای کانزاس سیتی موجود است. دکتر محمد قلی مجد، از پژوهشگران ایرانی مقیم آمریکا در توصیف غارت آثار باستانی ایران و انتقال آن به آمریکا چنین می گوید: "من از موزههایی مانند موزه هنر نیویورک و موزههای متعدد اسمیتسونیان در واشنگتن دیدن کردهام.امری که در همه آنها مرا بی نهایت به حیرت انداخت این بود که موزههای مذکور تقریبا تمام آثار باستانی و مصنوعات هنری ایران را در فاصله زمانی 1925 تا 1941 تصاحب کرده بودند.به ویژه متوجه شدم موجودی عظیم اشیاء دوران ساسانی و اسلامی از جمله سفالینههای به غایت منحصر به فرد و ارزشمند نیشابور در موزه متروپولیتن همگی در دهه 1930 به تملک این موزه درآمده اند.
روزنامه شيکاگو ساندي تايمز در سال 1383، در ادعایی مضحک اعلام کرد که به دليل وقوع انقلاب اسلامي و «بسته شدن درهاي رابطه بين دو کشور ايران و آمريکا در سال 1979» دانشگاه شيکاگو نتوانست اين الواح (در این سال، تنها سیصد لوح گلی از میان ده ها هزار اثر تاریخی موجود در آمریکا، به ایران تحویل داده شد)را زودتر به ايران بازگرداند. اما اين روزنامه آمریکایی، این پرسش را مطرح نکرد که چرا دانشگاه شيکاگو طي سالهاي 1357-1333، که روابط ايران و آمريکا در عاليترين سطوح بود، باقيمانده الواح را به ايران بازنگرداند و چرا اکنون به ناگاه امانتدار شد؟
"شیردال" آمد و ما باز هم از حسن نیت آمریکایی ها شرمنده شدیم
هواپیمای حامل دکتر حسن روحانی و هیات همراه در فرودگاه مهرآباد به زمین نشست و آقای محمد علی نجفی، رئیس سازمان میراث فرهنگی، در فرودگاه از سفیر حسن نیت(لقبی که رسانه های اصلاح طلب برای جام شیردال انتخاب کردند) رونمایی کرد و گفت: این جام، هدیه ای از سوی ملت آمریکا و نشانه ای از حسن نیت دولت آمریکا می باشد. حال 2 نکته در خصوص این جام وجود دارد:
1) طبق مقررات بینالمللی، دولت آمریکا "موظف و متعهد" است که این اثر و ده ها هزار اثر تاریخی دیگر را که از سال ۱۹۷۰ از ایران خارج شده، فوراً به ایران بازگرداند. در نتیجه نمیتوان اصطلاحات و تعابیری همچون بخشش و هدیه را برای اقدامی به کار برد که انجام آن، وظیفه بوده است.
2) بر طبق پروتکلهای بین المللی میراث فرهنگی، در هنگام تبادل آثار تاریخی می بایست آزمایشات دقیق کارشناسی توسط طرفین انجام شده و طرف تحویل گیرنده پس از تأیید نهایی و کسب اطمینان کامل، اصالت اثر را به افکار عمومی اطلاع رسانی کند. این در حالی است که آقای نجفی در مراسم رونمایی از جام شیردال تنها به اقدامات کارشناسی طرف آمریکایی اشاره کرده است و صد افسوس اینکه طبق اظهارنظر مسئولین ایرانی،از زمان تحویل تا زمان مراسم رونمایی، هیچ آزمایش کارشناسی توسط طرف ایرانی انجام نشده است و این ترفند مسئولین آمریکایی در کنار سهل انگاری مسئولین ایرانی، موجب شده است تا برخی از کارشناسان، بر تقلبی بودن این جام تاکید کنند.
ماجرای انفجار در بازار "بن یهودا"؛ سرپیچی از یک پروتکل بین المللی و حسن نیت آمریکایی
خیلی عجیب و مضحک است اگر بخواهیم حسن نیت را جزیی از ادبیات دولت آمریکا بنامیم.چرا؟ دلیل بسیار است. یکی از آن دلایل، ماجرای بمب گذاری سال 1997 و حواشی آن است.
بر طبق پروتکل های بین المللی باستان شناسی، تمامی کشورهای دنیا موظف و متعهد هستند که آثار باستانی دیگر کشورها را که در موزه های خود نگهداری می کنند، به کشور مبدأ بازگردانند.تصویب این قانون در مجامع بین المللی موجب وحشت دولت آمریکا شد چون عودت ده ها هزار اثر تاریخی و میراث فرهنگی، ضربه بزرگی بر موزه های متعدد آمریکایی و منافع اقتصادی ناشی از آن وارد می کرد. بنابراین دولت آمریکا در اقدامی سخیف، ماجرای بمب گذاری سال 1997 در بازار بن یهودا در بیت المقدس(اورشلیم) را بدون هیچ مدرک و سندی، به گردن ایران انداخت و در یک دادگاه نمایشی، ایران را به پرداخت پنج میلیون دلار غرامت محکوم و موزه داران آمریکایی را( که هیچ ارتباطی به این موضوع نداشت) به عدم ارجاع آثار باستانی ایران موظف کرد. آیا این رفتار نیز نشانه ای از حسن نیت دولت آمریکاست؟ حال آن گروهی که از هول حلیم به داخل دیگ افتاده اند، در خصوص این ماجرا و محکومیت اقدام شنیع دولت آمریکا هیچ صحبتی نمی کنند.
