ID : 32075691

نابودی داعش؛ افول بازی دو سر برد غرب


در اين مطلب بطور اجمالی به اهم فرصت های که با ناکامی داعش برای غرب به وجود آمدند اشاره می شود و سپس با فرض کامیابی داعش فرصت پیش روی غرب مورد واکاوی قرار می گیرد تا بازی دو سر برد غرب به شکل بهتری آشکار شود.

به گزارش یزدرسا به نقل از اردکان گويا؛ چند روز پیش، عملیات ابوکمال با حضور مستقیم ژنرال سلیمانی با موفقیت انجام شد. هرچند برای جلوگیری از ورود نیروهای مورد حمایت آمریکا به ابوکمال، آزادی این شهر زودتر از آزاد سازی کامل آن اعلام شد اما آزادی ابوکمال، آخرین پازل فروپاشی گروه تروریستی دولت اسلامی عراق و شام موسوم به داعش  بصورت رسمی بود. داعش فارغ از ماهیتش، هر چه که بود بیشترین خدمت را به منافع غرب و آمریکا کرد و به اعتراف هیلاری کلینتون در کتاب خاطراتش تحت عنوان «hard choices» و همچنین اعتراف ترامپ در جمع حامیانش در «می سی سی پی» پدید آورنده این گروه تروریستی غرب و در راس آن آمریکا بود. بطور کلی فرصت های که داعش برای غرب و آمریکا به وجود آورد را می توان در دو فرض ناکامی یا کامیابی داعش خلاصه کرد که در هر دو حالت منافع زیادی برای غرب و آمریکا قابل تصور بود. در ذیل بطور اجمالی به اهم فرصت های که با ناکامی داعش برای غرب به وجود آمدند اشاره می شود و سپس با فرض کامیابی داعش فرصت پیش روی غرب مورد واکاوی قرار می گیرد تا بازی دو سر برد غرب به شکل بهتری آشکار شود.

الف. انحراف بیداری اسلامی و مدیریت کشورهای درگیر انقلاب و رهاسازی انرژی اسلام خواهی در سرزمین های محور مقاومت: خودسوزی بوعزیزی در 17 دسامبر 2010 در تونس سرآغاز تحولاتی در کشورهای مختلف جهان شد که به بیداری اسلامی(از نگاه سکولار بهار عربی) منجر شد. سرعت این تحولات به قدری بود که در ابتدا غرب و آمریکا نتوانستند این جریان ها را مدیریت کنند اما کم کم با مدیریت این جریان ها آن را به سمت و سوی دلخواه خود و در راستای منافع خود منحرف کردند. در واقع مرکز ثقل تحولات را از زمین های تحت نفوذ غرب به داخل مرزهای محور مقاومت کشاندند. علاوه بر آن انحراف میدان بازی از محور فلسطین، ضد صهیونیستی و ضد استکباری(که می توانست به عنوان عامل وحدت مسلمانان باشد) به جنگ های داخلی اسلامی و دامن زدن به اختلافات مذهبی در سرزمین های اسلامی که جز استراتژی های غرب محسوب می شد به وقوع پیوست. داعش بهترین ابراز  برای غرب و در راس آن آمریکا در این راستا بود.

