“ابرکوه” شهر بی دفاع
یزد رسا به نقل از سروابرکوه؛ وقتی برای اولین بار کتاب "غربزدگی جلال آل احمد" را می خواندم باورم نمی شد که نام "ابرکوه" را در آن ببینم. آن روزها هنوز دبیرستان را تمام نکرده بودم که متوجه شدم نام شهر من بیش از آنچه می پندارم بلند آوازه است.
این تصور وقتی بیشتر تقویت شد که در مطالعه تصحیحی از کتاب خواجه شیراز به غزل ۲۹۲ دیوان حافظ رسیدم، خواجه در این شعر می گوید:
قسم به حشمت و جاه و جلال شاه شجاع
که نیست با کسم از بهر مال و جاه نزاع
خواستم بدانم که "شاه شجاع" کیست و چرا حافظ به نام او قسم یاد کرده است .
مصحح دیوان در حامش این شعر نوشته بود: شاه شجاع پسر مبارزالدین محمد بود که بسیار حافظ را احترام می کرد، او فرزند موسس سلسله آل مظفر است و بعد از پدر پادشاهی را به ارث برد.
برادر او قطب الدین شاه محمود بود که حکومت اصفهان و ابرقو (ابرکوه ) از سوی برادرش عهده دار شد و پس از مرگش حکومت این ولایات را خود شاه شجاع بر عهده گرفت.
بعد از خواندن این سطور متوجه شدم آنکه حافظ به حشمتش قسم می خورد روزگاری حاکم "ابرکوه" بوده است و چون این شهر بسیار آباد بود بسیار به آن سفر می کرده است.
بعدها آثار ابرکوه را در «مسالک الممالک» اصطخری، «حدود العالم من المشرق الی المغرب»، «فارسنامه»ابن بلخی، طمعجم البلدان» یاقوت حموی، «المسالک و الممالک» ابن خرداذبه، «اقلیم پارس»ایرج افشار، «نزهه القلوب»حمدالله مستوفی، «ٍسیاحت نامه جنوب ایران»، «فارس نامه ناصری» حاج میرزا حسن فسایی و «کتاب اثار ایران»آندره گدار دیده و شنیدم.
… و این خط ادامه یافت تا زمانی که دانستم این سرزمین معادل خراج بسیاری از شهرهای اطراف خود را نیز می داده است، این ثروت آنقدر زیاد شد که خوانین آن تا حدود دوره صفوی و حتی قاجاریه جزو بزرگترین خوانین کشور به شمار می رفته اند تا آنجا که توانسته اند بناهایی را احداث کنند که از حیث زیبایی، بزرگی و هارمونی در کشور بی نظیر باشند.
من شهرهای بسیاری را در دنیا دیده ام و به جرات می توانم بگویم بناهایی مانند "گنبد عالی" و "خانه آقازاده" در ایران اگرنه کم نظیر که بی نظیر است.
یکی از اساتید دانشگاه هنر، حدود ۳۵ سال پیش رساله دکترای خود را درباره "گنبد عالی" نوشته است و هم او به من تاکید می کرد که این گنبد به عظمت گنبد سلطانیه زنجان است و نمونه آن در خاورمیانه و حتی جهان وجود ندارد.
و جالب آن که این پایان نامه "نمره الف" را برای نویسنده خود به ارمغان آورده بود و این استاد گرامی با تاسف از غربت این گنبد یاد می کرد.
او می گفت: کسی که چنین بنایی را احداث کرده است قطعا یک والی ساده نبوده و به جرات باید گفت او یکی از بزرگترین امرای ایرانی بوده که به لحاظ ثروت و مکنت بسیار توانمند بوده است، چرا که هر کسی از عهده ساخت چنین بنایی از لحاظ ثروت و امکانات و هزینه استخدام معماران زبردست بر نمی آمده است.
او می گفت: این شهر یک سرو هم دارد که قدیمی ترین درخت دنیاست اما نمی دانم چرا کسی به آن توجه نمی کند، این استاد درباره مسجد جامع هم حرف هایی زد که بیان آنها بیشتر تاثر مرا در پی خواهد داشت.
امروز با خودم می اندیشم از همه آن عظمت و جلال چه چیزی برای ما مانده است؟
کافی است فقط به این سوال پاسخ دهیم تا میزان مظلومیت این شهر را درک کنیم.
به راستی اگر "سرو ابرکوه" در یک کشور اروپایی، آمریکایی یا حتی کشور چین بود هر کدام از ما چقدر آرزوی دیدن آن را در سر می پرورانیدم؟
سالانه چقدر هزینه دیدن این درخت می شد و چه حجم از توریست ها از سراسر جهان برای دیدن آن می آمدند؟
چقدر جشنواره و یادمان برای این درخت برگزار می شد و به بهانه "گنبد عالی" یا "سرو" و یا حتی "خانه آقازاده" چقدر تور سیاحتی و آژانس توریستی برقرار می شدند؟
اگر "سرو ابرکوه" در آمریکا بود، هالیوود دست از سر آن بر نمی داشت و ما بارها از شبکه های مختلف داخلی و خارجی فیلم های مستند و سینمایی آن را می دیدیم و حسرت دیدار آن را می کشیدیم.
یک روز را به نام آن ثبت می کردند و هزاران افسانه و واقعیت پیرامون آن می ساختند تا دنیا متوجه پیرترین درخت جهان شود.
بیایید فرض کنیم "گنبد عالی" در همین همسایگی ما در کشور ترکیه قرار داشت.
آیا بسیاری از ما با افتخار عکس خودمان را در کنار این گنبد به این و آن نشان نمی دادیم که ببینید ما هم در ترکیه بودیم و با این گنبد عکس گرفتیم.
اگر "شهر ابرکوه" را شهر بی دفاع و مظلوم بدانیم به حقیقت که بیراه نرفته ایم.
این شهر به آنچه لیاقت آن را دارد نرسیده است و مردمان آن در مظلومیت تمام برای امرار معاش خود در دل کویر می کوشند در حالی که بر معدن بزرگی از الماس نشسته اند.
صنعت توریسم داخلی حتی می تواند زمینه اشتغال زیادی از جوانان را فراهم کند.
بسیاری از مردم شاید دیگر برایشان دیدن اصفهان و شیراز و مازندران جذابیت نداشته باشد اما از دیدن مناظر تازه و تجربیات جدید لذت می برند.
حال سهم ما از این موضوع چیست؟
چقدر شهر را به ایرانیان معرفی کرده ایم؟ جایگاه ما در رسانه های کشور کجاست؟
چقدر به رسانه ملی فشار آورده ایم تا این شهر را معرفی کند و سرانجام مسئولینی که انتخاب خود ما هستند چه زمانی به این سوالات پاسخ می دهند؟
آیا باید "سرو" را از دست بدهیم تا بیدار شویم؟ ایا باید "گنبد عالی" فرو بریزد تا خوابمان مشوش شود؟
اما، "ابرکوه" شهر من، شهر بی دفاع…
تو را می ستایم و به همین اندازه که می توانستم برایت کوشیدم،
به همین نوشته و به همین تلنگر…
شاید روزی دوباره عظمت خود را بازیابی، شاید آن روز که خواب برخی ها سبک تر شده و بیدار شوند، شاید…
مسعود بصیری