مهدی حجت، قائم مقام سازمان میراث فرهنگی، ضمن بی توجهی کامل به سرپیچی دولت آمریکا از پروتکل های بین المللی باستان شناسی و ماجرای انفجار سال 1997و بلوکه کردن میراث فرهنگی کشورمان،در حرکتی منفعلانه، وارد شدن به بحثهای حاشیهای و انحرافی در ارتباط با بازگشت جام شیردال را به دور از ادب فرهنگی دانسته و می گوید: "نباید به این حرکت نمادین فرهنگی خدشه وارد کرد. ما این هدیه را به عنوان نماد فرهنگی قبول می کنیم. حتی اگر این شی تقلبی هم باشد برای ما ارزش دارد. اصلا اگر فقط یک گل هم می دادند بازهم یک نماد بود".
آیا اظهارات آقای حجت و تبدیل یک "متهم" به "منجی"، توهین به شعور و فرهنگ ایرانی نیست. آیا شما به تاریخ رجوع نکردید و ندیده اید که در طی سال های 1333 تا 1357، که روابط ایران و آمریکا در بهترین سطح دیپلماتیک بود، دولت آمریکا هیچگاه از رفتار دوستانه طرف ایرانی استقبال نکرد و همواره گفتمان استعمار و تاراج را در برخورد با کشورمان انتخاب می کرد. شما که اینقدر از هدیه صحبت می کنید، خاطرتان هست که در گذشته ی نه چندان دور، دولت آمریکا یک "هدیه داغ" به هموطنانمان داد و آن را بین 290 مسافر هواپیمای ایرانی تقسیم کرد؟
عده ای از دوستان به ظاهر روشنفکر می گویند : وقتی خودمان توانایی نداریم، همان بهتر که در موزه های کشورهای غربی نگهداری شود. پاسخ نگارنده : چرا صورت مسأله را پاک می کنید و از یک وظیفه ملی شانه خالی می کنید؟
بعضی از دوستان می گویند که وقتی خودمان توانایی نگهداری آثار تاریخی کشورمان را نداریم، همان بهتر که در موزه های کشورهای غربی نگهداری شود. هم سالم می ماند و هم اینکه با توجه به وضعیت گردشگری ایران، وجود این آثار در آنسوی مرزها، به معرفی ایران به مردم جهان کمک شایانی می کند. این اظهارنظر دوستان دقیقا پاک کردن صورت مساله است. چرا؟ یک مثال: در سالیان پیش،یکی از بازدیدکنندگان ایرانی موزه لوور پاریس پس از بازدید از این موزه چنین گفت: "موزه لوور پاریس در بخش جنبی خود نمایشگاهی با عنوان"راه عرب" برگزار کرده بود. با توجه به سابقه لوور در تحریف نام خلیج فارس و شایعاتی که همیشه درباره نحوه همکاری آن با کشورهای عربی وجود دارد من هم در دیدار از موزه لوور تنها برای ارضای حس کنجکاوی خود تصمیم گرفتم به این نمایشگاه جانبی سری بزنم. اما دیدن نام تحریف شده خلیج فارس در ورودی این نمایشگاه فکر بازدید را از خاطرم برد و باعث شد بدون توجه به اشیای موجود در نمایشگاه فقط به دنبال نحوه انعکاس نام خلیج فارس در نقشهها باشم تا مطمئن شوم این فقط یک اشتباه در یک نقشه خاص نبود.
بعد از نگاه سریع به نقشهها و راهنماها با شگقتی دیدم در تمامی آنها هرجا نامی از خلیج فارس به زبان عربی آورده شده بود «الخلیج العربی» بود و ترجمه انگلیسی آن (Arabian Gulf) این بار بر خلاف چهار سال قبل (که از نام خلیج استفاده کرده بودند)، نه تنها نام فارس را از دنباله خلیج حذف کردهاند، بلکه از خلیج عربی در توضیحات نمایشگاه و دفترچه راهنمای آن استفاده کرده بودند". این مثال، دلیل روشنی است بر عدم تعهد کشورهای غربی در معرفی صادقانه کشور ایران و همچنین عدم تعهد در حفظ و نگهداری آثار تاریخی و فرهنگی کشورمان. باید گفت که اظهارنظر این دوستان، شانه خالی کردن از وظیفه ملی در پاسداری و حفظ میراث فرهنگی کشورمان است.
اقدام صحیح این است که ضمن توجه جدی به نواقص عدیده فعلی، در حفظ و نگهداری میراث فرهنگی موجود در کشور یک تجدید نظر کلی صورت گیرد و در کنار آن، در مجامع حقوقی بین المللی، با جدیت و نه از موضع ضعف و انفعال و نه افراط و تندروی، موضوع بازپس گیری میراث فرهنگی غارت شده ی کشورمان به صورت جدی پیگیری شود و بتوانیم با عزت، این آثار را به سرزمینمان بازگردانیم.
منبع: مشرق