ID : 9573429
فراز از وصیت نامه معلم شهید «محمد حسن حسینیان»:

ما مرده بوديم و امام ما را زنده كرد/كاش هزار جان داشتم و در راه امام فدا می‌كردم


ما هر چه خير وخوبی و نعمت ديده‌ايم از بركت اين انقلاب و رهبری امام بوده است. اگر رهبری امام و پيروزی انقلاب اسلامی و خوان شهدای اسلام و ايثارگري‌هاي امت حزب الله نبود، ما در نادانی و غفلت خود مرده بوديم.

یزد رسا، شهيد  محمد حسن حسینیان در سال 1339 در يزد به دنيا آمد. دوران دبستان و متوسطه خود را با موفقيت به پايان رسانيد و بعد از اخذ مدرك ديپلم به خدمت سربازی رفت، پس از اتمام خدمت مقدس سربازی درسال 1360 وارد امور تربيتی شد، مدت 4 سال در امور تربيتی مشغول به خدمت بود، البته قصد داشت كه برای فعاليت بيشتر به سپاه زاهدان برود كه موافقت نمی‌شود . شهيد حسينيان دارای 1 خواهر و 2 برادر بوده است. وی در طول جنگ تحميلی بارها به جبهه اعزام شد و در اكثر عمليات‌ها ازجمله عمليات رمضان، والفجر مقدماتي، محرم،  بدر و والفجر  8 شركت داشته و سرانجام پس از مدت‌ها تلاش و كوشش در راه اعتلای فرهنگ اسلام و جهاد در راه عقيده در عمليات والفجر 8 پس از جنگی نابرابر شجاعانه به درجه رفيع شهادت نائل آمد. خون پاكش كه برگونه‌هايش جاری گشت سند افتخار در محكمه عدل الهی گشت.

روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

 

متن وصیت نامه معلم شهید محمد حسن حسینیان:

 

بسم الله الرحمن الرحيم

انه خيرناصر و معين والحمدلله الرب العالمين قال الله تبارك و تعالي ان الدين قالوا ربنا الله ثم استقاموا لا خوف عليهم و لاهم يحزنون  (سوره احقاف آيه 13)

حمد و سپاس بيكران، خداوند يكتا و پروردگار توانا كه به ما نعمت هستی داد و تربيت نمود.

 

سلام و صلوات بر پيامبر بزرگ اسلام حضرت محمد بن عبدالله (ص) كه حامل وحی الهی بود و ما را به طريق هدايت، صراط مستقيم، صلاح و رستگاری راهنمايی كرد. سلام و درود برائمه معصومين (ع) و اولياء الله خاصه حضرت ابا عبدالله الحسين(ع) و حضرت مهدی (عج) منجی انسان‌ها و سلام و درود بر نايب برحق امام زمان روح خدا ، اميد مستضعفان جهان امام خمينی و سلام بر رزمندگان كفر ستيز اسلام.

 

به گفته شهيد بزرگوار حضرت آيت الله صدوقي «در قبل از پيروزي انقلاب ، مرده بوديم و امام ما را زنده كرد.» هر وقت كه به فكر فرو مي‌روم خود را مديون ميدانم به حدی كه اگرهزاران جان داشته باشم فدای اسلام كنم و در راه پيروزی و صدور انقلاب جان فشانی نمايم خود را بدهكار می‌بينم ، چرا كه ما هر چه خير وخوبی و نعمت ديده‌ايم از بركت اين انقلاب و رهبری امام بوده است و اگر رهبری امام و پيروزی انقلاب اسلامی و خوان شهداء اسلام و ايثارگري‌هاي امت حزب الله نبود ما بارها در نادانی و غفلت خود مرده بوديم اينها خواست خدا و لطف او بود. وای بر ما كه در برابر خون شهدا و در برابر معلولين عزيز بايد سر از خجالت به زير اندازيم مگر اينكه خداوند ما را بدون توشه‌ای بيامرزد و ببخشد.

 

برادران هر چه شما كرديد و امام، راه امام، فرمايشات امام را نصب العين خود قرار دهيد. برای پيشبرد اسلام هميشه و همه جا در همه سنگرها و با همه توان و نيروی خود تا سر حد جان آماده فداكاری باشيد و به خدا قسم هنوز انقلاب اسلامی و امام عزيز را نشناخته‌ايد. شما با شناخت اسلام ، شناخت قرآن ، شناخت انقلاب به جانبازی در راه انقلاب اسلامی، حضور در جبهه، حضور فعال در صحنه انقلاب ، درسنگرهای پشت جبهه و حضور در مساجد و نمازهای جماعت از جمله نماز جمعه، برادران هيچ چيز حتی مقام، زن، فرزند، كار دنيا و.... شما را از ذكر و ياد خدا حضور فعال درصحنه انقلاب به خصوص در خطوط مقدم جبهه باز ندارد كه اسلام امروز به ايثارگري‌های شما عزيزان نياز دارد.