ب. فروش تسلیحات، خرید نفت ارزان برای گذر از بحران اقتصادی: سود غرب و علی الخصوص آمریکا از فعالیت های اقتصادی در خوش بینانه ترین حالت به 25 الی 30 درصد می رسد در حالی که سود غرب از طریق تولید و صادرات تسلحیات نظامی چندین برابر آن می تواند باشد و تاریخ اقتصادی آمریکا نشان داده است که هرگاه رکود اقتصادی در این کشور ایجاد شده آمریکا تمایل به نظامی گری داشته است و شاهد مثال آن دهه 1960، دهه 1980 و سال 2001 هست که آمریکا برای عبور از بحران به نظامی گری روی آورده است. خیلی از تحلیل گران، برون رفت از بحران مالی آمریکا( که از سال 2007 شروع شد) را نظامی گری مجدد آمریکا می دانستند و دقیقا از خاورمیانه به عنوان یکی از کانون های احتمالی این نظامی گری نام می بردند. در این خصوص کشورهای مختلف غربی و در راس آن آمریکا با صادرات تسلیحاتی به منطقه خاورمیانه و حتی فروش با واسطه به داعش توانستند منافع زیادی کسب کنند مثلا آمریکا سلاح« اس پی جی»، ام 16 ، راکتهای ضدتانک ام 79 ، خودروهای تاتا، موشک ضد زره از جمله تاو، کورنت، میلان و سایر تسلیحات سبک نارنجک، مین های ضدنفر، ضد تانک و مواد انفجاری و ... را برای داعش ارسال می کرد یا آلمان موشک ضد زره میلان، اسلحه جی-36 و همچنین تسلیحات شرکت «هکلر اند کخ» را در اختیار گروه تروریستی داعش قرار می داد و همچنین فرانسه بصورت سالانه حدود 20 میلیارد یورو تسلیحات خود را صادر می کرد که بخش قابل توجهی از آن سهم داعش و حامیان منطقه ای داعش یعنی عربستان، قطر و ... بود. داعش نه تنها این وظیفه را به خوبی برای آمریکا و غرب انجام داد بلکه از طریق تسلط بر میادین نفتی و ارسال قاچاق آن توانست قیمت نفت را برای غرب کاهش دهد و آنرا در حد مطلوبی نگه دارد و اینگونه به ترمیم اقتصاد غرب و آمریکا پس از بحران مالی کمک کند.

ج. اما بر فرض کامیابی داعش و برقراری ناامنی، باز غرب و آمریکا یک قدم به استراتژی خود در خارومیانه  که همان طرح The Greater Middle East بود نزدیک می شد. طرحی که برنارد لوئیس اولین بار در سال1979 در نشست اعضای بیلدربرگ در اتریش مطرح کرد و طبق آن به قدری کشورهای خاورمیانه تجزیه می شدند که قابل کنترل و وابسته به آمریکا باشند و غول های نفتی آنگلو-آمریکن بیشترین سود را کسب کنند. طرحی که با اندکی تغییر در اهداف، توسط دولت بوش به طرح «خاورمیانه جدید»  یا طرح «خاورمیانه بزرگ» مشهور شد و در دستور کار آمریکا قرار گرفت. داعش با ایجاد ناامنی و به هم زدن مرزهای سایکس-پیکو می توانست بخشی از پازل این طرح باشد که در صورت موفقیت آمریکا را یک قدم به سمت هدف خود نزدیک تر کند.

هر چند ایران از لحاظ امنیت داخلی و منطقه ای، امنیت مسیر انتقال نفت و شریان های اقتصادی، منافع ملی و مسائل مرزی، اعتقادی و ... و  راهی جز حضور در میدان مبارزه با داعش نداشت اما با متقاعد کردن مسکو برای مبارزه با داعش، و تشکیل و حمایت از نیروهای مردمی سوری(قوات الدفاع الوطنی) و عراقی(الحشد الشعبی) هوشمندانه عرصه را مدیریت کرد تا با کمترین هزینه ها وبا سرعت بیشتر شاهد نابودی گروه تروریستی داعش(دولت اسلامی عراق و شام) و برهم زدن فرض کامیابی داعش در استراتژی آمریکا و غرب باشیم. به نظر می رسد ایران به عنوان قدرت منطقه ای باید برای حل مناقشات سیاسی داخل سوریه و عراق در راستای تحکیم اقتدار دولت های مرکزی آنان، برای پیشگیری از فتنه و آشوب های آتی فعالانه تر ظاهر شود که در این خصوص سیاستمداران و دیپلمات ها باید مسئولانه، وظایف خود را انجام دهند.

 

کمال ثریا

دانشجوی دکترای مسائل ایران و کارشناس ارشد روابط بین الملل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  •  



summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.