ID : 6932316

چرا غرب زدگان در سوگ فرای اشک ماتم ریختند؟!


بالاخره جنازه فرای همان مستشرق امریکایی که در زمینه ایران شناسی تحقیقات زیاد داشته و وصیت کرده بود اورا در اصفهان و در حاشیه زاینده رود به خاک بسپارند را خاکستر کردند.

یزد رسا؛ بالاخره جنازه فرای همان مستشرق امریکایی که در زمینه ایران شناسی تحقیقات زیاد داشته و وصیت کرده بود اورا در اصفهان و در حاشیه زاینده رود به خاک بسپارند را خاکستر کردند. ما در پی آن نیستیم که بررسی کنیم آیا درست بود که او را در اصفهان به خاک بسپارند یا خیر و یا اقدام کسانیکه با تحرکات خود مانع دفن او شدندکار درستی بوده یا خیر. اما یک سوال در ذهنمان باقیمانده است که آیا اگر یکی از شخصیتهای فرهنگی یا علمی ما چنین وصیتی می کرد که او را در آمریکا و در نزدیکی یکی از رودخانه ها یا میادین بزرگ آمریکا دفن کنند آیا انجا هم مانند ایران کسانی پیدا می شدند که حاضر باشند چنین جوی را ایجاد کنند و تلاش گسترده ای بخرج دهند که وصیت آن فرد را اجرا نمایند؟ آیا آنجا هم در سوگ آن شخصیت ایرانی اشک ماتم می ریختند؟


آیا روزنامه نگاران آنها هم در وصف ان شخصیت ایرانی همان مطالبی که روزنامه های ما نوشتند می نوشتند؟ آیا روزنامه ای پیدا می شد که بنویسد حداقل خاکستر او را به آمریکا بیاورید؟


سوال این است که چرا عده ای در ایران ما اینطور مقهور و دلباخته غربند که حاضرند خاکستر یکنفر غربی که درباره او اما و اگر هایی هم وجود دارد را به ایران دعوت کنند؟ ریشه این دلباختگی روشنفکران و غرب زدگان ما از کجا ناشی می شود؟


از کجا بعضی از افراد و شخصیتهای سیاسی و فرهنگی ما اینطور غربیها را ستایش می کنند! و حول محور آنها می چرخند و کعبه آمال و آرزوهایشان، مغرب زمین است و انگشتشان به سمت غرب دراز است که همه چیز آنجاست و اینجا هیچ یافت نمی شود. علم و فرهنگ و تجربه و پیشرفت همه و همه آنجاست، عقب ماندگی و فقر فرهنگی و اقتصادی و سیاسی اینجا!


اگر ریشه این مقهوریت و شیفتگی را بررسی کنیم به روشنفکران و یا همان منورالفکرهایی برخورد می کنیم که پرچمداران روشنفکری و ایدئولوگ و الگوی سایرین بوده اند مثلاً نقی زاده را در تاریخ مشروطه ایران داریم که شعارِ از فرق سر تا انگشت پا باید فرنگی شد! او زبانزد است یا آتاتورک را که هنوز هم انگشتش در قالب مجسمه به سمت غرب دراز است و آنجا را کعبه آمال خود می داند.


جای دوری نرویم پرچمدار اصلاح طلبی در ایران جناب سید محمد خاتمی خودمان هم اگر در وصف غرب و شیفتگی به غرب برتر از تقی زاده و آتاتورک نباشد قطعاً کمتر نیست؛ نگاهی به مصاحبه ها و سخنان وی این موضوع را کاملاً آشکار می کند

 

 روزنامه آریا 28/06/79 از قول خاتمی می نویسد: شما برای آنکه پیشرفت کنید و بمانید راهی جز راه غرب ندارید و راه غرب یعنی پذیرش خردغربی است! گذشته را باید رها کرد و امروزی شد راه امروزی شدن تمسک به بنیاد زندگی غربی، خردغربی است.


یا در سخنرانی در دانشگاه علامه 11/03/70 می گوید: به آینده نخواهیم رسید مگر اینکه از مدرنیته وتجدد بگذریم!


روزنامه سلام 30/02/75 از قول خاتمی می نویسد: هیچ تحولی به وجود نمی آید مگر آنکه از متن تمدن غرب بگذرد و با روح آن تمدن، یعنی تجدد آشنا باشد و گرنه به پدید اوردن دگرگونی سودمندی توانا نیستند!


خاتمی در مصاحبه ای با CNN در تاریخ 09/01/1998 می گوید: ملت آمریکا توانسته جامعه ای بر پایه سه رکن آزادی، دینداری و عدالت بسازد! آری رمز و راز این شیفتگی و مقهوریت همین است که پرچمداران روشنفکری در ایران از تقی زاده تا خاتمی همگی آمال و آرزوهایشان را در غرب جستجو می کنند و از دید آنها مشرق زمین، ایران و ترکیه و سایر بلاد اسلامی و غیر اسلامی هیچ چیز برای عرضه نداشته و آینده هم نخواهند داشت و تا زمانیکه این شیفتگی نسبت به بیگانگان و خودکمتربینی وجود دارد روشنفکران قادر نخواهند بود منشاء تحولی جدی در جامعه خود باشند و باید برای فرای اشک ماتم بریزند.


والسلام

مهدی مهدوی




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.