ID : 15074419

ماجرای ما و رهبر شیعیان نیجریه که خمینی‌اش تحریف نشد


او هزاران کیلومتر آن طرف‌تر با رنگ سیاهش بلال‌وار به ندای حیدری ۲ سلاله فاطمه لبیک می‌گوید و تیشه بر ریشه نظام سلطه می‌کوبد و برخی اینجا دم از لزوم فراموشی گذشته روباه خبیث پیر می‌زنند و روباه نیز خوب در کاسه‌شان گذاشت و هنوز قدم نحسش را از خاک گلگون ما بیرون نگذاشته از تهدید نبودن اسرائیل سخن گفت!

به گزارش یزدرسا، وطن امروز نوشت: درد، سینه را می‌درد زمانی که امام جامعه را ببینی که در میان امتش ناشناخته‌تر از غیر امتش باشد! دوشنبه گذشته رهبر شیعیان نیجریه در سالگرد شهادت ۲ فرزندش به دست دولت دست‌نشانده غربی نیجریه همچون یک انقلابی آتشین‌مزاج سخن می‌گوید که اگر به نام و رنگ صورتش توجه نکنی گویی دوباره از حنجره مظلوم بهشتی و رجایی است که لرزه بر تن تاریخ افکنده و جهان آبستن نصرالله دیگری است و ایضا حزب‌الله! او در خلال سخنان خویش گفت: ما شیفته راه و مرام انقلاب اسلامی و شخصیت امام خمینی از دوران دانشجویی خود در دانشگاه‌های نیجریه بوده‌ایم. عشق به انقلاب اسلامی ایران در نیجریه با اخلاق، روحیه‌ و منش حضرت امام خمینی روز به روز گسترش پیدا کرده و می‌کند. او آنجا از انقلاب می‌گوید و برخی اینجا از رابطه با کدخدا و دهکده جهانی!

 

او هزاران کیلومتر آن طرف‌تر با رنگ سیاهش بلال‌وار به ندای حیدری ۲ سلاله فاطمه لبیک می‌گوید و تیشه بر ریشه نظام سلطه می‌کوبد و برخی اینجا دم از لزوم فراموشی گذشته روباه خبیث پیر می‌زنند و روباه نیز خوب در کاسه‌شان گذاشت و هنوز قدم نحسش را از خاک گلگون ما بیرون نگذاشته از تهدید نبودن اسرائیل سخن گفت!

 

او خود را مرید و شیفته امام می‌داند و به پیروی از ولی خود، ابراهیم‌وار فرزند به قربانگاه می‌فرستد و خون می‌دهد و برخی مشغول قدم‌زدن در دهکده مک لوهانی! ایضا بهتر است که آقایان که کاری جز حمله به نظارت استصوابی و شورای نگهبان و قوه‌قضائیه و هر نهاد دیگری که برخلاف مشی ایشان عمل کند ندارند، کار فرهنگی و جهادی را نیز از بلال خمینی فراگیرند، زیرا سابقه تشیع در نیجریه به بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بازمی‌گردد و او دست خالی و با سلاح ایمان به سنت الهی حدود ۱۰ میلیون شیعه انقلابی پرورش داده است! یاد داستان غم‌انگیزی از تاریخ می‌افتم که علی‌(ع) از سر خیرخواهی از مستمعان درخواست می‌کند که «سلونی قبل ان تفقدونی- قبل از اینکه مرا از دست بدهید از من سوال کنید.»