 

و سخني با مادرم :

 

مادر جان سلام ، ميدانم كه آرزو داشتی فرزندت هر چه زودتر ازدواج كند، بالاخره فرزندت معشوق دلخواه خويش را يافت البته اگر لياقت داشته باشد. مادر جان اين دنيای پست و بی وفا به زودی می‌گذرد و آنچه باقی می‌ماند زندگی ابدی در پيشگاه خداوند است. مادرجان آنچه مهم است اينكه آخرت بر ما خوش باشد... (و لذا لازم است تلخی دنيا را بچشيم و دست نياز به دامان ائمه اطهار(ع) دراز كنيم كه درآخرت ما را شفاعت كنند) مادر جان تو با صبر و استقامت می‌توانی فردا در برابر حضرت زينب (س) رو سفيد باشی، هيچ وقت نگو كه ديگر نوبت مانيست، ما سهم خود را داده‌ايم. اگر ما به جبهه نرويم عشق به حسين (ع) را در عمل نشان ندهيم از چه كسانی انتظار داريم بروند؟ هرگاه از دو فرزند شهيدت ياد می‌كنی ابتدا غربت و مظلوميت و اسارت حضرت زينب(س) ياد كن و اشك بريزيد سپس برای فرزندانت، چرا كه اگر تو دو فرزند در راه خدا داده‌ای او هفتاد و دو تن شهيد در راه خدا داده و باز بر رضای خدا صبر كرد.

 

بر تو باد صبر و استقامت  و خوشحال باش كه فرزندانت در راه اسلام و امام شهيد شدند.

ای كاش هزار جان داشتيم و در راه امام عزيز فدا می‌كرديم و به جانبازي خود می‌باليديم.

 

و تو ای برادر عزيزم ، خو ب ميدانی كه چرا به جبهه رفتم من آگاهانه اين راه را انتخاب نمودم و هم اكنون به خواست خدا در جبهه هستم و به رضا او راضيم  و آماده هر گونه جانبازی در راه او به اين راه آمده‌ام تا ننگ ذلت را از خود دور كنم و خواری تسلط دشمنان و يا صلح تحميلی آنها را نپذيرم، مرگ آگاهانه را به جان خريداريم تا اسلام زنده بماند ... اسارت تن را می پذيريم  تا شاخه های درخت انقلاب اسلامی بارور شود.

 

در دانشگاه كربلا بت نفس خويش را در معرض تربيت و تنبيه قرار می‌دهم تا از فشار بار سنگين مربی تربيت بودن (در عين نداشت لياقت) بكاهم. اميدوارم كه تو نيز عاشقانه در راه اسلام رهنمود شوی. اميدوارم پر تلاش باشی و از عهده انجام رسالت سنگين خود برآیی و در اين راه نيز نقاط ضعفی كه من داشتم دوری گزينی، به فضائل اخلاقي ، ايثار و تعبد نسبت به اسلام غناء هستی و ولايت امام راست شوی. از هواهای نفسانی، حب دنيا، حب نفس، شرك و ريا خود را پيراسته سازی و وجودت را وقف به اسلام و انقلاب اسلامی و رهبری امام عزيز نمايی.

 

برادرجان يكی از قصور بزرگ من اين بود كه نتوانستم خدمت شايسته لازم را به خانواده، پدر ، مادر و خواهرمان بنمايم. هر چه تو كردی و آنها، اميد آنها تو هستی مبادا كه خدای ناكرده حرف درشتی با آنها بزنی. متواضع باش، احترام فوق العاده برای آنها قائل شو و هر چقدر توان داری در جهت خدمت و رفاه حال آنها به كار گير و آنها را عبادت بدان، به درستی كه در پيشگاه خداوند برترين عبادتها نيز همين است.

 

ضمنا برادر جان دوست ندارم آنهايی كه در مخالفت با انقلاب اسلامی شايعه پراكنی می‌كنند به حال من دل بسوزانند و در مجلس عزاداری شركت نمايند، همچنين به همه دوستان سلام برسان و بگو در دعاهای كميل و توسل . . . براي آمرزش من دعا كنند. در پايان برای سلامتی و طول عمر حضرت امام و آيت الله منتظری و آيت الله خاتمی و پيروزی رزمندگان اسلام دعا می‌كنم.

  و من الله توفيق

 محمد حسن حسينيان(25/7/62)

منبع: یزدآوا

انتهای پیام/ ع ب

    




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.