 

اما در پاسخ به این خواسته، یک نادان بی‌دغدغه درباره تعداد موهای سرش از حضرت سوال می‌کند.اگر رهبری مثل بسیاری از آنها که وزنه سنگین «خاص بودن» را به دنبال خود می‌کشند در حوادث غبارآلود فتنه سکوت می‌کردند و ما در هجمه انواع و اقسام شعارها و ادعاها و تحرکات و سوابق انقلابی افراد و تمجید و تکذیب‌های دستجات گوناگون، تنها و بی‌پشتوانه می‌ماندیم و راه را گم می‌کردیم و اجازه می‌دادیم انقلاب‌مان را معامله کنند چه سرنوشتی برای عمر سیاسی انقلاب و نظام‌مان رقم می‌خورد؟

 

آن علاقه وافر به ادعای «ولایتمداری» را وقتی با آشوب و اضطرابی که در ملت تزریق می‌کنند قیاس می‌کنی، چه نتیجه‌ای می‌توانی بگیری؟ تفسیر مدرنی از ولایتمداری، از جانب آنها که با هوای نفس عقد اخوت بسته‌اند و بازده‌شان، تولید ناامیدی ملی و بی‌اعتمادی عمومی است.

 

یک مشت جماعت جوزده احساسی هم گاهی بی‌آنکه بدانند، در زمین آنها بازی می‌کنند، در کنار همان‌ها انگ می‌زنند، تمسخر می‌کنند، تنش درست می‌کنند و در کانال جنجال‌های بیهوده و قضاوت‌های ناعادلانه، وجدان‌های‌شان را فرسوده می‌کنند و باقیمانده معنویت‌شان را به باد می‌دهند… انگار نه انگار که سیاست و دیانت ۲ روی یک سکه‌اند، انگار نه انگار که عالم محضر خداست …

 

نمی‌دانم آنها که به معیار حقیقی اسلامی شدن نظام – یعنی «جهت‌گیری» نظام به سمت قله‌های اسلامی شدن – التفات ندارند و تنها بر «مصادیق» پراکنده انحراف از عدالت فوکوس می‌کنند تا کارکرد ولایت را به اعتبار سکانداری نظام اسلامی با چالش روبه‌رو کنند، چه می‌کنند وقتی امام عصر(ع) ظهور کنند؟ در ازای بی‌عدالتی‌ها، نقص‌ها و نابسامانی‌های اجتماعی ِ موجود در فاصله زمانی ظهور تا تحقق اصلاح امور به دست با کفایت امام‌(ع)، آن حضرت را هدف چه انگ‌هایی قرار خواهند داد؟!

 

از آن جماعت که راهپیمایی علیه خدا را هم مجاز می‌دانست، چه انتظاری است؟

 

و از جماعتی که خود را رقیب ولایت می‌انگارد و حکم او را به شرط عبور از فیلتر «ماده قانونی» می‌پذیرد چه انتظاری است که فردا روز، از کل پروژه ولایتمداری، تنها به اظهار ارادتی بسنده نکند؛ من نمی‌دانم چرا ابوالفضل العباس(ع) تا آخرین لحظه‌های حیاتش، مولای زمان را «اباعبدالله» خطاب می‌کرد با آنکه «برادر»ش بود!

 

فراموش کرده‌اند نماز را ولایت معنا می‌دهد و بی‌ولایت جز خم و راست شدنی بیهوده «شاید» نباشد…

 

چنانکه روح اسلام همان ولایت است و «ایضا» اسلام همان تسلیم است و تسلیم، همان یقین است و یقین، همان تصدیق است و تصدیق، همان اقرار است و اقرار، همان ادای تکلیف است و ادای تکلیف، همان عمل کردن و انجام آنهاست…

 

و ان شیعتنا من اقتدی بنا واتبع آثارنا… شیعه یعنی پیروی ولایت و تبعیت از آثار مولا…

 

کاش آنها که مدعی‌اند تا آخر پای آرمان‌ها ایستاده‌اند، پای دفاع از انقلاب ایستاده‌اند، سهمی نیز برای دفاع از جایگاه ولایت – که به اقرار دوست و دشمن نقطه کلیدی تهاجم برای براندازی نظام است – در نظر می‌گرفتند.

 

اما گویی قصه تلخ ۸۸ دوباره قرار است بازگو شود و داستان‌سرای آن نیز کسی نیست غیر از روباه پیر و اعوان و انصار داخلی‌اش!

 

انتهای پیام/ص




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.